خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

مست می عشق

 

من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد

زین خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

 

سلام صبح جمعی زیبا و با نشاط در جمع با صفای خوبترین های زندگی ام، با بوسه های ناب و طراوت بارانی و صداها و چهره های به نورانیت ماه و به صفای شبنمی که بر چهره ی گلهای آلاله ها غنوده اند.

چند روزی هست که عجیب هوای لطف خدایی در چمنزار مهربانی های زندگی ام وزیدن گرفته است و چه دلبری می کند هلن رویاها و زندگی قشنگ و بی همتایم. ممنون خدا و فرشته ها و داده ها  و نداده هایش هستم از سویدای دل و عمق جان و جانانم

گلبرگ پر طراوت معرفت و اندیشه و دانش و دانستن را هر روز ورقی و توفیقی بس مزید که از خوان معرفت و رزق های بی گمانش برخوردارم. در کنج فقر ( نیازمندی به معرفت خدا منظورم هست) دولت صد پادشاه دارم.

گنج قناعتی دارم که از همه چیز بی نیازم و استرس داشتن زرق و برقهای دست و پاگیر کمال و تعالی و خوب بودن و بی ریا و ساده و صادقانه بودن را ندارم.

امروزم را با سوره ی حجرات شروع کردم که چه زیبا به آموزه هایی اشاره دارد که هر کدام یک اصل از قانون اساسی اساسی اساسی زندگی هایمان هست، اما از کم توفیقی غافل از عمل و .. ..  و بازهم عمل هستیم.

از دوستان نازنینم و عزیزان بهتر از جانم  فوق العاده سپاس و امتنان که هر روز و هر لحظه شور و نشاط و مهر به وجود و جان و دلم می بخشند و مشعوف داشتن هایی هستم که یک گوشه اش آرزوی هر مرد و .... هست. برای صرف صبحانه خوانده می شوم با آوازی ملیح و گرمی و نشاط و خاطری که خیلی می خواهمش به مهر

فعلا بدرود تا درودی دیگر          یا مهر جانان علی مهر یزدان

 

مست می عشق

 

من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد

زین خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

 

سلام صبح جمعی زیبا و با نشاط در جمع با صفای خوبترین های زندگی ام، با بوسه های ناب و طراوت بارانی و صداها و چهره های به نورانیت ماه و به صفای شبنمی که بر چهره ی گلهای آلاله ها غنوده اند.

چند روزی هست که عجیب هوای لطف خدایی در چمنزار مهربانی های زندگی ام وزیدن گرفته است و چه دلبری می کند هلن رویاها و زندگی قشنگ و بی همتایم. ممنون خدا و فرشته ها و داده ها  و نداده هایش هستم از سویدای دل و عمق جان و جانانم

گلبرگ پر طراوت معرفت و اندیشه و دانش و دانستن را هر روز ورقی و توفیقی بس مزید که از خوان معرفت و رزق های بی گمانش برخوردارم. در کنج فقر ( نیازمندی به معرفت خدا منظورم هست) دولت صد پادشاه دارم.

گنج قناعتی دارم که از همه چیز بی نیازم و استرس داشتن زرق و برقهای دست و پاگیر کمال و تعالی و خوب بودن و بی ریا و ساده و صادقانه بودن را ندارم.

امروزم را با سوره ی حجرات شروع کردم که چه زیبا به آموزه هایی اشاره دارد که هر کدام یک اصل از قانون اساسی اساسی اساسی زندگی هایمان هست، اما از کم توفیقی غافل از عمل و .. ..  و بازهم عمل هستیم.

از دوستان نازنینم و عزیزان بهتر از جانم  فوق العاده سپاس و امتنان که هر روز و هر لحظه شور و نشاط و مهر به وجود و جان و دلم می بخشند و مشعوف داشتن هایی هستم که یک گوشه اش آرزوی هر مرد و .... هست. برای صرف صبحانه خوانده می شوم با آوازی ملیح و گرمی و نشاط و خاطری که خیلی می خواهمش به مهر

فعلا بدرود تا درودی دیگر          یا مهر جانان علی مهر یزدان

 

شب شام غدیر

سلام  

شب شام غدیر ولایت است

شبی که فردایش پیامبر ( ص) دست خوبترین عالم و آقا ترین مهربون عالم را بر دستانش بلند کرد و مولایش قرار داد

شبی که اتمام نعمت و اکمال بهترین دین جهان بشریت رقم خورد

شبی زیبا و پر از راز و رمز و راز و معنویت

شبی پر از هیجان برای فردایی که قشنگترین امر جهان رقم خورد.

مولای خوبم می دانم این جهان با همه ی سختیهایش برای شما عزیز دل پیامبر ( ص) وفا نکرد و قدر تو خوبترین را ندانستند و چه قدر مظلومیت و رنج بی وفایی و بی مرامی کشیدی.

مولای خوبم امشب را با یاد و لحظه های شما و فاطمه (س) ات آغاز می کنم و می خواهم بگویم که مولای خوبم دلم به عنایت و شفاعت شما خوش است

مولای آقایم می دانم در همه حال عنایت شما اهلبیت (ع) و امام زمانم نصیبم بوده است اما سر بزنگاه گناه و سر بزنگاه حساب و سر بزنگاه سرازیری قبر و سر بزنگاه سوال نکیر و منکر به فریاد خودم و دلم و جان و جهانم برس مولا.

مولای خوبم آرامش و سکینه ی قلبی ام را از تو می خواهم

بزرگ بینی و بزرگ اندیشی و شادمان و مثبت اندیشی را از تو می خواهم که شما چه زیبا خداوند متعال را در همه حال دیده ای و خواسته ای و حتی حاضر شده ای جانت را برای آن و برای مرام پیامبر ( ص) ش فدا کنی.

حتی اون زمانی که نیرومندترین دشمن ت که پهلوان نامی عرب بود، چون خدو به صورت انداخته بود، صبر کردی تا خشمت فرونشیند و بعد به خاطر خدا و رضایت نابش به قتل رساندی، درس بزرگی برای همه آدمای مخلص شد که هرگز هرگز گامی در راه غیر خداوند متعال بر نداریم.

مولای من شب ولایتت را به وجود نازنینت و مقام امام زمانمان (ع) تبریک و تهنیت و شاد و خجسته باد عرض می کنم.

تا باشد که بهترین در رکاب و عالی ترین در پیروی ات باشیم.

یا حق و یا علی

صبح قشنگ جمعه


 

سلام

صبحی به طراوت نم نم باران و به گرمی آرام یک طلوع از بلندای افق ستیغ کوههای بلند و سرفراز

سلام و سلامتی و تقدیر و مشیت کردگار بی همتا بر همه عزیزانی که دوستشان دارم و دوستم دارند

آرام و مهربان با دلی پر از امید به خدا و ان شاء الله  آخرتی و عاقبتی به خیر و سعادت، در فراخنای اتاقم نشسته ام، آنقدر غرق نعمت و لذت و شوکت و پادشاهی ام که خلیفه اللهی اش را چه زیبا به تصویر کشیده ام. نوش جانم و گوارای وجود دوستانم که مثل من می اندیشند و هم فکر و هم اندیشه ی منند.

به دوستان و خوبان می اندیشم و به مهربانی و طراوت ها و شیرین زبونی های دخترانه ی حسنا و به شکوهمندی های پر غرور جوانان  نوجوانان که سرشار از امید و یادگیری و پیشرفت هستند.

به سفیدی صورت ماه دخترکانی که تازه به بلوغ جسمی و جانی رسیده است و صبح گاهان با صدای موذن خودکار و آهسته و بی صدا از جای بر می خیزند و به نماز می ایستند، آخه این دخترکان نه و ده ساله چی از نماز و عمق و فلسفه و سرانجام نماز خواندن می دانند؟ که این چنین از خواب ناز غنوده در بستر گرم و رویایی شان به سجده گاه عشق و زمزمه پای می گذارند؟ شاید و البته بیشتر از مایی می دانند که کلی ادعایمان در دانستن و فلسفه فهمیدن و تصویر دو نظام دنیا و آخرتی داریم که این همه هفت میلیارد انسان بر سرش بگو مگو دارند. آیا جمعیت دنیا هفت میلیارد است یا هشت میلیارد؟ یکی از دوستان اشاره می کنند که قبلا شنیده بودم هفت میلیارد بود.

وای خدای من هفت میلیارد نفر انسان بر روی کره ی خاکی در پهن دشتها و جلگه ها و آبرفتها و جنگلها و بیشه زارهایش زندگی می کنند. چی عشق ها و دوستی ها و رقابت ها  و رفاقت ها و وصالها و گفتگوی های پر طپش و گاهی متاسفانه چی دشمنی هایی که با هم ندارند.

آرام می نگارم و آرام به فکر فرو می روم مثل آنزمانی که به استخر ولرم در گرمای تابستان می لغزم و تن را به آب می سپارم و شادمانی را در خنکایش شروع  می کنم و آرام نتیجه می گیرم که باید رفت و به خیلی چیزها دل نبست و خیلی چیزها ارزش فکر کردن هم ندارند و خیلی چیزها را تقدیس و احترام و سپاس گفت. و خیلی از حرفها را نباید جواب داد و خیلی از چشم ها را نباید دید و خیلی از صورتها مهتاب های زمینی اند و باید تقدیس شوند و با مردم چشمانمان طواف گردند.

در پایان بگویم که عشق را دوست دارم، خدا که همه چیز منست و محبت مرام و بخشیدن بخشنامه ی زندگی ام و دوست داشتن آرامش بخش ترین عامل لحظه هایم هست.

به احترام محبت ها و اشکها و طپیدن ها و رسیدن ها و وصالها و لولیدن ها و درهم آمیختن ها و شکفتن ها و خلق شاهکارها در محضر خالق همه ی خوبیها و محبت ها و وصالها و شکفتن ها به سجده می رویم و شکری از جان و دل و سویدای وجودم به جای می آورم .

ممنون نگاه مهربان شما یا علی