اساس دین حب و دوست داشتن

سلام 

با آمدن برف در شهرهای اطراف و حوالی 

باد و کمی سوز زمستان اینجا هم خودنمایی می کند 

امشب دعا و مراسم کوچولوی خانوادگی هست 

کمیل و روضه و مداحی و صله رحم و دیدار عزیزان صفای زندگی قشنگی را تداعی می کند 

انسان نیازمند توسل است و عبادت و تعلق به خدایی بلند مرتبه که هم وجود دارد و هم لطف و 

بنده پروری می داند. 

سفر به شهرستان آثار قشنگی در روح و جان ایجاد کرده است 

عزت نفس ، محبت اهلبیت، دیدار جوانان و فامیل و از همه مهمتر دیدن زندگی هایی مختلف که 

هر کدامش برای خودش خوبیها و قشنگی ها و البته مشکلات خاص خودشان را داشت 

و آنچه در این میان خودنمایی بیشتری داشت که بهش تاکید می کردیم رضایت خدا بود 

در هر شرایطی از زندگی که به سر می بریم 

و عرض ارادت همراه با سوز و گداز عزیزانی که محب اهلبیت و فاطمه زهرا سلام الله علیها بودند

حال آنها به آدم حال خوشی از نشاط خاص محبت می دهد که این عشق به خوبی و خوبان و خدا واقعا 

سرآمد است و بی نظیر 

و هلن با تمام دغدغه ها و محبت ها و عشق ورزیدنهایش نقطه کانوی و گل زندگی و تلاش برای بهتر شدن است 

برای نعم العون بودن و شدن و رفتن و عشق ورزیدن هایی خدایی 

و حسین که حسابی ناز و تو دل برو شده است و چقدر به حسنا و حواس و حس های زیبایش می آید 

تی وی بی تدبیری مسئولین اقتصادی را در قالب گزارش و در قالب سوال تلفنی می پرسد و پاسخ نمی شنود 

و خیانت ها و کم کاری هایی که در عرصه ی اقتصادی خروار خروار صورت می گیرد و اوضاع اقتصادی همچنان نابسامان 

به قول بنده خدا آقای حیدری مجری، وقتی شما با جلسه و شورا قیمت گذاری تخم مرغ می کنی، اما عملا قدرت مدیریت آن 

را ندارید خب چرا قیمت گذاری می کنید و باعث افزایش بیشتر می شوید؟ 

و از ماست که بر ماست 

نامه ی دختر کرد اسیر در دست داعش ملعون واقعا تاثر انگیز و  با عبارات قشنگ هست که اوج مظلومیت انسان 

و اوج خباثت پیروان ثقیفه و خباثت محرومان از ولایت اهلبیت را نشان می دهد. 

این است که دنیا را ناقشنگ می کند و اسلام ناب و پیروی از اهلبیت و قرآن به داد انسانیت و معنویت و عشق می رسد 

و چقدر زیبا و دلنشین است که دین ما بر اساس محبت و مهربانی بنا شده است 

و اساس دین حب و دوست داشتن هست که فرمایش امام صادق علیه السلام هم همین است: هل الدین الا الحب؟ 

آیا دین غیر از دوستی و دوست داشتن هست؟ 

عکس استاد مرحومم را روبرو یم نصب کرده ام که لبخند قشنگش و وجود شریف و پر برکتش همیشه در پیش چشمم باشد 

که خدا رحمتت کند ای بهترین و فرزانه ترین استادم خوشا به حالت که نیکو زیستی و نیکو رفتی و نیکو گفتی و اندیشیدی. 

خدا رحمتت کند ای علامه ی مهربانی و معرفت و بینش و عشق به خوبیها 

و خدا عاقبت امر ما را بخیر کند. 

خب ممنون نگاهتان 

تا باشد که بهترین و مهربانترین و عزیزترین پیش خدا باشیم 

یاعلی 

نفوذ عشق و محبت و دل

سلام 

یک صبح جمعه و یک صبح ظهور انشاء الله 

اگر چند مثل بچه ی چند ساله بعد از دعای باران چتر نمی بریم 

و باور نداریم ته دلمون که حضرت این قدر زود ظهور کنه 

از بس غبار  کم باوری روی دلمون را پوشانده 

ولی ظهور می کند و کاش که با رجعت برگردیم و در رکابش باشیم 

که بالاترین افتخار عالم است که در رکاب مهدی فاطمه در اصلاح جهان و نجات مظلومان بکوشیم 

و مدینه ی فاضله ی زیبا و حیات طیبه را به جهان بشریت ارزانی کنیم 

پرده های جهل را کنار زنیم و نور معرفت و عشق و معرفت و دوستی و محبت و مهربانی 

و عشق ورزی های ناب و خدایی را بر دلها و دیدگان ارزانی داریم 

دیشب زیارت چشمان مادر را داشتیم 

با کلی تب  و تاب می امد و چای می ریخت و میوه می داد 

اما ما و لبتاب چرمنگ 

تا اینکه بالاخره آمدم و کنارش نشستم و چشم در چشم 

نگاهش کردم و دستانش را بوسیدم 

و ازش حلالیت طلبیدم که شاید پسر بدی بوده باشم 

و برای پدر تلگرام نصب کردم تو لبتابش و بعضی گروههای دوستان و همشهری ها را 

آوردم و تا آمدنم که ساعت دوازده شب بود، مشغول خواندنش بود و برای بعضی طرز فکرها 

و بی ادبی ها و ... افسوس می خورد و بعضی حرفهای پخته و سنجیده ی آدمیان و خوبان را تقدیر 

و دوباره خوانی می کرد که ها ببین چی حرف سنجیده ای زده است. 

و این است تاریخ و سرگذشت ما که حرف سنجیده و حق بزنیم چون از جنس حق و پایداری هست همیشه 

پایدار و درخشان و محبوب اهل دل و اهل حق و معرفت می شود و به جاودانگی الهی و بینهایت پیوند می خورد 

و این خیلی قشنگ است که حرفها مون، صحبت ها و خودمون به حق و حقیقت بپیوندیم و رنگ جاودانگی و قشنگی 

و نورانیت بدهیم که هر کس خواند هم بهش نور بدهد و هم جاودان و ذخیره برای ابدیت مان باشد 

و پدری برای دخترش در تولدش از راه دور تبلت هدیه فرستاده و چقدر دختران زود خوشحال می شوند و زیاد 

و هوا کمی سرد شده است یخ داخل تشت حیاط رو هلن میگه سخت سخت یخ بسته ، میگم خب بایدم یخ بزنه 

یخ نزنه جای تعجب داره ، چون قانون خدا در فیزیک و متافیزیک همیشه جاری و ساری هست و سنت خدا همیشه 

برقرار هست از سرما یخ می زنیم و از گرمای عشق و محبت گرم و جذب و داغ و خونگرم و مهربان می شویم 

سرمای و گرمای فیزیکی روی مواد و ماتریال اثر دارد، چطور سرما و گرمای بدی و محبت روی دل که حساس تر و نازکتر 

و روح مجرد ما اثر نگذارد ؟ 

قطعا می گذارد اونم تو مقیاس اپسیلون و ذره ای 

و این قشنگ است که ذره ذره های گرمی و محبت مون حساب شود و دارای اثر باشد 

و از ذره ذره ی بدی و نابهنجاری و دلگرفتگی برای دیگران پرهیز کنیم که همان ذره اش هم 

دارای اثر است. 

ممنون نگاهتون 

و ممنون نظرات پر از مهربانی و محبتتون 

اینکه بعضی نظرات را منعکس نمی کنم دلیل بر نبودنها نیست 

عشق و محبت و لطف همیشه نفوذ می کند و در دل که ظریفترین وجود و موجود هست قطعا بیشتر 

و با کیفیت تر و ماندگار تر و قشنگتر نفوذ می کند. 

پس بکوشیم که از این نفوذ و محبت و عشق و مهربانی برای خدا و مشتری پیدا کردن برای خدا

و وصل کردن خوبان و مخلوقاتش برای خود خدایی اش بیشترین و بهترین استفاده را بکنیم 

یاعلی 

شکر عقل و درک

سلام 

صبح دل انگیز و خدایی که سلامتی داده است 

و عقل و دماغ ( به کسر دال) که بتوانیم درک کنیم  و فک کنیم و تصمیم بگیریم 

کسانی را می شناسم که متاسفانه از نعمت عقل سالم و مشاعر درست محرومند 

و طفلکی ها به عنوان انسانهای درجه ی دو فکری سربار خانواده و جوانی هست پر از پشم و ریش 

و قد بلند اما متاسفانه از معمولی پایین ترند 

و این چنین است که گاهی معمولی بودن برای خودش نعمتی هست 

حالا اینکه جزء ممتازین باشی که دیگران قبولت داشته باشند و استعدادت را در راه تحصیل و تدبیر زندگی ات 

شکوفا کرده باشی این نعمتی بالاتر 

و وقتی در کنار فاطمه معصومه سلام الله علیها برخوردار از نعمت های معنوی و علمی و امکانات بی نظیر دیگر نور علی نور است

و وقتی همسری صالح و روزی به قدر کفاف هم اضافه بشود و عزیزانی که دوستشون داری و دوستت داره را دیگه نمی شود 

از عهده ی شکرش به در آیی 

و این روزها باید بیشتر توکل کرد 

و باید بیشتر مراقب لحظه ها و وظیفه هایت باشی 

کسالت هایی هست مثل اینکه سر درد و تب و پریدن ذایقه ی چشایی اما خدا از بدتراش نجات بدهد 

و سکه و دلار همچنان می تازد ثانیه ای بالا می رود 

و مستند های اول انقلاب را که نگاه می کنی چقدر به حال این روزها شکر می کنی که چی بلبشویی بوده است 

و امام معجزه ی قرن ما چقدر تدبیر و الهی کار کرده است

شب جمعه ی قبل دعای کمیل به صرف کباب در منزل آقا بزرگ برقرار بود اما ما سه نفر نتونستیم برویم 

چون حسابی حالم رو به راه نبود 

از عزیزان دیگر خبر خاصی ندارم 

مقاله علمی پژوهشی مستخرج از رساله را هنوز به طور جدی شروع نکرده ام 

و دوستان بار سفر بسته اند و معاونت دانشگاه شعبه دو ابن سینا را به عهده گرفته است و چقدر این مردم فعالند 

و این روزها حسین توپول تر شده است حسابی خنده رو و احساساتی 

این روزها مثل برق و باد می گذرد 

این روزها کارهای بزرگی می خوام انجام دهم اما نمی شود 

هزار جور تنبلی و برنامه و فکر و اندیش دور و دراز به سراغمان می آید که هم توکل و هم تلاشمان را ضعیف تر می کند

خدایا توبه 

خدایا از حق الناس ها و گناهان گذشته و تنبلی های فعلی به خودت پناه می بریم 

با اینکه شب ها بلندتر شده است اما دریغ از یک عبادت سحرگاهی همراه اشک و آه و استغاثه. اینها ضایعه است 

اینها مایه تاسف است 

مادر به خاطر این کسالت ها هر روز زنگ می زند و البته خودش هم حال خوشی ندارد و خدا حفظش کند 

و چقدر این بانو مقاوم و پابرجا و مهربان هست

خب ممنونم کمی معرفت میل کنیم 

از جنس آملی و تفسیر و قرآن کتاب هدایت بی همتایش 

آنکس که خدا دارد چی کم دارد؟ 

و 

آنکس که خدا را ندارد چی دارد 

به امید و آرزوی و دعای اینکه همیشه خدا را و رضایتش را داشته باشیم

یاعلی

رابطه ی مستقیم بین ایمان و آرامش

سلام 

از معرفت و مولانا و پندها و نگاه خدایی  و قرآنی اش خیلی خوشم میاد 

مخصوصا این شعرش که دنیا دنیا و جهان جهان معرفت و ترسیم الگوی جهان بینی و ندای درونی 

و سرنوشت جهان و انسان و انسانیت هست 

تقدیم نگاهتون که واقعا زیباست 

و نگاه عزیزانی که به آن دوخته می شود و در عمل و فهم و تفکر در آن واقعا ایده آل  است 

در این عصر کمی ( البته واقعا گرم و هات قم می گویند 45 درجه ) واقعا این شعر و شعور و معرفت مولوی بعد از 

بستنی خانوادگی و سریال جومونگی همراه مادر و نگاه قشنگش و عزیزان گل می چسپد: 

‎

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم

مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم

کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم

تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم

می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم

من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم

تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

یادش بخیر این شعر را دوران دبیرستان در مشهد عشق و نوجوانی و سرمستی 

در کنار حرم امام رئوفم و در محله ی خاطرات نوجوانی و قرآنی و فامیلی ام می بایستی 

که حفظ کنیم. 

برای مدرسه ی راهنمایی ایمان و با اقای خانلری دبیر ادبیات یک جوان باحال و با مرام 

یادش بخیر 

آقای گنجی مدیر و اقای عبداللهی دبیر زبان و ریاضی 

و همه و همه ی عزیزانی که بودند و هستند و خیلی هاشون الان پراکنده از آنجا شده اند 

در اقصی نقاط عالم و ایران و مشغول زندگی و دغدغه های قشنگش 

و من و دنیا و خاطرات و دغدغه ها و مسیر و سرنوشت و حال و افکار و عشق و محبت و 

آخرت  و نگاه و عزیزانم 

و چی شود آینده 

و چی شود آخرت 

و چی شود دنیا جاودانه ی آن جهانی 

و چی شود سرنوشت  و کوله باری که با خود قرار هست برای سفر اخرتمان ببریم 

و چی شود پاسخ گویی ها و عاقبت انشاء الله بخیر ی مان 

و چی شود عزیزان عزیزم که انشاء الله عاقبت بخیر دنیا و آخرت باشند و باشیم 

مهم همین است که شرمنده ی خدا و خلق خدا نباشیم و لبخند رضایت خدا و خوبان درگاهش 

را در زندگی در ره مهرورزی و خیرات و خوب بودن ها داشته باشیم 

و نوشتن از خوبی و عشق و محبت و مهربانی و آرامش همیشه زیباست 

مثل رابطه ی مستقیم بین ایمان و آرامش 

ممنون نگاهتون 

یاعلی