خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

و اینک همه عشق و نشاط و عید

 

سلام

زندگی زیباست، ای زیبا پسند

آنقدر زیباست این بی باز گشت

کز برایش می توان از جان گذشت....

*******************

و اینک سروده ی علی اسفندیاری 95

زندگی زیباست ای زیبای من

آنقدر زیباست این با بازگشت

کز برایش بایدم با جون نوشت

******

زندگی زیباست چون در چشم ما

شور و عشق و مهر را باید نمود

شور و عشق و مهر را باید سرود

شور و عشق و مهر را باید ستود

شور و عشق و مهر، همراه من است.  

چونکه او زیبا و زیبای من است

شاه دخت و حوری شهلای من است

شور و احساس و همه عشق و سپاس

باد تقدیم وجود مهربان و ناب و ناز

********************

این بود ترنمی از شور و شرار صبح گاهی، در صبح عید غدیرم که مملو از احساس پرواز و پر کشیدنم هست.

مملو از حسّ خوبِ زیستن و سرشار از طراوت خوبی خوبان زندگی یم.

سرشار از شور و نشاط و عشق به آینده و خوبیها

سرشار از ترنم ترانه های بهاری ناب

روح و جانم رو تجلی داده ام، به فکر شقایق و جویبار و باران و بهار و لب رود.

دیروز فاطمه گودرزی رو در دورهمی با سن 35 سال، که یک جابه جایی در این عدد 53 رو نشون می دهد، دیدیم که ماشاء الله چی خوب مانده است. و آفرین به مدیریت و زیبا نگهداری و خانمیش.

و هستند کسانی که  چون این طور نبوده است، در زیر پنجاه سالگی این طور شاداب نیست، و این بود تفاوت زندگی ها و به خود رسیدن ها. پس به خود و خویش ( جسم و جان و جانان) باید رسید و رسید و رساند.

زیبا بودن و زیبا ماندن و جوان بودن و جوانی کردن و جوان ماندن هنر مردان و زنان بزرگ و فرخنده است.

در چمنزار عاطفه ها و پیوندها، پیوندهای عاشقانه و شاعرانه ی گلهای جوان و نورس و باطراوت را در این ایام تبریک می گویم، و با یاد و ذکر خیرشان، یاد عاشقانه ها و دل تپیدنهای خودمان می افتیم، که هی!! چی ایامی بود، «لحظه» برایمان در «وصال» دیر بود، و چقدر شور و شرار و عشق و عطش به تقلا و تماشا نشسته بود.

یاد باد آن روزگاران یاد باد                   روز وصل دوستداران یاد باد

هر چی می بینم طراوت و شور و امید است، هر چی می شنوم و می خواهم بشنوم، امید و داشتن و نیوشیدن و لذت و درک و حض ( حظ) و بهره و لذیذ کام و شادابی و نشاط است، چون همه چیز آرام است، و آرام من در زندگی آرامش بخش است، و آرامش من هدیه ی خدای خوب و بی نظیرم هست.

دوستان و شاعرانه سراهای سرزمین وبلاگیم، یک پی نوشت بگویم: که قدر ایام و جوانه های نور و طراوت و مهر را در زندگی و در قلبهای باشکوهتان بدانید، و زندگی رو سخت نگیرید، و مدیریت و داشتن شادمانی و زیستی شادمانه و عاشقانه به دست خودتان  و خودمان هست، اگر چه بهتون و به خودمان گاهی حق می دهیم که گاهی کمی کم بیاریم، ولی زود برگردیم و اشتباه رو با خوبی و عقل و تدبیر و مهربانی و اخلاص و صفا و صمیمت جبران کنیم، و باور داشته باشیم که آتش رو با آب و طراوت باید خاموش کرد، اشتباه رو با هوشیاری و عقل و تدبیر باید جبران کرد.

گلهای زندگی و داشته های زندگی هدیه های خداوندی است که آسایش و آرامش ما رو به ارمغان می آورد، و باید تلاش و توکل کرد و پیش رفت.

شادمان باشید و عیدانه ها رو جشن بگیرید و بگیریم، عیدتون مبارک و به احترام خوبیها به خوبترین آقای عالم، علی پاکان اقتدا باید کرد.

به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

یا حق و یاعلی

مستدام باشید

 

 

 

 

 

هر چه زیباست مال تو

سلام بر صبح و قشنگی و طراوت نابش

سلام بر عشق و صفا و مهربانی و شور

سلام بر امید و سرمستی داشتنش

سلام بر دانایی و معرفت و معنویت

 

 روز قشنگی رو شروع کرده ایم با فضل و لطف خدا

که بندگان شرمگینش رو می بخشد و بر خودش رحمت و بخشایش رو واجب کرده است.

عجب خدای نازی داریم ، کتب علی نفسه الرحمه، امروز دو بار این آیه رو در دوجا با فاصله شاید یک صفحه ای خواندم، فک کنم آخرای سوره مائده و اوایل سوره انعام، و حسابی جیگرم حال آمد.

دوستان و فرهیختگان و زیبا اندیشان، کاش کمتر به مشکلات و منفیات و ....... فکر می کردیم، و با یاد و نام و توکل بر خدا همیشه ی همیشه در حال تلاش برای رفع این خرده ریزه ها باشیم، و بگوییم که خدای بزرگی داریم.

دیروز یک ساعت دوساعتی، فرصت شد که به دامن مثنوی معنوی پناه ببریم، عجب داستانهای و حکمت ها و کلمات نغزی رو مولانای بلخ، آنهم در قرنهای قبل سروده است، مدیونید اگه سر نزنید، و مدیونید اگه از انوار معرفت این معادن استفاده نکنید، معادن مادی با استخراج تمام می شود ، ولی معادن معنوی و کلام و معرفت با مراجعه تکثیر می شود، و مرام نویسنده اش جهانی و تکثیر می شود.

و چه زیباست این کلام هلن و شیطونیاش، رشته ی کلام از دستم در رفت. خدا حفظش کند، خدا این فرشته های آرامش بخش و آسایش زا رو تکثیر کند و مستدام دارد.

این رو نوشتم که بگویم دوستان وبلاگیم، به فکرتون هستم و خوشحالم که سر می زنید و نظر هم که بذارید حسابی سنگ تمام برایم گذاشته اید.

قراره خلاصه و همیشه بنویسم ، دوستتان دارم، و از لطف مزید و با احساس تان، جهان جهان سپاس و تشکر و امتنان

با اجازه ، یا حق و یا علی

 

سوغات من از سفر

 سلام

امروز روز عرفه است، و دعای ناب عرفه و عبودیت و معنویت.

امروز به خانه رسیده ام، امروز مادر نازم رو بغل کردم و دست و صورتش رو بوسیدم، به چشمانش و یاد جوانی چشمانش افتادم، و نگاه کردم و تا دقایقی دیگر هم حاجی پدرم هم خواهد آمد، همون مرد قدیمی که خیلی ابراز دوستی نمی کنند، و رسم این سوسول بازی ها رو ندارند، به قول یکی شون، ما بچه هامون رو تو دلمون دوست داریم، ولی حاجی پدر عزیزم این اواخر از وقتی داداش کوچولویم آلمان پریده است، کم کم ابراز دوستی اش رو ابراز می کند، و آخرین پیامکش حاوی این جمله ی قشنگ و ناب و به یاد ماندنی بود که: دلم برایتان یک ذره شده است، فکرش رو بکنید این جمله برای پدری پنجاه و چند ساله و از عهد قدیم فک می کنم که خیلی سخت باشه.

خب یک غیبت کوچولو شد، خدا ببخشه منو. ولی این بر اساس حقیقتی هست که متاسفانه ابراز علاقه و دوستی برای بعضی افراد کمی سخت است، در حالیکه بعد از دست دادنشان و یا دوری شان، حسرت این رو می خورند که چرا به عزیزشون نگفتند که دوستت دارم، و کلام محبت آمیز نگفته اند.

و این می تونه برای ما یک درس باشه که به عزیزانمان و نزدیکانمان تا می توانیم خوبی کنیم و اگر کاری از دست مون برای مشکلاتشان به آن صورت بر نمی آید، با کلام و سخن و شیرین زبونی مان، دلشان رو شاد کنیم و نرجانیم، وبه قول مادر عزیزم، که از نرم گویی دو ناخن زبون هیچ ضرری نمی کنیم.

و چرا شیرین زبان نباشیم وقتی عزیزانی رو داریم که به میلیاردها تومان نمی توانیم به دستشان بیاوریم.

و دین قشنگ مان به محبت و خوشرفتاری و مکارم اخلاق بسیاری سفارش کرده، مخصوصا وقتی رسول مهربانی مان: می فرماید: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. من برای اتمام مکارم اخلاق برگزیده شده ام.

و چقدر دین زیبایی داریم، و چقدر ما خوشبختیم که مسلمان و انسان آفریده شده ایم، و این همه شانس و فرصت پیشرفت و تعالی و خوب بودن داریم.

یکی از ره آوردهای این سفرم، مشاهده ی عینی از دنیا رفتن باجناق، به عنوان یک انسان سالم و بی عیب و کسی که هیچ کس باورش نمی شد که مرحوم او باشد.

همان طوریکه ما در مورد مرگ و از این دنیا رفتن خیلی غافلیم، و وسوسه ها باعث می شود که عمر جاویدان در این دنیای دنی تصور کنیم ، و چه تصور باطلی.

دوستتون دارم نه به عنوان شعار ، بلکه به این خاطر عزیزان فرهیخته و با شخصیت تشریف دارند.

آرزومند بهترینها برای همه

یا حق  و یا علی