خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

عقلانیت و احساسات

سلام 

امروز  در حدیثی خواندم که بعد از نعمت اسلام و ایمان، بالاترین نعمتی که نصیب انسان 

می شود، همسر صالح و مومن است. 


این چقدر قشنگ و به جا واقعا عالی است 


میگم: فلان چیز فلان قدر شده ولی خدا ارحم الراحمین هست 

میگه: آره حتما زنده می مانیم 

میگم:   انشاء الله زنده می مانیم. 


میگه: اره اگر از حرص نمیریم خخخخ 


واقعا چیزهای مهمتر از آن چیزهایی هست که ما فک می کنیم و براش جوش می زنیم 


حرص و طمع و بدبینی و ..... اینا آفت هایی هستند که واقعا کشنده است


امروز سالن بودم نمره ام را نوزده می دهم 

چون صبر نداشتم و سر هم تیمی های طفلکی صدا بلند کردم که چرا پاس نمی دهند 

البته اونا هم واقعا خنگول هستن بعضی هاشون . البته حق دارن چون گروه ب و درجه دوم هستن 


و بیشتر از این نمی تونن هر چند بخواهند 


و این چیزی هست که در مورد خیلی از آدمها باید تطبیق و تصدیق کرد و بهشون سخت نگرفت 

همان حرفی که بارها به بعضی عزیزان گفته ام که هر کسی را در حد توان و دنیا و فکر و شرایطش باید 

در نظر گرفت . این همین هست و کاریش هم نمی شه کرد 

اتفاقا شاید اون دنیای ما رو  اصلا قبول ندارند و اون چیزایی که ما ارزش و کار و ....ارزشمند می دانیم 

اونا اصلا قبول ندارن و راه خودشان و کار و ارزوی خودشان را پیش می برند


راستی کرونای لعنتی داره همه گیر میشه 

اونم از طریق شیوع و مهمانی های کذایی و بی احتیاطی هایی که هنوز 

خیلی ها فک می کنند چون فامیل هست از فامیل به فامیل منتقل نمی شود 

آخه احساسات این جا حرف اول را می زند 


و چقدر جای عقلانیت و احتیاط اینجا خالی هست و احساسات را همیشه قبول دارم اما در جای خودش 


عقلانیت کل و آینده و پیچ و گیر کار را می بیند و می سنجد و به قول علامه جوادی چراغ هست و راه را نشان می دهد 


احساسات زندگی را گرم می کند و عشق می آفریند و سرجای خودش و در مکان و زمان مناسبش لازم و ضروری هست 


مثل احساسات همسرانه و مادرانه و برادرانه و خواهرانه و دوستانه و ....... 

اما عقلانیت مقدم است چون وقتی عقلانیت کار نکند اصلا مجالی برای بروز احساسات در مکان و زمانش نمی رسد 


البته عقلانیت سر دراز دارد انشاء الله در مورد مقاله ای خواهم نوشت 


این روزها با مباحث جوادی عزیزم مشغولم چقدر این بشر این حکیم فکرش و استعدادش و علمش عالی هست


چقدر نکته های ناب می گوید که آدم حض می کند ( حظ فک کنم درست باشه) 


و چقدر مرگ و قیامت به ما نزدیک هست و چقدر در خسران و زیانیم وقتی که ایمان و عمل صالح نباشه 


ممنون نگاهتون 

حسنای ناز آمد و دعوتی جانانه برای شام 


خدایا چنان کن سرانجام کار 

تو خشنود باشی  و ما رستگار 


یاعلی 

درس عشق و زندگی

سلام 

در شامگاه یک شنبه 

با ازدحامی از افکار، جریان، حرفها و وقایع و احساسها 

مردمی که هر کدام برای خودشان تصمیم می گیرند و البته مهربانی می کنند و مهر می ورزند 

امروز سالن داشتیم 

خدا روشکر چسپید و کمی تحرک برای تمدد اعصاب و دور کردن قند و فشار لازمه 

چند روزی هست پدر و مادر را ندیده ام 

از وقتی نواسه ها آمده اند سرگرم آنانند و پدر هم درس هایش شروع شده است 

و منم که دنبال اکسپت مقاله که کلی مجلات معتبره و مرتبطه را دیدم و خواندم و به خاطر سپردم 

و هلن و حسین با هم مشغولند و چقدر بچه داری باید آن تایم و انلاین باشیم 

و ............. دیگر هیچ 

خانه و قیمت ها چقدر قشنگ صعود کرده است و خدا ارحمن الراحمین هست 

مقاله ای قرار شده درمورد صلح و دوستی بنویسم 

پر از  ازدحامم 

کمی به اتاق حسنا و حدیث رسیدیم و تغییر ات آشپزخانه ی هلن، کمی تلاش و کمی هم کمک البته مردانه 

داداش و دیگر هیچ و ماجراهایش 

و پدر و مادری که هر کدام یک جور برایش دارد مهر و تشویش ها 

نمی دانم دیگر چی بگویم و باز هم شام و صدای عزیز  هلن  و حسنا 

و این محله ی قشنگ 

و این لبتاب همراز 

و این گوشه و اتاق خاطرات قشنگم 

و این همه خاطرات و لحظه ها که رفتند و می روند 

سخت دلم برای پدر می تپد و می سوزد از  بابت بعضی چیزها 

سخت دلم پر می زند برای نوجوانی هایم و جوانی و رفتن ها یم و مشهدم و دوستان دبیرستانم 

سخت دلم فاملینی می خواهد که هر کدام با یک چشم خاص همراه با احترام و خاص بودن به ما نگاه می کنند و می کردند 

سخت دلم سلامتی و جوانی ام را می خواهد که ...... آزادتر باشم 

ممنون هلنم دختری که در سختی ها یاری گرم بوده و هست و در لذت ها همراه و حوری بهشتی ام

ممنون پدرم که در درس و آموختن و به جایی رسید قشنگترین پدری را کرده است

و ممنون مهر مادر و عموی مهربانم هستم که کودکی هایم را پر از مهر و هدیه و توجه کرده است 

و ممنون دوستانی هستم که خاطرات قشنگی از قبول داشتنم و اعتماد و محبت و همراهی نصیبم کرده است 

و ممنون خدایی که همه چیز داده است و غرق در نعمات قشنگش هستم 

و ممنون اساتیدی هستم که دو از خوبانش در این کرونای لعنتی به دیار باقی شتافتند 

و ممنون همه و همه که بهم مهر و عشق و محبت و لطف و انسانیت و اخلاق را هدیه دادند و 

و ممنون آب و خاک و هوا و همسایه ها و همشهری ها و انسان های خوبی هستم که هر کدام 

درس عشق و زندگی بهم آموختند درس معنویت درس وفا داری و درس مهربانی و همدلی 

چون منتظرن بیشتر از این به صلاح و مهر نیست 

ممنون نگاهتون 

یاعلی 

آب ، امنیت، آرامش و عشق

سلام 

می خواستم از آب ، امنیت، آرامش و عشق بنویسم 

که این همه هست و همه چیز قشنگ و به جای خودش و با راحتی و استواری و احسن الخالقین بودن آن زیبا آفرین 

می خواستم و می خواهم از آب بنویسم که وقتی دوش می گیری و می نوشی و حتی می پاشی چقدر آرامش و لذت می آورد 

می خواستم از عشق بنویسم که آغاز هر طراوت و طپش هست 

می خواستم و می خواهم از خدایی بنویسم که این همه مخلوقات رقم رقم و پر از رمز و راز و سلیقه و استعداد  و احساس آفرید 

می خواستم از قدرتش و از صفاتش بنویسم که هر چه به سمت صفاتش و مثل او شدن نزدیک می شویم ، توانا تر و قشنگتر و پر از زیبایی بیشتر می شویم 


می خواهم از لحظاتی بنویسم که در بحبوحه ها تصمیم های قشنگ و خدایی و ارام و منطقی بگیریم 

می خواهم از محبت و ایثار و نرمش و صبوری ها بنویسم و البته حرف زدن های پر از محبت و مهربانی و درک و شناخت متقابل 

می خواهم از معصومیت و نورانیت و بی گناهی نوزادانی بنویسم که برایشان خدایشان از همین یک ماهگی و چند روزگی شیر و مهر و محبت 

در جان و دلهای هر صاحب نفسی می اندازد تا معجزه ی خلقت و محبت و رحمانیت خودش را به تصویر بکشد 


پری شب خطری رد شد و به خیر گذشت و چقدر تشویش داشتیم که بماند و ختم به خیر شدنش چقدر آرامش می اورد 

و جان عزیزان عزیزم و دوستان و فاملین مهربانم چقدر شیرین و خواستنی هست


آمدم که بگویم 

آب ، امنیت و ارامش را همیشه دوست دارم چون خدای خوبیها بهمون هدیه داده است و باید قدرش را بدانیم. 


یک بحثی با عزیزی در مورد شرایط جوامع انسانی و مدرنیته و انفجار اطلاعات داشتم که بیشترش را فکر می کنم ثمره ی علمی 

دقیقی ندارد سعی می کنم به تسالم و .... برسم و برایش آرزوی موفقیت و شادمانی بکنم    چون از خوشحال شدنش 

خوشم می آید 


این روزها دو بحث قشنگ قرآنی و درسی را بیشتر پیش ببرم و توفیق گوش دادنش را داشته باشم 

و البته نظرات اساتید داور را جمع کرده ام اما به اصلاحات به طور جدی شروع نکرده ام. چقدر من به اصلاحات محتاجم 


آمدم که بعد از دوش ورزش عصرگاهی با حسنا مربی کوچک من با روحیه بزرگ و شادی و جست و خیز دخترانه اش که این روزها 

برای کلاس اولش سر از پا نمی شناسد، گپ و سخنی با خودم و دنیای خودم داشته باشم. 


گرچه مجال نوشتن در جای و جویبارهای دیگری خدا روشکر فراهم است. اما اینجا از قید و حدود ضابطه و روش ها آزادترم 

ولی خب سعی می کنم اینجا دیگر کمتر بیایم 

چونکه زیرا چون خخخخخ 

ممنون نگاهتون 

یاعلی 

عصر یک جمعه ی پر

سلام 

بعد کلی گذران ثانیه ها 

نا خودآگاه و با یک حس غریب پر از نوشتن به سراغ پستستان خودم و دلم و عزیزان قشنگ زندگی ام می آیم 

از هفته ای که گذشت و کلی کارهایی که انجام دادم که قبلش حس انجام یا تصوری برای انجام ش یا بعد انجامش نداشتم 

شاید یک جایی گیر کرده ام و کارم پیش نمی رود چون به اندازه ی کافی انگیزه اش نیست 

و شاید یک جای دیگر را دلم می خواهد و می رود و می گردد و می خواند و مطالعه می کند و می آموزد 

دنیایی که قبلش نداشتم و اطلاعی و شناختی ازش نداشتم 

حس می کنم مثل حسین هر روز بزرگتر می شوم البته به گذر و رفتن به سمت بی نهایت ها که هیچ گریزی از رفتن به سویش نیست 

در پستوی خبرهای دورا دور خاله ای که به اسم خاله ی خانگی می خوانمش این روزها در میماستان ( همون بیمارستان) بستری شده است به تازگی

تصور رفتنش برام سخت است 

البته سن و سالی گذشته و اکثر که می شناسدش می گوید برای رفتن بستری شده است ( چون خیلی این طور آدمای هم سن و سال یا کمتر از او ) 

بستری شدن همان و رفتنش به آن دنیا همان ( لعنت به پزشکانی که با جان آدما بازی می کنند و بدون تخصص اسمشان را دکتر گذاشته اند) 


نمونه اش مادر خانم عزیز و مومنم که به حکایت دخترانش بعد از تزریق یک داروی کذایی سه سال قبل حالش وخیمتر شد و حتی حرف زدن را هم 

ازش گرفتند. 

خب بماند و به خدا واگذارشان می کنیم

عصر جمعه همراه دل امام زمان که امروز هم ظهور نکرده است یا امر ظهورش مقدر نشده است. 

و خبرهایی از دلخوری هایی که در گذر زمانه خلق می شوند و توقعاتی که از همدیگر دارند و با هم گفته و در میان گذاشته نمی شوند 


و از چهار شنبه که پدر از سفر امده است قشنگی های قشنگی رخ داده است، مثل زیارت صورت ماهش و ریش و موی سفیدش که به زیبایی اش 

افزوده است و چقدر غیر مستقیم و مستقیم اعلام با هم بودن می کنند و اینکه ادامه ی عمر را در کنار هم و در همنشینی هم بسازیم و زندگی 

کنیم و هلن فرشته ی خوب زندگیم هم همچنان راضی به خوب ترینهای خدایی . 


و این پدر و مادر بزرگ چقدر هوای نواسه ها حداقل زبانی و کلامی دارد و دنیای  پدر بزرگ و نواسه ها قشنگ و پر از محبت است. 


همان شبی که در خانه حاجی بودیم، دو بزرگواری از سرزمین کودکی و نوجوانی ام میهمان شدند و چقدر از گذشته و آینده و زمانه صحبت کردیم 

و چقدر یک عزیزش تغییر کرده بود موهای سفید و سرشار از حکایت و همان جهان بینی و روشن فکری که در جوانی داشت و من آن زمان زیاد 

ادبیات زمانه را درک نمی کردم 

ولی امروز خدا روشکر دنیایش و حتی پاسخ خیلی از انتقاددات و سوالهایش را می دانستم و حداقل برای خودم حل شده بود ولی خب 

شرم و وقت باعث شد که نگویم و فقط گوش کنم که دنیا و  انتقادات و سرگذشت و خاطرات او را بشنوم و شنیدم و گذاشتم که 

 حرف بزند و از کلامش و نگاهش به مسائل و موضوعات استفاده ها کردم 

و تا پاسی از شب صحبت کردند و گوش دادم و البته سر بزنگاهها یک پرانتزی و یک نظری انداختم که احساس نکنند 

در بحثشان نیستم و بحث را دو طرفه کنم. 


امروز هم یک کار خانگی را پدر و مادر تنها انجام داده است و نواسه ها را به قول خودشان زحمت نداده است . این هم شیرین بود که لطف دارند 

و هم برای دلگیر کننده که کاش در انجامش کمکش می کردیم. 


آمدم که بعد از مدتی بگویم که محرم عشق مثل باد گذشت با تمام شرایط کرونایی اش 

و بگویم که آنچه از من و شما ثبت است، خوبی و طراوت بخشی و رضایت بخشی برای خدا و به خاطر خدا و برای لبها و چشمهای قشنگی هست 

که به سوی من و شماست و ما را و حضور و وجود ما را ارزشمند و قدر دان می دانند. 


آمدم که بگویم از این خاله خانگی طلب حلالیت کردیم و به زودی روزی می رسد که کسانی از ما طلب حلالیت کند 

و خدایا چنان کن سرانجام کار 

تو خشنود باشی و ما رستگار 


ممنون نگاهتون 

پ. ن: 

دنیا پر از شور و غوغا و پر از قشنگی هاست هر دوش را داریم و هر دوش را می توانیم انتخاب کنیم. لطفا بهترین و قشنگترین هایش 

را انتخاب کنیم که خدا ما را قشنگ و قشنگ آفرین آفریده است. 

یاعلی 

محرم عشق

سلام  بر حسین علیه السلام

سلطان عشق  حسین است و بس


روزهای مصیبت داری و عزاداری بهترین انسانها و روزهای پر از  احساس و تپیدنهای دل

و این روزها هر کسی در تکاپویی

و من در استانه ی خورشیدم


دلم پر می زند که یک نماز مقبول و یک حضور قلب و روحی ازاد و رها از دلهره ی حساب پس دادنهای قیامت

دلم پر می زند که دم مردن و رفتن از این دنیا خوبان عالم امامان کرامت و بزرگواری به دیدنم و به یاری ام بیاین


و چقدر اسیر نفس اماره ایم و چقدر بیچاره در مقابل نتوانستن هاییم که کمیت عمل و رفتار قشنگمان خیلی وقتها لنگ می زند


و چقدر امید و توکل و ثمره ی تلاش قشنگ است

و چقدر خدای کریم و رحیم بودنش و حضورش و داشتنش و یادش قشنگ و زیبا و ارامش بخش است

و چقدر صورت و خواب و بودن کودکان و نی نی ها پر از نور و شور و حضور هست

 

این روزها با محرم و با عشق همراهی و روضه های میرزا همراهیم


این روزها و همه ی روزهایی که در آن یاد خدا و عمر مفید و کار مفید هست را  دوست دارم


و چقدر آرام حرف زدن و آرام و با صلح و عشق و مهربانی و مهر حرف زدن قشنگ هست

و چقدر دوست دارم ارامش و احترام و کرامت را


ممنون نگاهتون

کمی کار داریم و کمی هم مهمان داریم

بعضی کارهای انجام نشده داریم

یاعلی