خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

هشدارهای رفتنی

سلام 

دومین روز ماه مبارک 

رمضان مبارک 

امروز را با حس قشنگ بودن و خدا روشکر بندگی کردن آغاز کردیم 

با صدای حسین آقا که زودتر بلند می شود و آرام با خودش حرف می زند 

و هنوز زبان این دنیای ما را یاد نگرفته است و هنوز به زبان اون دنیایی خودش ( دنیای رحم) حرف می زند 

و هنوز دنیای رحمت برایش زبان نیاموختانده است 

پری شب که مادر کمی کسالت و سرماخوردگی داشت قلب و جانمان به اندیش و فکر و هزار خدا نکنه کشید 

و خدا روشکر الان خوبست تصویری هم که صحبت کردیم کلی سر به سرش گذاشتیم که تو ماشاء الله چاق و فربه 

و ما کلی نگران که مادر خدا نخواسته کرونا نگرفته است

البته همان پری شب خودش می گفت که سرماخوردگی است و تنگی نفس خدا روشکر ندارد 

و الان که می نویسم سخت ارزوی دیدنش از نزدیک را دارم اما خب ملاحظه ی روزه داری و مزاحم نشدن 


و مادر نازنینم که سخت یاد و نبود فرزند کوچکش دایم نگرانش و جای خالی این داداش را همیشه یاد اوری می کند 

و ما که هنوز از این حسش بی خبریم عمق نگرانی و نداشتنش را درک نمی کنیم ضمن اینکه وجود هر عزیزی برای آدم 

عزیز هست با این فرق است که او  مادر است و عشق مادرانه و اوج خواستن و فداکاری و مادری و زنانگی و مهر و محبت 

با مهر بردارانه و مردانه خیلی فرق دارد 

یا به قول یکی نوع نگاه و دوست داشتن فرق می کند ضمن اینکه حال پدر را هم در این زمینه نمی توانیم درک کنیم 


و بردار عزیز و نازم نمی دانم چی حالی دارد و به چه می اندیشد و چی اوضاع و شرایطی دارد ، شرایطی که کاری به اون صورت 

از من و پدر برایش ساخته نیست. و البته باید کاری کرد برایش و باید بیشتر باهاش بود و پای حرف دلش بیشتر نشست 

و خدا روشکر که عاقلتر شده است و انشا الله که بهتر و بهتر  و خوشبختر باشد با دختران گلش و خانم صبورش. 


داشتم به رفتن یک استاد دیگر و یک پژوهشگر اهل معرفت از موسسه ام فکر می کردم که جناب فلانی یک اردوی علمی با هم بودیم 

و چقدر ناب و با خدا و اهل معرفت بود و چقدر زیبا  و متین صحبت می کرد و او هم دوشنبه روز اول دفنش بود در گلزار شهدا 

و استاد اعظم که عکسش روی کمدم هست، هم با لبخند ملیح حالا رفته است 


و این زندگی که هر روز محرومیتی و ضعفی از گرفتن هایش را آشکار می کند هشدار جدی بر رفتن ما هم هست 

و کلیه ای که سمت راست گاهی سنگینی می کند و هشدارهای دکترهای محترم که یکی از قلب و چشم و .... یکهو از کار نیفتد 

و مثل با جناق مرحوم روی تخت شفاخانه دولتی نفس کشیدنش سخت مشکل بود و چی مظلومانه جلوی چشمانمان جان داد 


شب های ماه رمضان و روزهایش ماه رحمت و شفا و شفیع طلبیدن هست 

دعایمان کنید و دعایتان می کنیم که عاقبت بخیر دنیا و آخرت باشیم 


ممنون نگاهتون 

یاعلی 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.