خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

یک سوز و یک ناز

یک سوز و یک ناز

سلام

دیروز روز عید بود روزی که تصمیم گرفتیم  با هلن نازم بریم یه جایی، و رفتیم ولی من چون جوونی کردم و به جای کاپشن کت شلوار پوشیدم و شال و کلاه هم نکردم، وقتی شب آمدیم سرما خورده بودم،

اما یک مورد سمند سفید با شرایط خیلی عالی رو همون بعد از ظهر تماس گرفتیم، قرار شد که فرداش بریم ببینیم ولی فرداش حسابی حالم ناجور بود، و دوا و پرستاری عزیز دلم، و بعد از ظهرش که دوباره زنگ زدیم ، فروخته بودنش. و تا الان داریم افسوس می خوریم، اگر چه هلن با تمام اشتیاقی که به داشتن اون سمند سفید رویاهایش داشت، اما فاز تقدیر و سلامتی خودمون و ضرب المثل فایده های نخورده زیاده رو می آره. و چقدر این دختر عزیز و قانع و بزرگواره

الانم داره برای مصاحبه اش آماده میشه، آخه دیشب پیامکش آمده که تو آزمون قبول شده.

نمی دونم تصمیم خریدمون فک کنم یک عیدی برامون بود، ولی خب یک کم تنبلی از من هم شد که باید یک کم زحمت و مشقت به خرج می دادم و سر قرار می رفتم.

به هر حال این نوشته رو برای این می نویسم که یادم باشه که عزیز دلم چقدر نازه و چقدر در مریضی و شادی کنارمه و چقدر از داشتنش خوشحالم.

امروز رو با داشتن بهترین های زندگی ام به پایان رسانده ام، و تا شب چله تنها یک شب فاصله است، و چقدر زود گذشت.

وبلاگ دوستان رو خوندم فراق و مسافرت و مهاجرت و دوری و مشکلات هوو داری و ....... همه و همه یک شرایط خاص خودش و .....

خدایا شکرت به خاطر همه ی نعماتت و بخشیدنهایت به ما تنبلهای روزگار

اگر نکته ی خاصی بود عرض می کنم.

حلب آزاد شد و تروریستها اجازه خروج داده شد، کاش ریشه شون همون جا کنده می شد. نمی دانم که این مزدوران دوباره از کجا و در کجای این سرزمین های اسلامی به دستور و برنامه ریزی ارباباشون سر بر آرند و دوباره کشتار و خرابی و ....... اللهم عجل لولیک الفرج

 

روز یک شنبه و یک ترنم پاییزی

سلام

روز یک شنبه و یک ترنم پاییزی

حسنای شیرین زبونم، قربونش برم، روز جمعه خونه ی آقا بزرگ با دختر عمو و آبجی حدیثش شیطونی کرده و الان یک کم سرما خورده، چشمای قشنگ و نازش آب می زنه و بیحاله. از روی شیشه ی شربتش می خونه؛ مامان ببین اینجا نوشته، شربت حسنا که اگه بخوره خوب میشه.

با بیحالی میاد کنارم میشینه و دستش می ذاره رو زانوم و درست بین من و مامانش می شینه و همراه ما سریال شهرزاد نیگاه می کنه. و آخرم خوابش میگیره و مثل الان کنارم، زیر پتوی ژله ای خوشگلش خوابش می بره.  میگم ؛ آخی طفلکی حال بازیگوشی نداره و مجبوره همراه ما نگاه کنه و گاهی وقتا میگه، باباجون اون آقاهه مریض شده، میگم آره باباجون، تصادف کرده کله ش خونی شده. میگه؛ اره الان خوابیده که خوب بشه.

هلن نازم دوران استراحت بعد آزمونش هست، البته اونم یک کم سرما خورده، فدای قد رعنا و چشمان قشنگش بشم، واقعا خانومه.

امروز شهرزاد به قباد گفت: من همه چیزم مال خودم هست و مال خود هستم و مال کسی نیستم.

و این رو به خاطر بی وفایی و بی عرضه گی قباد که نمی تونه ازش حمایت کنه، گفت، و الا هر خانمی دوست داره متعلق به کسی باشه که حقیقتا دوستش داره .

دوست داره محبوب کسی باشد که مقبولش هست.

مرد دوست داره مقبول و قابل اتکاء و تکیه گاه باشه، و زن دوست داره محبوب و برازنده و همیشه تو چشم و مورد توجه همسر و مردش باشه.

این روزا بحث های تاریخی رو به خاطر پروژه ای که قرار داد کرده ایم، مشغولیم، البته بیشتر به خاطر تامین یک پول توجیبی، و بعد به خاطر آشنایی با تاریخ و سرگذشت اقوام و مردمان و افرادی که قبل از ما می زیسته اند، برایم جالب هست. البته گاهی بعضی موارد تکراریه که حوصله ی آدمو سر می بره و آدم مجبور میشه یک دوری اطراف بزنه. به هر حال رزق بی گمان و یک فعالیت علمی، هست، سعی می کنم توش بهترین باشم.

از عزیزانم خبر خاصی نیست جز اینکه خبر کشمکش طلاق و طلاق کشی و اختلافات خانوادگی از تازه جوانانی که هنوز الفبای زندگی را نیاموخته است، به گوش می رسد، خدا به خیر کند ، هنوز به طلاق نرسیده است ولی خبرهای ناخوشایندی رو می شنویم. و اینجاست که بر تفاهم و سازگاری و عقل و درایت خودمون به خاطر گذشت و صبر و تدبیرمون در زندگی قشنگمون، صد هزار بار شکر می کنیم. اگر مشکلات ریز و درشتی هست، با تلاش و توکل و تدبیر انشاء الله حلش می کنیم.

دارم به این نتیجه می رسیم یا رسیده ایم که زندگی اونم تو این دنیا بی مشکل اصلا وجود نداره، و حل مشکل بستگی به دید و بینش و تلاش و تدبیر و صبر و استقامت مون بستگی داره .

فک می کنم که صداقت و صمیمیت و صفای دل و صبر و صلوات، صابون صیقل دهنده ی، صورت و سیرت زندگی مان هست.

در همه حال امتحان می شویم و در همه حال، حال و احوال دل و احساس و نیت و انگیزه هامون از جلوی دروبین خدا بیرون نیست. کاش غافل و جاهل نباشیم که چه باید بکنیم و چه چیزهایی که نمی دانیم بدانیم، و بهترین باشیم. و سربلند  و عزیز  و افتخار آفرین.

کاش همیشه ی خدا خودمون رو از توفیق محروم نکنیم، و کاش فرصت های خوب بودن و شاد کردن و شاد زیستن و شادی آفرینی رو به خودمون همیشه هدیه بدهیم.

این شعر رو بارها به خاطرش خیلی کارهای قشنگ کرده ام که:

دمی با غصه سر کردن  جهان یکسر نمی ارزد. ( مصراع دیگرش رو شما بفرمایید)

کاش ایمان بیاوریم به فصل سردی که بعد از آن بهاریست با شکوفه های صفا وصلح و طراوت.

کاش ایمان به غیب و آگاه به عیب و گویا به عدل و کوشا به خیر العمل و مزین به حسن عاقبت  باشیم.

امروز می روم و دستان مادرم رو می بوسم و چشمانم پدرم رو زیارت می کنم که نکند خدای نخواسته فردایی باشد و آنها در همسایگی ما نباشد، و افسوس خور غفلت و تنبلی مان نباشیم.

یا حق  و یاعلی  نورچشم خدا و مولا باشید

 

حال خوب و فال حافظ

سلام

در کنج تنهایی آرامم پشت اچ پی نازم نشسته ام ، می خواهم بنویسم که برای خودم و دلم یادگار بماند

کمی از احساس بگویم که واقعا اکسیژن بدن است، و فکری که هر لحظه به جایی و سرایی جولان می کند، قربونش برم، خیلی هم سریع جابه جا می شود، هیچ چیز هم جلودارش نیست، جایی که بهش خوش بگذرد بیشتر می ماند، و زود زود هم به آنجا سر می زند.

یک خانواده از فامیل تازه از کربلا آمده است، به علت سرماخوردگی تا هنوز به تبریکی شان نرفته، امروز هم مثل باد گذشت، امان از روزهای پاییز و کوتاهیش.

یک خانواده دیگه هم باید زنگ بزنم و تبریک بگویم و احوال کربلا و بین الحرمینش رو بپرسم، خوش به حالشان.

در فضای مجازی گفتگوها بسیار است، انسانهایی با شرایط و افکار و زمینه های فکری متفاوت، و آمال و آرزوها و برنامه هایی که پیش رو دارند، و از جمله مشکلات  و مسائلی که طفلکی ها در زندگی گرفتارند و دلهره و استرس شان رو دارند، خدایا کارشان رو به سرانجام خوش برسان. اگر هم امتحانشان هست که هست، با صبر و آرامش و سربلندی همه مون رو در همه ی اونها پیروز کن.

باور کنید نه پول  و ثروت برای مان آرامش می آورد، و نه قدرت و جولان بی محابا برای زور آزمایی و برتری طلبی، آنچه ماندنی هست، خوبی و نیکی و پاسداشت ارزشهایی است که به بیکران مطلق هستی وصل است.

آنچه باید باور کرد و بهش عمل کرد، به جون خودمان قسم که ؛ انا لله و انا الیه راجعون، و چه کم سعادتی است که این جمله رو در یاد اموات مد کرده ایم. و به قول هلن نازم تبادر و به یاد آوری در این مواقع صورت می گیرد.

و چه غافل و جاهل و بد فرهنگیم که به فرمایش قرآن روی گرد و خاک نشسته روی سنگ و صخره، کشت می کنیم، و به کف آمده به روی آب دل می بندیم. و حقیقت مثل خیلی از دلبستگی هامون و سرمایه گذاری هامون چنین است! وای بر ما و من .

کاش به هم اعتماد و احترام داشته باشیم و شاد کردن و شادی بخشی از واجبات زندگی مون باشه، و کاش شور زندگی و خوب بودن همیشه سرود لحظه لحظه ی زندگی مان باشه.

کاش قدر خودمون و داشته هامون و خدا و خوبانمان رو بیشتر بدانیم ،و کاش آرزوهای خوبی داشته باشیم که وقتی برآورده شوند، حالمان بهترین باشد.

کاش زیبا فکر کنیم و زیباتر عمل کنیم، و به انسانها به عنوان سرآمد آفرینش احترام و تکریم داشته باشیم.

کاش بتونم از تنبلی و بازیگوشی دست بردارم و این دو تا مقاله ای که به نیمه رسانده ام، زودتر تمامش کنم، ولی انصافا مقاله و پژوهشی که یک ایپسیلون نکته تولید می کند، کاری است بس گران.

یادم میاد اون زمانی که هلن نازم پایان نامه داشت، و استاد راهنمایش بودم چه التماس و ناز کشیدنی از من داشت که برایش بنویسم و حسابی کمکش کنم. ( اینو برای ریا نگفتم، فقط می خواستم بگم که همه در نوشتن و تولید مشکل داریم)

همیشه دعا این بوده ، خدایا چنان کن سرانجام کار            تو خشنود باشی و ما رستگار

راستی دیروز سری به دیوانهای شعرا و غزل سرایان فارسی زبان شیرین گفتار زدم، عجب دنیایی دارند و چه شور و نکته سنجی ها و شور افکندنهایی که ندارند. برای دوستان نرم افزار اندرویدیش رو معرفی کنم، که پردیس پارسی هست، و واقعا هم پردیسی هست برای خودش.

فال حافظ هم دارد که فالی زدیم و این غزل آمد، که با توجه به نیتم خیلی با معنا و مناسب بود، تقدیم تون می کنم، که حسن ختام باشد:

صبا اگر گذری افتدت به کشور دوست

بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست

 

به جان او که به شکرانه جان برافشانم

اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

 

و گر چنان که در آن حضرتت نباشد بار

برای دیده بیاور غباری از در دوست

 

من گدا و تمنای وصل او هیهات

مگر به خواب ببینم خیال منظر دوست

 

دل صنوبریم همچو بید لرزان است

ز حسرت قد و بالای چون صنوبر دوست

 

اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را

به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

 

چه باشد ار شود از بند غم دلش آزاد

چو هست حافظ مسکین غلام و چاکر دوست

یک جرعه آرزو

عصر خوب جمعه

سلام و سپاس و شکر از خدا و نعمت هایش

سلام و شادی و شادمانی بر خوبان و عزیزانم

سلام و سوز و انتظار از دل مهربونترین عالم، مهدی آقایم

سلام بر خاطرات و نوشته ها و بالاخره سلام بر دوستان خاموش

امروز وبلاگ یکی از خوبانی رو می خوندم که در زندگی اولش نامردی دیده بود، و دوستی یک طرفه داشته است، و نوشته بود از احساس و موقت بودنش و آرامشی که با یک به قول خودش حضرت آقا پیدا کرده بود.

جالب بود از خیلی جهات؛ از جمله از احساسات تعلق و محبت طلبی و تحکم طلبی زنانه اش، و اینکه چه زیباست حکمت خداوندیم که آنچه ما مردان طالبیم و خوشمان می آید، جنس مخالفمان آرزویش را دارد.

و چه زیباست تکمیل شدنهای دو جنس، که گاهی با هلن نازنین این بحث های احساسی رو دارم، دقیقا به آنچیزی هایی اشاره می کند، که باید در وجود یک مرد وجود داشته باشد.

ولی دلم برای دلتنگی ها و رنج هایی که این جمعیت آرامش بخش و خاموش دارند، تنگ می شود، و چه کنیم که ما هم انسانیم و محدود و با ظرفیتی محدود، اما امیدوار و پرتلاش، و عزمی که گر جزم شود، خیلی کارها را می توان کرد.

این روزها یک قرارداد کاری با دنیا رسانه بسته ام، با رادیو معارف و از اینکه با مطالبی که تا کنون باهاش از نزدیک مأنوس نبوده ام، دم خورم خوشحالم، و این را از جمله رزق های بی گمان خدایم می دانم، که بی حساب می بخشد و رزق مادی و معنوی بندگان درگاهش را هیچ وقت معطل نمی گذارد، به شرطی که ما بنده ی خوبی باشیم.

اوه راستی در یک سایت دیگر هم چند مدتی در مورد ازدواج مجدد و مسائل هوو داری، مطلب می خوندم و نظر می گذاشتم که برای خودش عالمی داشتند، و نظرات این گونه خانم ها برایم جالب بود، البته از این نظرات فی الجلمه اطلاع داشتم و پنبه هایش رو با هلن مهربون و بزرگوارم زده بودیم، و چه زیبا رفتار است این عاقل و همه چیز زندگی یم.

و چه بانوی ارزنده ای است که قطعا بی نظیر زندگی یم هست، مخصوصا وقتی عادات و گفتار دیگر همجنسانش را در این گونه مسائل و مسائل خرد و بزرگ دیگر مطالعه و مشاهده می کنم، عظمت و بزرگی یش بیش از بیش برایم مشخص می شود.

گوهر یک دانه و نگین زیبایم هست. خدایا برایم حفظش کن.

اوه راستی دیشب و پری شب، برادر خانم و خانمش در مسیر راه اقامتی در منزل و آشیانه ی مان داشتند، که خاک و غبار کربلا و نجف و سامرایش رو برای برکت زندگی مان، طوطیای چشممان کردیم و افتخاری نصیب شد، و از همه مهمتر درّ نجفی سفیدفام با درج برجسته ی نوشته ی یا حسین (ع) و یا علی (ع) بر دو طرف رکاب نگین،  هدیه نابی بود که فقط من حقیر دریافت کردم، و بنا به اعتراف خانم برادر خانم، تنها برای شما از میان فامیل این هدیه را با تمام گرفتاری و مریضی من، خریده است، و من این همه خوشبختی و لطف را به کجا ببرم؟ گفتم که شکر نعمت و تبلیغ احسان کرده باشم.

البته منم حسابی ازشان تشکر و سپاس و آنچه شایسته ی تقدیر بود با تمام تواضع و ادب و احترام به جای آوردم، که خدای اجرشان دهد.

انشاء الله بعد از آزمون ارشد هلن نازم، اگر حضرت مولا بطلبد به زودترین وقت، وگرنه در اربعین دیگر حتما، به پابوس خواهیم رفت.

تا باشد که چنین باشد.....

برای همه آرزوی بهروزی و عاقبت بخیر داریم ....... یا حق و یاعلی

شب و طراوت تفکر

سلام

شب است و همه در خواب ناز غنوده اند، و چه آرام و پر از سکوت آرامش را نیوش میکنند

بیدارم و حس نوشتن، ولو اندک یافته ام

فردا 28 صفر است و روز ارتحال و شهادت پدر بزرگ و نواسه ، پیامبر و امام مهربان و نیکو رفتارمان امام حسن (ع) و چه گذشته بر مردم و زمانه با وقایع رخ داده بعد از ارتحال پیامبر

از حله خبر می رسد که زائرین چند ملیت به تعداد صد تن کشته و زخمی شده است، و جان انسانها چه آسان گرفته می شود.

هر کس در هیاهوی روزگار و علاقه ها و علقه هایشان درگیرند، هر کسی دغدغه ای دارد، و هر کس هدف و مرام و آرزویی.

چه خوش است که مرام و هدفش با خوبیها و نیکی ها و موفقیت ها عجین باشد

و چه خوش است همه لحظه هایی که با شکر و عشق و تلاش گذشته باشد.

وبلاگها رو می خوندم هر کسی خاطر و خاطره ای و اندیشه و نوشته ای دارد، و هر کس از یار و نار و بار و دل زار می گوید، و چه تلخ است شنیدن فراقها و جدایی ها.

این فعلا تا باشد فرصتی و نکته ای قابل عرض.

یا حق  و یاعلی

یک شعر و یک ترانه

گریه ی پشت شیشه ها

نبودت همیشه ها

دست نذاری روی دلم

توی دلم آتیشه ها

بردی همه نشونه ها

تا هیچ کسی نتونه ها

دوباره پیدات می کنم

اینو یادت بمونه ها

بمونه ها بمونه ها

خیلی دلم تنگ شده ها

خیلی دلم گرفته ها

همش به خواب من میای

خیلی دلم تنگ شده ها

روی شیشه ی پنجره مون

اسم تو رو ها می کنم

تو نیستی و من

دارم تماشا می کنم

با همه ی دنیا این روزا

دارم و بد تا می کنم

خواب میبنم تو اومدی

پنجره رو وا می کنم

از دور تماشات می کنم

خیلی دلم تنگ شده ها

خیلی دلم گرفته ها