خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

من و پاییز و برگهای معرفتش

سلام

صبحی به طراوت باران م آرزوست

خوبید؟

این روزها هوای شهر و خیابانمان کمی پاییزیست

و از زیر شاخسار درختان که می گذری،برگ های زرد شون  رو بهمون هدیه می دهد

تا تداعی این شعر باشه که:

برگ درختان زرد  در نظر هوشیار

هر ورقش دفتریست  معرفت کردگار


این روزها احساس می کنم که باید کاری کرد

کارهای نیمه تمام تحقیقی و پژوهشی کم و بیش هست

و غبطه بر دوستان که از کله سحر تا نیمه شب اینجا و آنجا و همه جا اثر و طرح و ..... دارند

چی قدر این ها خوبند و چقدر فعالند

خوش به حالشون

شاید ذهنم ویروسی شده است که همش که نه، بیشتر وقتم را به طمأنینه و آرامش و بودن با گلهای شیرین زندگی ام می گذرانم 

غروب ها بعد از نماز مغرب و عشاءچی بازیهایی با این دختران ناز و زرنگ که انجام نمی دهیم

دیروز هم رفتیم پارک و کلی تاپ و سرسره و .......و خوش باشی و البته من کتابی هم زاپاس برده بودم

که نگاهی در لابه لای بودنهایم  و عکس و فیلم گرفتن هایم می انداختم

ببخشید بحث مفیدی رو مطرح نمی کنم که حداقل یه ایپسیولون خیری داشته باشه.

ولی خب چی کنیم که روز نوشت شده است

امروز هم یک قرار رو کنسل کردم و با اینکه می گویند کارامروز به فردا وامگذار به فردا واگذاشتم

البته تقصیر خودشون هست یک ساعت قبل زنگ می زنند که وقت داری یانه؟

خب پدرت خوب مادرت خوب، حداقل یکم فرصت بدهید که اگر جلسه و مشورتی می خواهید با هم داشته باشیم ، یه تفکر و تاملی بکنیم که شرمنده خود و شما نباشیم.

از بس این مردم اهل طرح و برنامه ریزی هستند.

خلاصه

نمی دانم تو این هوای پاییزی برم سالن فوتسال یا نه؟

خب کمی ورزش ذهنی بنمایم و بعد ورزش بدنی.  انشاء الله

تا معبود و محبوب و قشنگ روزگار چی بخواهد

هلن نازنینم هم سرگرم امتحاناتش هست ، فداش بشم خیلی خانم هست

این رو نوشتم چون داشتم رد می شدم......

تا درودی دیگر بدرود

من ملک بودم و هستم و فردوس برین جایم هست

سلام و صبح بهشتی تان بخیر


امروز رو با تنی سالم و روح و فرصتی برای خوب بودن آغاز می کنیم

و این فراز برایم عالی بود تقدیم نگاهتان می کنم که :

ﺷﻤﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﻣﺎﺩﯼ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ ﻛﻪ ﻣﻌﻨﻮﯾﺎﺕ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﯽ ﻛﻨﯿﺪ. ﺷﻤﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ
ﺍﻟﻬﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﯽ ﻛﻨﯿﺪ.
ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﯿﺎﺯ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﯿﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﯾﺪ.
ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﺎﻧﻊ ﺣﺮﻛﺖ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻬﯽ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ:
1.ﻣﻨﻔﯽ ﮔﺮﺍﯾﯽ
2.ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
3.ﺑﯽ ﻋﺪﺍﻟﺘﯽ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺧﻠﻘﺖ ﺟﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﺏ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﺣﺮﻛﺖ ﺁﻥ ﺷﻮﯾﺪ. ﺩﺳﺘﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ کنید.

فطرت؟ وجدان؟ یا ....

سلام

روز دوشنبه و بازم تازه از سالن آمده ام

فوتسال با دوستان شلوغ و پر از احساسات و هیجان کمی چسپید

اگر چه زانوی راستم هنوز کمی کار دارد و باید استراحت داده شود.


به وبلاگ امده ام، دوستی که ای کاش آدرس وبلاگش رو هم می زد، نظریه ی جالبی رو مطرح کرده است که برایم تازه گی دارد

اگر شما دوستان خواننده قسمت کامنت ها رو نمی خونید، خلاصه ی نظریه اش را که برام جالب هست اینجا می آورم . ایشون می فرمایند:

اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.
این قلب اما در سینه جا نمی شود
و به جای اینکه بتپد…..می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد
سیاه و سنگ هم نمی شود
از دست هم نمی رود

زلال است و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد

این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند
وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
وقتی تو می رنجی او می بخشد…

این قلب کار خودش را می کند
نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت
نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی
.
.
.
.
.
و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند .
ما را دوست دارند بی هیچ علتی!
.
.
.

پایان کلام ایشون.

خب این تعبیر قلب برایم جالب است. از باب اینکه زحمت زیادی در تایپ کامنت کشیده اند، منم خواستم بر اساس آیه شریفه ی:
وَإِذَا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ حَسِیبًا(النساء/86)

هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید؛ یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد.

توضیحاتی و سوالاتی برای دانستن بیشتر داشته باشم.

باز هم جسارت می کنم و عرض می کنم فک کنم این اوصافی که فرمودید بیشتر برای فطرت پاک ما باشد که همیشه به سمت خوبیها میل دارد و می بخشد و دعا می کند و خیر خواهی دارد.

و بعضی از اوصافی که فرمودید، به وجدان هم بر می گردد که هر دو مقوله فطرت و وجدان را قبول داریم و  دیگران هم گفته اند.

اما تعبیر قلب رو به فاعل آن اوصاف نشنیده ام.

اگر مستند خاصی دارید که بفرمایید

و اگر خود وجود شریفتان اسم آن را قلب می گذارید، کاملا قابل احترام است

برای اینکه نوشته طولانی نشود

درود تا بدرودی دیگر.

یاعلی

یک قلب یا دو قلب؟

سلام

 

دوست کامنت گذاری فرموده اند که: « سلام ممنون از توجهتون اما فکر میکنم برای زیستن واقعا دو قلب لازم است. دو روح و دو جسم .... البته که می توان به تنهایی و با یک قلب عشق و محبت را تجربه کرد و ان هم از نوع خدایی اش. اما قلب تنها ان هم در جسم ما انسانهای لغزشگر گاهی به بن بست می رسد و توانایی پیمودن راه عشق خدایی را ندارد.
سبز باشید. »

منم بر اساس احترام به نظرات دوستان، مطالبی را عرض کرده ام که در پی می آید. امید که آنچه خیر است برایمان رقم بخورد.

عرض من در پاسخ این است که:
اینکه خودمون ببخشید بر اساس سلیقه مون چیزهایی را اعتبار کنیم که مثلا دو تا قلب داریم  و یا ... کاملا اختیار داریم و گاهی خیلی چیزای قشنگ و تعبیرات قشنگی می توان کرد.

اما ؛

با توجه به اینکه ما معلومات و اطلاعات و قضایایی حقیقی و واقعی مون را یا از نقل یا از عقل می گیریم، یک کار عرفی و روال متداول و عقلانی است.

 نقل؛ این است که کسی یا کسانی باشد که به حقانیت و استادی اش اطمینان و باور داشته باشیم و مطمئن باشیم که سخن بی راه نمی گوید که در این صورت بر اساس حرف او می توان عمل کرد و حرف و ادعای او را درست و مطابق واقع قلمداد کرد.  و تا اطلاع ثانوی سرسلسله ی نقل های برتر و قابل پیروی و عمل،  قرآن و کلام معصومین هست.  که بیشترین اعتبار را نزد ما و عقلاء دارد.

یعنی کلام و نقل فوق بشری که برای اثبات آن باز هم عقل ما دخالت دارد و باید از عقلی که نشانه های حقانیت را می بیند کمک گرفت.

همین کلام فوق بشری قرآن در این زمینه ی موضوع بحث ما که وجود یک قلب یا دو قلب در بدن انسان هست، خیلی عالی و دقیق می فرماید:  مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فِی جَوْفِهِ ......... (الأحزاب/4)

خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده است؛  

 

و اگر از راه عقل که علم تجربی و آزمایشگاهی آن را ثابت می کند، به موضوع نگاه کنیم، باز هم معتقدند که  انسان تنها یک قلب و مغز دارد که شخصیت حقیقی او را می سازد.

 

و اگر از راه علوم عقلی مثل فلسفه هم به موضوع نگاه کنیم، فلاسفه معتقدند که شخصیت آدمی که همان روح مجرد او را تشکیل می دهد، تنها یکی است. و در اثبات وجود خود گوینده می گوید اینکه من شک می کنم که هستم یا نیستم، دلیل بر این است که من وجود دارم. عبارت مشهوری در فلسفه ( البته فلاسفه غربی ) به آن معتقد است که : من هستم چون شک می کنم. یا من شک می کنم پس هستم.

پس از این سه طریق که قابل اعتنا و استناد گزاره های واقعی هست، به موضوع نگاه کنیم، هر سه می گویند که ما تنها یک قلب و یک شخصیت و یک روح و یک وجود داریم. البته این وجود دارای گرایشها و کشش ها و میلهای متفاوت و متضاد هست که دوستی و دشمنی و ..... را می تواند انتخاب کند و با اختیار خودش آنها را انتخاب کند.

 

دیگه اینکه امروز یکی از دوستان  آمده و  همچنین تعبیری می کند که آدم دو تا قلب داره، مبنای استدلالش چیه؟ و بر چی اساسی همچنین چیزی را ادعا می کند، برای خودش محترم و برای ما فقط در حد شنیدن هست، اما باور و پذیرش آن فعلا مشکل است.

سپاس خداوندی را که به ما نعمت سلامتی و وجود بخشید که بدانیم و بشناسیمش و به سمت بندگی و اطاعتش فراخوانده و لیاقت بشخیده است که این بندگی و خواستن و حرکت کردن، عین قدرت و وجود و عشق و آرامش هست.

این روزها باز هم روزها همچنان خیلی زود می گذرد یا اینکه ما مدیریت زمان بلد نیستم و عمرهایمان کم برکت شده است.

سلامت و سعادت را برایتان آرزومندم. یاعلی

تراز پیراهن

سلام و هزاران درود

در شامگاه یکشنبه و سکوت و اندیشه و تفکر و مطالعه

یاد شعر مولانا می افتم که چه زیبا سروده است:

تراز پیرهن زرکشم مبین  چون شمع                      که سوزهاست نهانی درون پیرهنم


البته ببخشید هر چی فکر کردم که این تراز با تآء دو نقطه است یا دسته دار ، به جایی نرسیدم ، و فارسی رو پاس داشتم و با دو نقطه نوشتم


امروز رفتم حرم و نماز جماعت و بعدش موسسه و صحبت و درد دلی و تصمیماتی با دوستانی که ماشاء الله برای خودشان ریاست و برو بیایی دارند و البته کمی شکسته و هی روزگار که چی زود می گذری و

عمر برف است و آفتاب تموز ...... و خواجه غره هنوز


از احوال و روزگار که بگویم همه گی خوبیم و البته در تفکر و تامل و تصمیم های آنچنانی

بچه ها بزرگ شده اند و دیگه کم کم از بچه گی در آمده اند و در می آیند و حنجره ها و پشت لب ها و قدها و افکار و نگاهها و نوع نگاهها و همه و همه با گذر عمر و جوی روان ، به جاهای خوب خوبش رسیده اند.


و باز هم صورت مهربان مادر و نگاههای پر مهر پدر که چه با مهر و محبت به تنها فرزندشان نگاه می کنند و دوستان و عزیزانی که مشکلات خاص خودشان را دارند.


و این چنین بود که آمدم و نوشتم که عهدی با شما خوبان و مامن و پناهگاهی برای نوشتنم باشد

چند تا کار و طرح قرآنی و بینشی و اخلاقی و ارزشی تصمیم دارم که قلم زنی و ....... کنم ، تا باشد که توفیق رهین راهمان باشد

و از خدای خواهیم توفیق عمل

و ممنون محبت های همه ی عزیزانم هستم

همه چیزم را بعد از تلاشم در راه خیر و سعادت و رضایت ، به خدای خوبم سپرده ام که خودش و نگاهش و عنایتش همه و همه تنها چراغ راه و معین و یاورم می دانم

خدای را به خاطر همه ی محبت هایش شاکرم

و خدای را به خاطر همه نعمت هایش

مخصوصا به خاطر قلبی که بهم سپرده ای که ناراحتی هیچ موجودی را دلم نمی آید و خدای را شاکرم که چقدر دوستش دارم و حاضرم جانم و آبرو و هستی ام را برای رضایتش فدا کنم .

دوستان یاریم کنید که بتوانم خوب و خوبترین باشم و با توشه ای و روی سفیدی خدای خوبم را ملاقات کنم

خدایا این اندیشه و دل نازک رو ازم نگیر، نگذار به کسی سخت بگیرم و نگذار که بتوانم کسی را نبخشم..... بگذار همه را ببخشم ودوست داشته باشم و ذره ای غبار کینه و ....... چیزای بدی که نمی خواهم اسمشون را بیارم، در دلم نگه دارم

و امام زمانم را ازم راضی کن که لایق دیدارش باشم

یه روزی یا شبی به خوابم بیاد و لبخند قنشگش را نظاره گر باشم که بر جان و دلم و بر دیدگان منتظرم ، نگاهی کند و آرزوی دیرینه ام که رضایت و هدایت و قوت قلبم در طی طریق هدایت و سعادت هست، نصیبم شود.

نسل و ناموسم را اهلبیتی و امام زمانی و پاینده در مسیرش قرار دهد.

کاش کاش در دامن پر مهر مهدی فاطمه جان بدهم و

واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره

و المستشهدین بین یدیه..

شهادت بین دستان بهترین و آقاترین انسان کامل

امروز سعادتی داشتم که پای تفسیر آقای جوادی آملی بنشیم و از صفات بهشتیان گفت که اصلا آنجا نگاه به نامحرم نمی تواند باشد و به گناهان این چنینی عصمت دارند. و مثالی زد که همان طوریکه ما در این دنیا نسبت به بعضی گناهان معصومیم مثل ارتباط نا مشروع با محارم و اصلا به فکرمان خطور نمی کند، آنجا بهشتیان هم نسبت به گناهان و همه گناهان و این دنیا اهلبیت نسبت به همه گناهان معصومند. و چه زیبا مثال عصمت را بیان کرد.


خدا عصمت در راهت را به همه ی ما از همه گناهان ارزانی دار

قلب و معرفتمون رو با نور هدایت و عصمت بیشتر منور بگردان


یا حق و یا علی