خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

عدالت جهانی

سلام و ایام خجسته باد


به امید ظهور امان غایب مان و فراگیری عدالت جهانی و پیروزی مستضعفان عالم.

 

میلاد ها مبارک

امشب کوچه های شهر و آسمانهای دل هایمان چراغانی و شادمان است.

و چه مبارک لحظاتی که در برخی خانواده ها تولدهای فرزندان و نوگلانشان هست.

و از امام و سالار کربلا گرفته تا شیعیان ش در کشورهای اسلامی مخصوصا کشور تمدن ساز مان و مردمان با صفا و پاکدلمان .

میلاد علی اکبر جوان رشید مولایمان هست، و اینجا در کنار کریمه اهل بیت علیها سلام جشن میلاد و جشن روز جوان است، و جوان خانواده ما که این روزها ایام امتحاناتش هم هست، می گوید که هفته جوان است.!!

به هر حال تبریک بر همه در کنار  همه اخبار و دسیسه ها در کشورهای اسلامی و انفجار و انتحارهای طاغوتی و شیطانی که شیاطین و انسان نماها انجام می دهند، اخبار و شادی های مسرت بخش تولدها و میلادها و جشن های خانوادگی و همه و همه ...... زندگی را در جریان قرار می دهد.

امروز به تفکرات و نگرش سیستمی در جهان علم و جهان معنویت و سنت های الهی مروری انداختم ، واقعا نکات ارزنده ای نصیب و رزق معنویم شد ، و خوشحالم که آگاهی و علم روزی یم می شود ، همان طور که غذای لذیذ سربازخانه ی امام زمانم، روزی جسمم هست، و می دانم که رازهای شگرف آفرینش چه زیبا ، پیچیدگی ها و نقش و رابطه هایش را ثبت و اندازه کرده است.

می خواهم بنویسم آنچه اندوخته ام و می خواهم ایثار کنم آنچه داشته ام .

 دیروز کولر آبی خانواده را    راه اندازی کردیم) و از خنکای نسیم خنکش امروز در جمع خانواده استفاده کردیم، و نزدیک های ظهر بود که به فکر همسایه مغازه دار در آب و برق و .... اوضاع  و احوال و امنیت و دین و فرهنگ و .... مشترک افتادم، دلم نیومد که ما در خنکا نفس بکشیم و اون طفلک در گرمای تقریبا رو به تزاید این روزها به سر ببرد، ضمن اینکه چندین بار با زبان حال و ... به حاج خانم دلسوزم رسانده است، که کاش کسی( منظورش من) پیدا شود که کولر ما رو هم به تنفس و تفش فش بیاورد. . این بود که وقت نزدیک های ظهر که  ذهنم دیگر مثل ابوعلی سینا هنگیده بود و جسمم هم بی تحرک خسته شده بود، و به قول ابن سینا که گفته کارد ذهنم کند شده بود، و ایشان در این جور مواقع دو رکعت نماز می خواند، ما بر آن شدیم که به داد همسایه برسیم، و کولرش را فوت و فن و حرفه ی تخصص در کارهای منزل راه اندازی   کنیم.

 

ولی با خدا و متوکل به خداست، و اهل مسجد و از ایمان و سحر خیزی بابای مومن و باغدارش به نیکی یاد می کند، و این برای ما هشداری است که خدا همیشه حافظ و رازق بندگانش هست، و اهل ایمان رو بر اساس آیه قشنگش بعد از تلاش در زندگی و توکل به خداوندگاریش بشارت داده   که فرموده:

 وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا(الطلاق/2)

و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می‌کند،

وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لَا یحْتَسِبُ وَمَنْ یتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیءٍ قَدْرًا(الطلاق/3)
و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد؛ و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را می‌کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام می‌رساند؛ و خدا برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است!

و این آیه چقدر آرامم می کند، و این روزها بر اساس کیمیای تازه صید کرده در تعقیبات نمازم تلاوتش می کنم،  و یاد نوجوانی بخیر که هر وقت دلم از جایی می گرفت، به سراغ قرآن می رفتم و با صدای ترتیل در اتاقم می نشستم و می خواندم. و یادم هست، محمد جواد فروغی ، قاری بین المللی قرآن و خوش سیما و خوش اخلاق ، همدوره و قاری خوش خوان دورانمان بود، که در مسابقات قرآن اداره می دیدمش، مایه تشویق و ترغیب بیشترمان بود، که بخوانیم و تلاوت کنیم.

 الان فک کنم ایشان مهندسی کامپیوتر گرفته و به زبان انگلیسی مسلط شده و گاهی از شبکه های سیما تفسیر قرآن به زبان انگلیسی ایراد می کند.  

یک نکته هم به دوستان و مادرانی که در شرایط حساس بارداری به سر می برند، بر اساس رویه ی حاج خانم مومنم بگویم که قرآن ، مخصوصا سوره های نور و انبیاء رو زیاد بخوانید که در هوش و شیرین زبانی بچه خیلی کمک می کند، ما امتحان کرده ایم، جواب گرفته ایم.

پیروز باشید و سعادتمند.

خدا یارتان به قول دوستان به آرزو های (مشروعتان ) برسید. و بهترین باشید.

یا حق

 

 

یاد خاطره دوران جهاد بارداری همسرم

سلام و سعادت وعشق !


زن فرشته های مهربانی هستند که برای آرامش ما از بهشت آمده اند .

یاد کنیم از همه مادران و شیرزنان  که چه افتخار ها در راه شهامت و پاکی و زندگی سعادتمندانه آفریده اند.

دو سال و چند ماه قبل وقتی نگین زندگیم همسرم ، دوران بارداری حسنای شیرینم را می گذراند نامه ای برایش نوشتم، که منتشر هم شده ، ولی باز به خاطر یاد و تقدیر دوباره و برای اشاره به برخی نکات در این زمینه دوباره تقدیم می کنم.


سلام بر نگینم، عزیزدلم، همدم مهربان و بی همتای نازم !

عصر جمعه ای دیگر و هفته ای دیگر و خاطرات قشنگ و نیمه جالب های دیگر در کشاکش دهر!

عزیزی برام، همان طوریکه بارها گفته ام.

شیرین و مسرت بخشم، بازهم عنچه ای شیرین دیگر بر سرزمین وجودت جوانه زده است، که «حُسنی»یا «حُسنا»ی دیگری برای «زندگی» مان باشد.

دختر رحمت است و پسر نعمت، از رحمت سوال نمی شود ولی از نعمت ها سوال می شود! این گفته خودت هست، که از کلام شیوای مولایمان نقل کردی. و چه قشنگ است، اعطای رحمت و نعمت و مودّت و رحمتی که به زندگی شیرینمان اعطا شده است و همچنان مثل باران بازهم عطا می شود.

خوشحالم و در اندیشه و انتظار به آغوش کشیدن و بوسیدن و نازکردن نی نی نازی که پرورش و حملش را چه طاقت فرسا تحمل می کنی، و من درک طاقت فرسایی اش را نتوانم.

تبریک و خجسته باد، شهد شیرین پدر شدن دوباره و مادر بودن عزیز و مهربان زندگی ام.

دُرنا و دردانهی زندگی ام، طاقتت فراوان و صبرت استوار و مهربانیت روز افزون، بر گلها و آلاله های زندگی مان و این وجود، محتاج به مهر و عطوفت دخترانه و همسرانه ات.

عزیزم نفسها  و نیایش و ذکرهای قشنگت هر کدام، حَسنه و ثوابی و اجری جزیلی است که به شمارش و ذخیره برایت در می آید!

 و چه زیباست رحمت و عطوفت و پاداش دهی پروردگار مهربانمان، بر این تلاش و مجاهدت در دنیا و امتحان و تلاش و زندگی، که اجر بندگی را برایت ثبت می کند، گوارایت باد مومنه ام!

نمی توانم هیجانم را برای لحظه های دیدن توراهی‌مان و شیرین زبونی‌های آینده اش، ازت پنهان دارم، ولی از خداوند مهربان و حکیم و مدّبر و متعالم می خواهم که رحمتِ بخشیده به زندگی مان را واسعه قرار دهد، و تمام نوگلانمان را سالم و صالح و مومن و عاقبت به خیر و باقیات الصالحات!

و در تمام امتحانات زندگی و بندگی یاری‌مان کند، و طوری امتحانمان نکند که از عهده نتوانیم برآییم.

ممنونیم و شاکریم به خاطر این همه رحمت و نعمت و عنایت و مودت بین خودمان و بین ما و خودش و خوبان درگاهش.

ممنونم به خاطر نعماتی که اگر قرار بود با پول برایمان فراهم کنیم، هرگز فراهم شدنی نبود، و یک لحظه داشتن آن برابر با میلیاردها و میلیاردها اسکناس مادی این دنیای دنی بود.

قلب آرام و پرمحبت و تن سالم و روحی مُحّب به خوبیها و کمالهای قشنگ، همه و همه نعماتی هستند که خیلی وقت ها ازشان غافلیم، در حالی که بالاتری اندوخته و سرمایه است، که خدا به رایگان به ما ارزانی داشته است.

و خودش فرموده: و ان تعدوا نعمت الله لاتحصوها....... و رحمت الله الواسعه

و آلا بذکر الله تطمئن القلوب....... این بهترین تز علمی و عملی و بهترین هدیه و گنج برای رسیدن ما به آرامش است که گمشده ی انسانهاست.

همسر نازم، شیرین و شیوای که این نامه را در حالی که دست در دست هم داریم برای من و خودت خواندی. و این چنین است رسم ما که نامه را برای کسی می نویسم که در کنارمان نشسته است، نمی دانم این طوریش برای خودم هم تازگی دارد.

دیروز غدیر بود و عید ولایت و اتمام نعمت و اکمال دینمان، که با ولایت مولایمان تکمیل شد و خدای مهربانمان راضی شد که اسلام دین جاودانه مان باشد.

تبریک این روز و آرزوی بودن و شدن، شیعهای مخلص و ناب و پاک.

عرایض و صحبتهایم فراوان و بی انتها از نامه سراسر محبتت ممنون، به خاطر نکات قشنگ و دیدزیبایت ، ممنون ابدی از شما و خدای خوبمان که چه نعمتی در قالب وجودت به من عنایت کرده است.

خلاصه غریق دریای نعمتیم، و شیطان بدسرشت، در همه حال در حال وسوسه و غفلت زایی!

 انشاء الله که موفق نگردد، و غفلت های گذشته را نیز ببخشد و عفومان دارد.

ادعونی استجب لکم...... چه زیباست و چه زیبا دعوتی است از جانب پروردگار مهربانمان!

 بدرود و آرزومند آرزوهای قشنگمان!

فدات! همیشه توفیق رهین راهت و مستدام باشیم!




و امروز که همان احساس رو دارم و حسنا شیرینترین گل گلستانمان هست، 

خدای چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار


عبرت از دوران ها و حادثه ها

 سلام

در کتابخانه دانشگاه نشسته ام و بعد از مطالعه مقاله ی یکی از دوستان هم دوره در مجله علمی پژوهشی غبطه می خورم که چه راحت از موضوعی دم دستی و اضافه کردن برخی نکات و روش کاربردی، مقاله ای را جمع کرده است، و انصافا خوب نوشته است، و حق مطلب را تا حدودی ادا کرده است، اگر چه می توان در این موضوع طور دیگر و هزاران طور دیگر   نوشت.

از صحبت حدیث ناز و محجوبم یادم می آید که می گفت باباجون امروز بابای یکی از دوستای همکلاسیم از دنیا رفته، و دوستم خیلی گریه کرده و ناراحت است، خانم همسایه که به مراسم ختم این بنده خدا که تقریبا در میان سالی به سر می برده است رفته و از شیون و گریه و ماتم خانم مرحوم سکته کرده می گفت، و برای حاج خانمم تعریف کرده بود که چه ماتمی و گریه ای می کرد.

و عکسش و بنرهای مختلف این مرحوم را در سطح شهر و میدان های اطراف محل زندگی مان هم دیدیم که جناب علیان مرحوم به همین راحتی سکته کرد، در حالیکه شب در خانه شیک و مجلل در بهترین محله شهرمان، آرمیده بود، و از فردایش خبر نداشت،  در حالیکه فک کنم باجناقش حسابی در این روزها مریض بود و بیم مرگش می رفت، ولی این باجناق سالم و سرحال ، نیمه شب سکته زد و صبح خبر مرگش همه جا پیچید.

خداوند جان و خداوند زندگی بخش و میراننده که تقدیر و قضاء و قدر را چه راحت می چینی و مرگ و زندگی به دست تو ، شکرت که تنی سالم داریم ولی اندوه و ترسی از حساب و دست های خالی مان.

دیشب در بستر، حاج خانم مهربونم آرزو می کرد که فردا صبح انشاء الله هر دومون سالم از بستر بلند شویم، و همیشه در کنار هم باشیم و چقدر به هم وابسته ایم، که الان که کتاب خانه ام، سفارش گرفته ام که زود برگردم، و برای جشن تولد حامد عزیزم به همراه آقابزرگ و مامان بزرگ دور هم جمع شویم.

و عمرها چه زود می گذرند و امنیت و صفای قلب و اخلاص در عمل و توفیق بندگی و اطاعت را از بی همتای دوران مسئلت دارم.

این را برای دوستانی نوشتم که این روزها حال و حوصله نوشتن ندارند، و در جهاد اکبر و اصغر به سر می برند.

برای خودم و خاطراتم نوشتم که قدر ایام و توفیقات و امکانات و سلامتی و نعمات خداوند متعالم را بیشتر بدانم و خدمتی و توفیقی و طاعتی کسب کنیم که سکته های آنی و مرگهای مفاجات در کمین هستند، و آرزوهای بلند و توقعات بی جا را قلم بگیریم که آنچه ماندنی است، خوبی و کسب رضایت معبود است، که خود همین سعادت و تعالی است، مثل بنده خدایی که رفته بود جنگل را ببیند ، می پرسند ازش خوب جنگل رو دیدی ، می گوید: نه بابا آنقدر درختان زیاد بود که نشد جنگل رو ببینم.

و این جک ما هم هست، که خود همین تلاش و تکاپو و صبر در مشکلات و به کارگرفتن عبرتها و آدم شدنها،  خودش زندگی این دنیا و قانون نوشته شده برای ما در این دنیاست، و در گمان باطلمان آنقدر دغدغه و افسوس و حسرت و جوش و تکاپوی بیهوده برای هدفهای پوچ و زود گذر  جلو چشمانمان رو می گیرد، که یادمان می رود برای چه آمده ایم و هدف خلقت ما چیست، و تحمل و صبر در کنار دیدن حقایق و عبرت گرفتن ها خودش زندگی این دنیاست، و غافل نباشیم.

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند،           تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری.

به غفلت نخوردن رو می توان هزاران تحلیل و تفسیر کرد، غفلت از یاد روزی دهنده و غفلت از حقوقی که بر عهده ات استوار است، و خود حدیث مفصل خوان از این مجمل.

یا حق مستدام باشید و متعالی........

با فضیلت و نور و شادمانی همراه باشید ........... بدرود.

اعتماد و جامعه الکترونیک

سلام گلها

امروز یکی از کارتهای بانکی ملی رو برده بود، به خیالش که کارت بانک ملی نیست و تجارت یا سپهر صادراته ، همون رمز همیشگی بقیه کارتها غیر از ملی رو برده بود، مغازه دار  گفته بود، که فک نکنم این رمزش باشه، و بعد رمز درست کارت رو زده بود.

و آمد خانه و تعریف کرد، کلی خندیدیم که اگر بعد از این رمز کارتهای بانکی رو فراموش کردیم برویم از مغازه دار سر کوچه بپرسیم.

و این یعنی اعتماد با ابزار پیامک و شفافیت بانکی .

این خاطره برام جالب بود گفتم که بدونید اگر مثل ما به اطرافیان و اهل محل اعتماد دارید، بدونید که آنها رمز بانکی و موجودی حساب ها و زمان واریزی هایتون رو می دونند.

خدا یارتان .

خدا دوستان و شیعیان و مسلمانان مومن مون رو در پناه خودش حفظ کند.

خدا یا شکر به نعمت های مادی و معنوی ات.

یا حق

یک قصه از پروانه

...... سلام

 این روزها دل یکی از دوستان ظاهرا بدجور گرفته است، به طوریکه حاضر نشده است غمش را با دیگران در عالم مجازی وب شریک شود، و این بیشتر ما رو وا می دارد که بدانیم که چی شده است؟ و چه اتفاقی برای این دوست صبور و فرهیخته مون آمده است.

من فقط می خواهم اینجا یک قصه از پروانه برای این دوست عزیزم نقل کنم که یک الگوی از طبیعت و برای هدایت ماست.

اول از همه بعد از بحث خدا و خلقت و هدف آفرینش و ... فلسفه زندگی به این فراز می رسیم که اصل دنیا بر قرار نیست، بلکه بر بی قراری است، برای سرزمینی که برای جاودانگی و قرار ما آفریده شده است. و تاریخ بشریت با تمام ادعاهایش این را ثابت کرده است.

دوم: مقایسه زندگی ما و تلاش ما با زندگی کرم و پیله و تلاش و پروانه شدن، حداقل برای خودم خیلی جالب و عبرت و پند آمیز است،

مثل کرمی که در پیله خود باید تلاش کند، تار بتند و بعد تلاش کند تا با تقلایش خون به بالاهایش برسد، و وقتی از پیله به بیرون آمد ، بتواند پرواز کند.
این قصه منو خیلی وقتها روحیه جنگیدن و تلاش بیشتر و پخته شدن  داده است. و نشانه های خدا در راه هدایت ما از طبیعت زیاد است.

تا باشد که عبرت و پند بگیریم.

سوم اینکه: فقط می خواهم بگویم که در زندگی پیچ و خم بسیار است، و باید با مشکلاتش ساخت و تلاش کرد،تا پروانه شویم، و توانا و رزیده شویم.

دوستتان دارم، شادی و موفقیت همه آرزویم هست.