سلام
در شام گاه جمعه و یک حس ناتمام وادار به نوشتنم می کند
از نرفتن ها و نگفتن های بعضی حرفهایی که مخصوص خودت و تفکرات خودت هست
و عزیزانی که دور و برت هستند با تمام بودن ها و نبودن هایش
با تمام حس و حال و تپیدنها و حتی دلسوزی ها و حتی دور شدنهایشان یا حس به هم نزدیک شدن هایشان
و چه حس غریبی است مرد بودن و مردانگی کردن که گاهی لبریز از نگفتن می گردی
چون مرامها و حس های دیگری در وجودت ، خدایت به ودیعه گذاشته است که تو تکیه گاه باشی
و البته با خودت نجوا کنی و درون خودت بریزی و بدون هیچ اشکی که زنان دارند، با سکوت هضم شان کنی.
و به عزیزمون سید محسن که پیام گذاشته که:
هدیه من به شما
*چشم اندازهای زیبا، بهمان میزانِ مشکلات ، ترا از راه، باز می دارند
شاید مناسب باشه که بگویم:
در این دنیا کسی بی غم نباشد اگر باشد بنی آدم نباشد
من اگر سعی می کنم حس های خوب و امید بخش و مثبت اندیشانه و به قول شما چشم اندازهای زیبا
را به زبان احساس و عطوفتم ( که ایشان فک کردن نویسنده خانم هست) دلیل بر این نیست که نقاط غم انگیز
یا تامل برانگیزی در زندگی ندارم. بلکه منم گاهی پر میشوم از نگفتن ها و نباید گفتن ها
حرفهایی که به کلام نمی آید و عقلانیتم اقتضاء می کند که نباید بیاید و به مصلحت همه هست که نیاید این حرفها
و این دلیل بر این نیست که بی غمی فقط هست
و البته ممنونم از هدیه ی شما که چشم اندازها به اندازه ی مشکلات ما را از راه باز می دارد.
کمی به عمقش و معنی اش تامل کردم و شاید بهترین توجیه همین برایش برداشتم که
همش مثبت نوشتن و چشم انداز زیبا بخشی از زندگی هر کسی و البته من مرد و تکیه گاه هست
در سرزمین مردانه ی تفکراتم، علایقم و احساساتم ، من به عنوان یک بنی آدم پُرم از حرفهایی
البته از جنس مگو و البته گاهی از جنس تخلیه وقتی فشارش زیاد بشه .
و گاهی تسلیم و آره شما درست میگی که دیگر .....
آری چنین هست برادر
و خدا روشکر که نوشتن را دارم و عقل را دارم و خدا را دارم و عزیزان عزیزم را دارم
و خدا روشکر که فرصت شدن ها و بودن ها و کردن ها هست
و خداروشکر که روی دوش کسی بار نیستم و زیر دین کسی سعی کرده ام نباشم
و خدا روشکر که از فردا پا به مرحله ی دیگری از مرحله ی علمی می گذارم که رساله ام انشاء الله
دفاع می شود و می شوم فارغ التحصیل از این سطح و دنیای بعدش که چی می خواهد خدا برایم
و خدا روشکر که ابرو مندیم کمی پیش خدا و خلق خدا
و خلق خدا و عزیزان عزیزی رویم حساب می کنند و قبولم دارد
و خدا روشکر که غرق در نعمتم و البته خودم گاهی خبر ندارم
و خدا روشکر که عشق هست و مهربانی هست و زبان هست قلم هست و قلب هست
و خدا روشکر که خودم با تمام هستی ام با هر ویژگی که دارم برای بعضی کسان هستم
و دلشان بهم خوشند و این نهایت لطف خداست
و غر غر هایشان یا لحن کلامشان حداقل برای من این حکایت و هشدار را دارد که سکان تکیه گاهی را
محکمتر بگیرم و صبر کنم و صبور تر باشم و این برایم می شود قشنگ نگاهش کرد..
ممنون نگاهتون
پدر سرما خورده بود تلفنی تبریک گفتیم و مشاوران و عزیزان عزیز صلاح را در ندیدن از نزدیک دیده اند.
روز پدر و روز مرد بر همه ی مردانی که ادعای مردانگی دارند مبارک
شکوهمند و سرفراز باشید و هرگز شرمنده ی خدا و خلق خدا نباشیم
یاعلی
ازنظرم واسه تبریک گفتن و آرزوهای خیرو خوش کردن.هیچ وقت دیر نیست.روز شما و پدرارجمند و برادرگرامی تون مبارک و خجسته باد.درپناه الله سلامت و شادو عاقبت بخیر باشید ان شاءاله...







خدایا شکرت،الهی شکرت
ممنونم
آره همیشه برای خوب کردن و شادی بخشیدن دیر نیست
به وقتش باشه که خیلی عالی تر هست
ولی همان حرف شما