عصر گاهی روز یازدهم
سلام و عطش و گرسنگی شیرین برای بی نیازترین دلبر
صبح رو با مرور جزء یازدهم قرآن آغاز کردیم از روی صفحه ی دیجیتال ال ای دی، و سعی می کردیم که بیشتر به معنی دقت کنیم، و نکته کاربردی تو زندگی مون استخراج و فهم درک کنیم.
و چه شیرین است شنیدن و نوشیدن معرفت از زلال وحی
تا بیش از نصفه های جزء رو همراه گلم خوندیم و مرور کردیم، ولی خواب غلبه داشت میکرد، که یاد سخت نگرفتن بر خود در کارهای مستحبی افتادم، و ادامه رو زدیم روی ضبط ، تا بعد از استراحت از روی ضبط با دل و دماغ بیشتر و روح و روان شادابتر ادامه دهیم.
گل همراهم در کارهای خوب و زندگی همراهم هست، با هم قول داده ایم به خاطر تربیت بچه ها، هرگز در حضور بچه ها اختلاف نظرمون رو بروز ندهیم و حتی جدال احسن هم نکنیم، مگر یک خورده کوچولو که تضارب آراء بشه، اگر چه با هم تفاهم نود و هشت درصدی داریم، مگر در یک جاهایی که از روی محبت مادرانه، می خواهد اوضاع رو آرام کند، برخی پیشنهادهای مصلحت جویانه می دهد، که اسمش دخالت و سوء مدیریت نمی توان گذاشت.
خدا حفظش ازش راضیم، دختر خوبی هست، می دونیم که در این زندگی و ادامه این زندگی ما دو تا فقط همدیگر رو داریم، و بعد از مدتی ولو طولانی بچه ها پرواز خواهند کرد، و ما هستیم که بازهم در یک کاشانه و زیر یک سقف باید به عقشمان و ادامه راهمون در این دنیا برسیم و ادامه دهیم.
خوب می دانیم که در تربیت بچه ها اگر در حضورشون و یا کلا؛ مخالف هم باشیم و غیر منطقی برخورد کنیم، بچه ها بر اساس اصل نفی هردومون، هر دومون رو قبول نخواهند داشت.
حامد عزیزم امروز به خاطر ممتاز بودنش و رفتن از یک مرحله تحصیلی به مرحله ی دیگر، ازمون نمونه دولتی داشت، اینو بگم که از بین گلهای باغ زندگی، بیشتر از همه حامد عزیزم، شکل و قیافه و از جمله استعداد درس خوان بودن و به قول ما دانشمند و مهندس بودنش، و تا حدودی اخلاق ظریف و نسبتا حساسش به من رفته است.
احسان قهرمانم، روحیه رزمی و جست و خیزی و کنجکاوی و مردانه دارد، در ده ماهگی راه گشت شده، و به قول غیرمحلی، راه افتاده است، و همین دو سه ماه قبل در مسابقات دومیدانی فرزندان زیر دوازده سال، نفر دوم مسابقات شد، که جایزه اش و مدالشو میگیم که فامیلا و ... نشون بدهد ، و نفر اول یک پسر نزدیک دوازده بود که حق داشت نفر اول شود. و از همون کودکی به برنامه کودک و کارتون چندان علاقه ای نداشت، و مردانه و بزرگ منشانه فکر می کرد و حرف می زد.
به هر حال گلهای قشنگ زندگی، مایه ی آرامش و غرور و افتخار خانواده هست، هر وقت یکی یا دو تاشون نباشند، انگار خانه سوت و کور است، و اشیانه مون یک چیزایی کم دارد و کم داریم.
خلاصه یکی از وابستگی هایم به عنوان پدر، بودن در کنارشون و دیدن قد کشیدنشون، و بازی و شادی دسته جمعی و لطیفه گویی و جک پراکنی های خاطره انگیز و نقل خاطرات باهم بودن است، و این وابستگی باعث می شود، که به دعوت استادی در دانشگاههای کشورم، فعلا که در حال تدوین رساله هستم، لبیک گویم، و در حال تحقیق و پژوهش باشم، اگر چند شاید جا برای فعالیت اونهم با ترافیک فارغ التحصیلان ، که در حوزه و دانشگاهش با ضابطه و رابطه در موقعیت ها قرار می گیرند، و .....
توقع خاصی از نظام مدیریتی موجود ندارم، چون آنقدر موانع و چالشها بر سر راه شایسته سالاری ها در همه کشورهای اسلامی وجود داره، که توقع کارها بر اساس موازین درست و اصولی مشکل محقق می شود.
خدا حفظ کند، بزرگان فهیم و منصف و شایسته سالار و دلسوز امروز رو ، و خدا رحمت کند بزرگانی امثال آخوند خراسانی رو که از ساحت اسلام و تشیع جانانه و عالمانه دفاع کرده است ، و به نشر و جریان معارف زلال الهی و هدایت ما و فرزندان و نسلهای مسلمان و شیعیان خدمت کرده است.
دلنشین یه جورایی!!
سلام و ممنون از دلتون که نشینش این نوشتار بود.
سلام طاعات و عبادات تان و همچنان از خانواده محترمتان قبول درګاه حق. انشاالله که همیشه این تفاهم و محب در بین تان برقرار باشد و ثمره های زنده ګی تان همیشه موفق و سرفراز باشند. ماشاالله به ګل پسرهای مستعد تان چشم بد دور همیشه شاد، سلامت و مستعد باشند.
سلام و ممنون از نظرات عاطفی و خانوادگی شما.
برای شما و همه دوستان هم بهترینا رو آروزمندم.
خوشحالم که می خونید و نظر می دهید. در این ماه مبارک و در این شرایط خاص زندگی تون که در حال جهاد هستید و اجر می برید ما رو هم دعا کنید ، عاقبت بخیر شیم.
سپاس و آرزومند لبخند خدا برایتان