خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

عجب آدمایی

سلام

عصر جمعه تون پر از طراوت و انتظار و امید

سرشار از امید و طراوتم چون خدای بزرگی دارم که همیشه همیشه باهام بوده

سرشار از شور و شرارم چون احساس می کنم خوشبخترینم

سرشار از اعتماد به نفسم چون می دانم که می توانم ولو به سهم و اندازه ی خودم

سرشار از سرشارم  به طور کلی و   زین جهت خوشحالم و براتون می نویسم

یادم هست از شهید مطهری خواندم که از یکی از عرفای بزرگ پرسیده بودند که :

( البته به دلیل غرور جوانی ام ، تعابیر دقیق،  از دو بزرگوار یادم نیست فقط نقل به معنی می کنم )

:: شما موقع نماز  چقدر به معانی جملاتی که می خوانید توجه دارید؟ چون من ( مطهری ) به معانی جمله ها توجه می کنم.

 اون عارف و استاد میگه:

مگه به معانی نماز توجه کنیم ، چیزی از نماز متوجه می شویم ؟ ؟ ؟

و اینجاست که باید گفت: عجب آدمایی و عجب مرامها و رویه هایی ؟؟؟

ما خودمون رو بکشیم به سختی به معنی جمله ها توجه می کنیم و تازه شم کلی هم خوشحالیم که

خب خدا رو شکر این نماز یک کمی یه نمه ، حضور قلب قاطیش شد .

حال اون عارف رو بنگر که چقدر بالاتر و چقدر اوج می گیرد.

و مولا علی علیه السلام که موقع نماز تیر را از پایشان کشیدند، اصلا متوجه نشد

وووووووووای نماز آنها کجا

و از ما ها با این وضعیت اصلا میشه نماز میشه اسمشو گفت؟؟ آیا؟؟

خیلی وقتا به این حالها فکر می کنم

و امروز آمدم که بگویم واقعا عجب آدم هایی؟؟

خوشا به حالشون

ممنون توجهتون

یاعلی

هشدار و نهیب به خودم

سلام

صبح است و باران و طراوت بهاری و نم نم باران

و البته تلاش و صد تلاش و تولید و بذرافشانی و درو های علمانی .....

یک اعتراف بکنم که کمی تنبل شده ام،

چون یه مقاله قرار بود برای نمی دونم برای تهیه و  تدوین هندبوک یکی از اساتید در فرانسه ، برای مجلات فرانسوی

بنویسم و یک موضوع در جلسه ی تصویب و طرح موضوعاتش برداشتم و مورد تصویب هم قرار گرفت

این بر می گرده به بهمن سال 96 و آخر اسفند مهلت ارسالش را به زبان فارسی و انگلیسی گذاشتند

طفلکی ها آخر اسفند تماس گرفتند چون درگیر کارهای رساله بودم و کارهای متفرقه ی دیگه ، با اینکه مطالعاتی و طرحی انجام شده بود ،

ولی نهایی نشده بود

تا اینکه از دانشگاه مسئول،  محترمانه خواهش کردند که مقالات را تا آخر تعطیلات تمام کنیم ،

چون استاد مربوطه در فرانسه به ناشر قول داده است، و محذوریت های قول و الوعده و فای معروف ...

با کمی تلاش و توان،  کمی عزم جزم کردم که تا آخر تعطیلات تمام کنم که مراسمات و .... پیش آمد و عملا کار به جایی نرسید.

و طی این چند روز مقالات خوبی رزق معنوی و نصیب مان شد و مطالعه کردیم و لذت بردیم

که می تونه در پر باری مقاله ای با آن موضوع کمکم کنه ، ولی باز هم امروز و فردا و ......

از این جهت خودم را نمی بخشم و به خودم کارت زرد می دهم

و یکی لطفا به من تلنگری بزند که بجنبم

البته در این مورد انگیزه به اندازه ی کافی لاموجود  هست ، ولی خب کار علمی هیچ وقت زمین نمی ماند

 و باقیات الصالحات می شود.

بماند

ببخشید کمی موج منفی ساطع شد

فقط می خواستم شکایت از خودم به سمت خوب بودن و تلاش بیشتر داشته باشم

که نابرده رنج گنج میسر نمی شود

مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد


بی هیچ مقدمه ای عاشق سخن و مرام خوب و قلبهای مهربونی هستم که از نور زیبای خدا

برخوردار و با یاد قشنگ خدا همنشین هستند .


عید مبعث خوبیها

سلام

انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق


وای چقدر هدف قشنگی برای بعثت فرموده

که زیبایی های اخلاقی را تکمیل کنم و به همه برسانم

این رو امروز از گلهای باغ آرزو پرسیدم ، که چرا پیامبر صلوات الله علیه مبعوث شد.

هر کسی چیزی گفت، به فراخور درس و درک و اندیشه اش و بعضی ها هم شرم و خجالت

از این بحث خانوادگی خوشم میاد

اما دیروز و پری روز ، روز از دست دادن یکی از عزیزانی بود که من دوستش داشتم

و عالمی ربانی و مدافع اهلبیت و یک عارف واصل که در بحث های دوستانه و گفتگوها ، معمولا خیلی محتاط آمیز و وسواس گرانه به سمت

حق و عدالت گام بر می داشت و البته ایده آل گرا فکر می کرد.

یک بار در گروه تلگرامی باهاش سر یک موضوع فلسفی بحثمون شد و جواب اندر جواب، و.. بعد از مدتی که حضوری همدیگر رو دیدیم

ازم تقدیر و تشکر کرد که نکات خوبی را مطرح کردی و بیشتر قدر خودت و اوقات و جوانی ات را بدان و آینده از شماست...

و البته تقوا و پرهیزگاری اش مثال زدنی بود.

یادم می آید در یک بحثی در مجمعی برای یک مطلبی بحث و رای گیری بود، بر اساس نگاه فرایندی و راهکاری به حالت معترضانه گفتم که

خیلی مسائل را سخت می گیرید و زیاد روش بحث می کنید، باید تابع جمع بود و حرف اکثریت را برای حل مشکل باید قبول کرد.

و بیشتر روی سخنم با ایشان بود و ایشان در کمال احترام و آزادگی مرا با اینکه در آن جمع از جمله جوانترین بودم، برای پیگیری و طرح اساس نامه و نهایی شدن کار کاندید کرد و برای ادامه ی فرایند آن کار انتخاب شدم.

بعد از آن به بزرگواری و اوج و عمق معرفتش بیشتر پی بردم که هم دنبال اتقان کار هست و هم اجرا و نظرات جمع و جوانان برایش مهم هست

روز پنج شنبه روز وداع او با دنیا و به قول برادرش منتظر وعده ی الهی بود در حق خودش که از یک سال پیش سرطان گرفته بود و به کسی نگفته بود

و چه زیبا با اطرافیانش وداع کرده بود  و روز جمعه در قطعه ی علمای حوزه ی علمیه در جمع خوبان واصل آرام آرمیده است.

از روز پنج شنبه همان ساعتی که می خواستیم استخر برویم، خبر وفاتش را شنیدیم و به همراه پدر به خانه اش رفتیم

که در اتاقی که مهمانی ها و مجالس برای حضرت زهرا سلام الله علیها می گرفت، در زیر پرچم که به رویش انداخته بود، آرام گرفته بود

و عزیزانش ، برادران و فرزندان و خانم و دخترش در اطرافش ......

امروز روز عید است اما در خانه ی آنها .... غم از دست دادن هست

و پدر پیرش استاد بزرگ همه ی از جمله پدرم، تا روز پنج شنبه از ارتحال پسر با فضل و ربانی اش خبر نکرده بودند.

روحش شاد و کی باشد که وقت ما و رفتن ما باشد

که گفته اند:

در عجبم از این کاروانیان  

بر آنکه زودتر

به مقصد رسیده

است

می گرید.


خدا عاقبت ما رو ختم به خیر کن

هم در دنیا

و هم در آخرت


زندگی زیباست به شرطی که زیبا بین و به سمت زیبایی ها گام برداریم

و دوست داشته باشیم

زندگی حقیقی انسان در قرآن از آقای جوادی آملی  رو  وقت فراغت مطالعه می کنم

نکات قشنگی دارد

شکوهمند و آرام و زیبا بین باشیم

یاحق و یاعلی



سال نو و آرزوهای قشنگ

سلام

اولین خاطره و نوشتن در سال نود و هفت

اول از همه تبریک به همه به خاطر سال نو

و تصحیح و تاکید می کنم که در ابتدای این سال ، عمری با برکت و پر از سعادت و معنویت و مهربانی برای همه آرزومندم


اما حضرت خضر ما می گفت: زحمت رو زمین کشیده و 365 روز دور خورشید گردیده

اونوقت ما پایان گردیدن زمین و آغاز دور جدید آن را به همدیگر تبریک می گوییم

و اضافه می کند: وقتی ما کاری کردیم کارستان و دور خدایمان و خوبیها گشتیم و نثار و تلاش کردیم ، جای تبریک به همدیگر  و به خودمان داره

همون حدیث معروف که روزی که در آن روز گناه نکنی عید است. و جای تبریک داره

زیباترین خاطره ام جدای از دید  و بازدید ها و صله رحم ها و دیدن ها و شنیدن ها و بوسیدن ها  و ....

خاطره سه روز اعتکاف رجبی ام هست همراه پدر ناز و بزرگوار و نسل قبلی ام

مخصوصا یه دوست گمنامی که وقتی بهترین آرزویش رو از در صحبت  و گفتگو ازش پرسیدیم:

بعد از آرزوی عاقبت بخیری ، اشک مردانه در چشمانش حلقه زد و گفت: خصوصی ترین آرزویم گرچه لیاقتش را ندارم و انشاء الله که برآورده بشه

این هست که موقع مرگم و رفتنم ، چهارده معصوم پیشم بیاد.. و به فریادم برسد.

و این در شب دوم اعتکاف بود که نزدیک سحر و در حیاط مسجد ازش پرسیدم و چقدر عاشقانه و عارفانه و مشتاقانه ، با اشک و نگاه قشنگ

آرزو کرد و برایم بیان داشت و تکانم داد که چی آرزوهای قشنگی وجود دارد و چی آدمهای قشنگتری که به ظاهر هیچ کس نباید قضاوت کرد.

ممنون عزیزانم و گلهای زندگی ام  و دوستان مثبت بین و زیبا بینم هستم

چون نظرات دوستان برام محترم هست، چکیده ای تقدیم شد

مشتاق قشنگترین ها برایتان

تا درودی دیگر بدرود

یاعلی