سلام
از بینهایت تنهایی و بعد وصال به پیشگاه نگاهتان آمده ام.
در این یک هفته که از عزیزان و گلهای بهشتی ام، دور بوده ام، جریانهای زیبای زیادی بر من گذشته است، از تنهایی به اوج رسیده ام، و عرفان و صمیمت و آشنایی با خوبان را به تماشا نشسته ام، و از دل و جان با کلام و اندیشه شان، عجین شده ام، و در فراق و وصف همه دوستان و نازان زندگی حقیقی و مجازی یم، غزلی سروده شده است، که حیفم آمد تقدیم شما هم نکنم، اگر چه با عنوان نام دوست و عشق و راز و ترنم است، امید که در قاموس دیدگانتان ، پنجره ای به رویش بگشایید و در باغ اندیشه تان، تحویلش بگیرید، و از ستیغ گرم کلامتان بهره مندمان کنید.
بی مقدمه و بی پروا تقدیم می کنم، با اینکه غزل و شعر تنها پناهگاه دل تنها و پرشرارم هست.
غزلی با عنوان: رسیده ها
گاه تغزّلم اینک فرا رسیده است زیرا که صحبت والا رسیده است
در باغ عشق فام شقایق وَشَم کنون عرفان و عشق، چه زیبا رسیده است
صبحِ نشاط و ترنم ز وصف دوست صدها حدیث عشق ز شبها رسیده است
با وصف شور و شعور و شراب لعل صدها حضور و خاطره اینجا رسیده است
وصف هزار دولت و شوکت شنیده ام صد وصف ناب از رخِ زیبا رسیده است
طنز و طرب ز مستی نرگس فشان او در اوجِ شور و شرارم، به ما رسیده است
شکر خدای بر همه داد و نداده اش در کنج فقر دولتِ صد پادشاه رسیده است
فرخنده باد طلوع نگاهت به جان عشق گرمای مهر توست به دنیا رسیده است
مستانه سر ز خرابات کوی دوست عشق و عطش همه یکجا رسیده است
عرفان و ذکرو وصفِ دل آراییش کنون یکجا به آشیانه ی دلها رسیده است
« دست از طلب ندارم، صاحبدلان خدا را» اشکم ز دیدگانم، به دریا رسیده است
در کُنج گَنج عافیتم، زنده شد دلم از آه و چاهِ نفس، به الله رسیده است
عشقم، شرار و مستی و مدهوشی یم از پرده ها به تماشا رسیده است
«عاشق» خیال مستی رویش، خجسته باد گیسوی مشک فام، به یغما رسیده است
این شعر و این شرار ز سرفصلِ نام توست با نظم بی نظیر به لبها رسیده است
تقدیم هر چه دوست، همه هستی ام هستی خجسته باد ز والا رسیده است
یاحق و یا علی ........ مستدام باشید .
سلام داداش بخاطر نظراتی که ثبت کرده بودین بینهایت متشکرم ولی اگه روی اسم نویسنده کلیک میکردین به اشتباهتون پی میبردید
Sh.B
منم ممنون و سپاسگزارم که سر زدید و قابل دونستید.... دیگه اینم از کم سوادی تلکنولوژیک هست.. معذور دار داداش گلم