خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

صبحی چنین میانه مفاهیم و هست ها و باید ها

صبحی چنین میانه مفاهیم و هست ها و باید ها

 

سلام

تنها نشسته ام، بچه ها کانون مسجد و هلن برای امتحان و مسابقه  رفته  است، این همه مطالعه و بحث های جوار واجور و فضای مجازی و واقعی و تعاریف علم و عقل و پوزیتویست و پراگماتیسم و رئالیسم و اندیشه و رویکرد های تاریخی و واقع گرایی و مفاهیم اخلاق و سنت و گرایش های مختلف فکری و اندیشه ای، همه و همه صبح پنج شنبه ام را هم جالب و هم زیبا و هم پر ازدحام کرده است.

خوش و سرمستم از این همه گوناگونی و یک عالمه کارهای انجام نشده و البته روتینی که تقریبا روی غلطک افتاده است. و هلن آمد با کلی حرف و حدیث و حکایت و دست و دل و نگاه پر از شادی و سرور.

یک وبلاگ خواندم به نام چند همسری از یک آقای باحال و مذهبی، مطالب جالب و متنوعی نوشته بود، که در نوع خودش برایم جالب بود. متاسفانه یکی از معضلات جامعه ی امروز بالارفتن سن ازدواج، آسیب های مختلف زندگی اعم از طلاق و ناهنجاری های اخلاقی و طلاق های عاطفی و ...... درد دلهای زنان و دختران و سن بالاهای ازدواج که تحصیل کرده هم هستند، و چیزی به نام تشکیل کانون مهر و عاطفه و رسیدگی به نیازهای فطری و جسمی را به فراموش کشانده اند. از جبر روزگار و ضعف ساختارها و ......

این فقط یک اشاره تا مجالی دیگر و اشاره های دیگر

یا حق و علی

خدایی در همین نزدیکی

سلام

عصر روز دیگر از روزهای خوب خدایم

خدایی در همین نزدیکی ، خدایی در در درون و برون و اندیشه و جانمان

خدایی به زیبایی و عظمت، خوشا آنانکه قبولش دارند و حسش می کند و در همه جا حاضر و شاهد می دانند.

خوشا آنانکه یک لحظه از یادشان غافل نیست، و خوشا بر من که عاشقشم یا حداقل از نام قشنگش می نویسم

گلهای زندگیم، عزیزان و دوستان بی نهایت خدایی و مهربونم دوستتون دارم، نگاه قشنگتون را در سراپرده ی خیال و جانم به تصویر می کشم، ممنون و سپاس گذاری خوبی می شوم که لذت دیدن و درک و فهمیدن و دین داشتن را به من داد.

عزیزی تقریبا کهن سالی از فامیل به رحمت حق رفت، روحش شاد و عاقبتش بخیر باشد، سر مزارش رفتیم و شمع و گل روشن و پرپر کردیم، نمی دانم اینها برای جان و روح و آسایشش دردی را دوا می کند یا نه؟

رسم و نماد است، ولی ادبیات روشی و تبدیل ارزی آن دنیا با واسطه ای به نام ثواب و حسنه است، گریه برایش ثواب نمی شود، خیرات و کار نیک و دعا و ادای حقوق واجبش به دردش می خورد، کاش می دانستم که درون قبری که این همه گل و شمع و مردمانی عزادار دورش جمع است، چه خبر است؟

کاش بیشتر مطمئن می شدم که آن دنیا و رفتن ما چطور می شود؟

کاش ایمانم و قلب و جانم با عطر حضور دوست معطر و مزین باشد، کاش کمی لیاقت داشتم که بوی یار سفر کرده را استشمام می کردم، و کاش یک لحظه ی چشمانش رو به تماشا می نشستم.

کاش خوبتر و زیباتر گردیم و کاش همه کاشهای عزیزان و دوستان و مردمان دردمند و نیازمند و خوب و پاک و مهربون را به نیکوترین شیوه پاسخ داده می شد.

چه زود می گذرد و چه بر ما خواهد آمد؟

دوستان فکری باید کرد.

یا حق و یاعلی

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

 

سلام

صبحی به دل انگیزی خاطرات و شور جوانی و عشق ، در آغوش خانواده تجربه و آغاز می کنیم.

صبحی به طراوت باران دیروز

( باران که در لطافت طبعش خلال نیست ،،،،،، در جان شرر فزاید و در طبع شعر )

 و سرزندگی امروز، شیرین ترین نگاه و مجال و لحظه ها را برای دل و جانم رقم زده است.

گرچه در دنیای وانفسایی هستیم که هر عزیزی به مجالی و هر جانی به ملالی و هر کسی به کاری و هر جَووُنی به جُونی و هر جوجه ای به لانه ای و هر ملکه ای به قصری و هر پادشاهی به اقلیمی و اوووَه که چقدر بی نهایت است صُنع بی نهایت کردار لایزال.

نواها و ترنم ها را باید شنید، و چاله ها را باید پر کرد،  و از دست اندازهای زندگی با ترمزی آرام و تاملی مدید باید آهسته گذشت.

زندگی بی چاله و جاده بی سرعت گیر، فعلا که سراغ نداریم، پس باید گذشت و باید قدم برداشت و باید بر سرانجام رسانید. و با طراوت و مهربانی و سرزندگی باید گذشت!

آمدم که بگویم این شعر مولوی از صبح و سحری پر شور، با دوستان نهایت سرور و عزیزانی سراسر شیرینی و لذت و شور و سرآخر و از مهم‌تر، مهربانی و صفا و صمیمت و آرامش. دوستتان دارم آی آدم های مهربانی که کلام و نگاه و حضور و شور و شرارتان، وادارم می کند که از صمیم جان فریاد بزنم که؛

جانان که سیر می دهدم در فضای دوست

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست.

الهام بخش ترنم شده شکوه مهر

شادی و شور و شراری، ز عزیزانم آرزوست

با  وصف گل بن اندیشه ها کنون

روح و روان و آرامش دورانم آرزوست

 

و همچنین در وصف چشم و چکاچک خیال این چندگانه تقدیم می گردد:

 

چشمان تو چشمان تو در من هیاهو می کند

یک لحظه ی چشمان تو دل را غزل گو می کند.


ای عشق ای شیرین من، ای دلبر زیبای من

گفتار و صد احساس تو، جان را چه خوش بو می کند 

 

 

یا حق و یاعلی ...... خدایی باشید که خداییش دوستتان دارم به خاطر خدایم

خوبی و سلامتی

سلام، باران و طراوتش در صبح گاه جمعه، غافلگیرمان کرد. چه زیباست بوی باران و هوای ملایم و مرطوب صبح گاهی

برای اون عزیزانی که نگران حال دختری بودند، بشارت بدم که زخمش 98 درصد خوب شده، و دیگه خداروشکر مشکلی ندارد، و حسابی حالمان خوب است.

حسنا و مامانش هم حسابی با کلاساشون خوش هستند.

خدا رو از صمیم جان شاکرم که این همه نعمت و طراوت و    عشق بخشیده .

ممنون از همه ی خوبان

و آتش پلاسکو هم دارد خاموش می شود، اما داغ دل بازماندگاه همچنان تازه است. کاش دیگر حادثه ای و فراق عزیزی در هیچ جای دنیا اتفاق نیفتد.

دنیایی پر از شادی و سلامتی و رضایت زیباترین معبود رو داشته باشیم.


فرشته ها

سلام

یکی از فرشته ها تو دفتر خاطراتش  نوشته : مرد رویاها

قنوت نمازت را به یاد داری ؟ تو از خدا فرشته میخواهی ..روی زمین فرشته پیدا میشود؟


به نظر من روی زمین پر از فرشته است، به شرطی که ما هم فرشته باشیم .

فرشته ها هر جا یاد خدا و عطر خدا باشد، پیدا می شود.

من همیشه با فرشته هایم  گرچه خودم رو فرشته نمی دانم ولی چون دوستشون دارم باهام حرف می زنند.

کمک به دیگران

امروز حسنا دخترک سه و نیم ساله ام تو مهد کودک ناخونای خاله جونشو دیده( با اینکه سر صبح مامانش ناخونای خودشو گرفته) ، امشب به مامانش میگه: بیچاره خاله تو مهد کودک ناخون گیر نداره، که ناخوناشو بگیره.ناخوناش خیلی بلند شده!!

پ. ن: فردا قراره برای خاله تو مهد کودک ناخون گیر ببره که ......

پاسخ به اظهار لطف دوستان

سلام

شب همگی بخیر

امروز بعضی از دوستان از احوال دخترمون و عمل آپاندیست ش ، سوال و اظهار لطف کرده بودند. سپاس و تشکر از قلب مهربانشون. خدمت شون عرض کنم که متاسفانه تا هنوز که 24 روز می گذرد جای زخم عمل خوب نشده است، بارها پیش دکتر جراحش برده ایم که متاسفانه با یک سیستم نوبت گیری و پرداخت ویزیت خاص برای هر نوبت، می گوید: بدن دخترکمون به نخ های بخیه حساسیت داره و جذبش نکرده و این خون آبه و .... که این روزا از دو سر زخم بیرون می زند ، اونم به مقدار تقریبا زیاد که در شبانه روز حداقل دوبار باید پانسمان شو عوض کنیم، طبیعی است و یک روز درمیان حمام زیر آب گرم، ماساژ بدهید که اونها تخلیه بشه. و جای دیگه هم دکترای دیگه هم قبول نمی کنند و به حساب در کار این جراح  دخالت نمی کنند، راستی این که غیبت نیست، دکترش جناب دکتر بی آزار هست، جراح متخصص شیفت بیمارستان نیکویی قم.

دوستان نمی دانم با کار ایشون و سابقه ی تبحرشون چقدر آگاهی دارند، ولی فعلا نگرانیم  صحبت هم کردیم که مگه شما نباید این حساسیت ها رو در نظر بگیرید، که از نخ بخیه سازگار در بدن دختر نه ساله استفاده کنید، می گوید این اتفاق از صد نفر برا یک نفر اتفاق می افتد.


دخترکم خیلی ضعیف شده است، و کمی هم روحیه شو از دست داده ، میگه: چرا از همه جا من باید اینطوری بشم. نمی دانم توکل بر خدا، راستی بعد از عمل هم 7 شب در بیمارستان بستری بود، و شب دوم هم حسابی حالش به هم می خورد و عرق می کرد، و خواب نداشت، که یک دکتر دیگه غیر از دکتر بی آزار آمده و  داروها رو تغییر داده و به گفته ی پرستارا این اثرات دارویی هست.

نمی دانم مگه یک عمل آپاندیسیت چقدر باید طول بکشه که این همه زجر و درد و طول درمان باید داشته باشه. دعا کنید و خدا کنه هیچ وقت پاتون به بیمارستان باز نشه.

یا حق و یاعلی

سرمستی

سلام

در سرانگشت نگاهت امید و دلهره ای موج می زند

در پس تپیدنهای دل، شور و شرار و شیرینی خاصی خود نمایی می کند.

آینده را می بینم و می خواهم که لایق ترین سرمایه ام رو تقدیمش کنم، امید و رسیدنم را

شاهدخت پرنیانی خاطرات و زندگی حال و همه احوالم وجودش گرما بخش و آرامش زاست.

تقدیر می کنم از هر عاشقی که منتظر و در جستجوی عاشقانه ی عشقش هست، و ضمن اینکه خدا و حیا و شرم دخترانه و آقایی را بر تابلوی زیبای دلشان به تصویر می کشند.

احساس قشنگ است، و دنیای انسانی و عاطفه مندی قشنگ و بی همتاست، انسان عجیب ترین و اشرف مخلوقات است و خمیر مایه های خدایی دارد.

شعر و فلسفه و احساس و عرفان و سرمستی و شور را دوست دارم

عاشق نوشتن و تقدیم لذت و خوشبختی یم.

عاشق نگاه قشنگ خدایی که همه چیز و خالق زیبایی هاست.

این روزها رو به بهار است، و بهار سوز و ابری بودن این حال را شیرین می کند.

شاد باشید و شیرین کام

عاشق هر چی عشق  و طراوت و احساس پاکم

سرمست و ارزنده باشید.