خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

زینت عبادت و آرامش

سلام در دل شب یک پیامی از سروش سخن به گوش رسید که با ویرایشاتی تقدیمتان می کنم:

التماس لبخند و تفکر و تامل  بیشتر

خداوند  زیبایی ها «اشیاء» را ایجاد کرد، بدون آن که از چیزی آفریده باشد؛ پس هیچ احتیاجی به هیچ یک از مخلوقات خود ندارد؛

بنابراین علت آفرینش «عشقی» است که خدا به خود دارد.

جهان در سیر حبّی شد هویدا                        تو می گو جمله شد از عشق پیدا
روشن هست وقتی سرچشمه¬ی آفرینش، «عشق» باشد؛ «حرکتِ» آفریده ها نیز، بر اساس «عشق» خواهد بود؛ پس بدون عشق، هیچ حرکتی صورت نمیگیرد؛ اما ظهور «عشق» در اشیاء متفاوت است؛ یعنی اگر چه «نورعشق» در هر موجودی تابشی دارد؛ و هیچ موجودی نمی تواند خود را از «تابشِ عشق» پنهان کند؛ اما میزان تابش عشق در هر موجود، به میزان ظرفیت و گستره¬ی وجودی آن شیء است؛ همان طور که آب دریا همه ظرف های جهان را پُر می کند؛ اما هر ظرفی به اندازه ی «گنجایش» خودش میتواند آب را در خود جای دهد.
و چون «عشق» سبب لذت و آرامش؛ و بلکه «عینِ» لذت و آرامش است؛ پس عشقی که انسان انتخاب می کند؛ هر چه «عالی تر» باشد؛ لذت و آرامش او، «عالی تر» خواهد بود.
اما عشق «عالی تر» را چگونه باید شناخت و بدست آورد؟
بدون شک «خالق عشق»، «عشق ها» بهتر می شناسد؛ و چگونه رسیدن به «برترین عشق ها» را بهتر می داند؛ و از این رو، برای رسیدن به «بهترین عشق ها»، «راه» را نمایان کرده است؛ و کسی که آن راه را بپیماید؛ در «بند» خداست.
از این رو «بندگی» در حقیقت همان راه «عشق» است که در ابتدای مسیر، جلوه ها و تابش های «عشق» کمتر حس می شود؛ و در «میان» راه ، عشق «نمایان» می شود؛ و هر چه بیشتر مسیر طی می شود؛ «نمایان تر» می شود؛ و هرگاه به انتهای مسیر رسید؛ چیزی غیر از «عشق» دیده نمیشود!

و البته رسیدن به انتهای مسیر، در زندگی دنیا ممکن نیست؛ زیرا دنیا منتهی نیست؛ اما می تواند به نزدیک ترین مرحله به انتهای مسیر برسد؛ که فرمود « ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏» «سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد، تا [فاصله‏اش‏] به قدرِ [طول‏] دو [انتهاى‏] کمان یا نزدیکتر شد» آن جایگاه، جایگاهی است که حتی جبرئیل امین هم نمی تواند به آن راه یابد؛ پس کسی نمی تواند آن «درجه از بندگی» یعنی آن «درجه از عشق» را درک کند؛ از این رو، برای اینکه «سالکان» مراحل ابتدایی و میانی، راهی به سوی آن جایگاه داشته باشند؛ باید «مَظهَری» از آن مقام « قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى » در میان خلائق، ظهور پیدا کند؛ و زینت آن «عبد و عاشقِ مطلق» باشد؛

و آنها کسانی نیستند جز اهلبیت و رسول گرامی و خلق عظیم و در این زمانه ی ما هم کسی نیست جزء آن دلدار پرده نشین و منتظر،  که کی 313 یار و یاور برایش پیدا شود.

السلام علیک یا بقیه الله

السلام علیک یا اباصالح المهدی ( عج الله فرجه الشریف)

آقا جان ما رو برای فدایی ات بپذیر

کاش صبح ظهورش سربند سربازی اش بر پیشانی مان باشد

آمین یا رب العالمین

عقل ، عشق و زیبایی

 یک زمانی بعضی رمانها رو می خوندم و کلی ماجرا جویی و بالا و پایین و کلی این وسط دقیق و سرگرم شدن، اما یک چیزهایی از تفکرات نویسنده اش تو ذهنم موقتا ته نشین می شد. یکی از اون چیزا این بود که ته ذهنم کمی حک شده بود که هر کی کار عاقلانه می کند خیلی خشک و سرد و کم عاطفه است و از عشق و دنیای حس و احساس و عاطفه خبری ندارد یا کمتر خبر دارد.

در حالیکه الان به این نتیجه رسیده ام که ( البته با ترسیم و تنظیم یک ساختار فکری که در طی سالها شکل گرفته است، مثل هر ساختمان و ساختاری که برای ساختنش زمان و زحمت زیاد کشیده می شود)

هر کی عاقل تر باشد عاشق تر می شود:

و عشق مثل دیدن راه درست تو دو راهی


عشق مثل مهر محبوب  که یدفعه و با هماهنگی و حکمت خدا

به دلمان می  افتد

عشق مثل لمس یک صورت خیس و گریستن با گریه ها

 

عشق مثل بغضهای بی سر و ته تو غروب

عشق مثل گریه بی خودی و لی خوب

عشق دلیل سر به راه شدن

عشق مثل راه نجات من است.

به نظرم ما تنازع بین عقل و عشق تو اسلام نداریم

هر چی عقل بگه همونو عشق هم تائید می کنه. مثلا کار سرور و سالار عشق زینب، هم عاقلانه کار کرد و هم عاشقانه و این دلیل جاودانگی اش در عقل و هوش و قلب هاست.

خب ببینید اگر تعریف عقل: ما عُبِدَ به الرحمن باشه، یعنی هر چی ما رو برسونه به بندگی بخشنده ترین و تنها بخشنده ی به همه ی همه عالم ، این وقتی با عقل با این تعریف در دلمون نقش بست، و همین عقل با درک زیبایی شناسی اش با سیستمی نگریستنش به کل منظومه ی هستی، از کل و جزء عالم همزمان و کلی و جزئی ، اینها عشق و حب و معرفت و عرفان و حرکت و تپطش می آورد به سوی آنکه و آنچه هر چی هست اوست.

این میشه همراهی و همدلی عقل و عشق.

پس اینکه تو بعضی رمانهای آنچنانی، قهرمان داستان میگه؛ عقلم میگه این طوری و این کار رو بکنم و عشق و دلم میگه این کار رو بکنه، ناشی از مشکل تعریف و ترسیم دقیق عقل و عشق و کارکردهای واقعی آن است. و دوستی که شاید از آن به مودّت تعبیر کنیم، که شاید مترادف با حُب و دوست داشتن و داشتن یک محبوب و معشوق هست، میشه اینکه هر چه معشوق و محبوب بخواد ، خواستنی عاشق و مُحب هم می شود.

همیشه نگاهش به لبان معشوق و محبوب است که چی می خواهد که بر اساس آن رفتار کنه. هم خواست روحی و هم انجام عملی میشه مودت. حُب شاید به معنی دوستی قلبی و خواستنی قلبی و میل و قبول قلبی تعبیر بشه، اما موّدت یعنی بخواهیش و بدوی دنبالش و به دستور و خواسته اش با تمام وجود و هستی فیزیکی ات بدوی و برآورده کنی. پس اینکه در دو جای قرآن روی مودت و رحمت تاکید می کند بین همسران و همدلان و محرمان در زندگی پاک و ایمانی هست

می فرماید: وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ(الروم/21) و از نشانه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند! این مودت و رحمت یعنی هم دوستش داشته باش و هم اینکه برایش عملا نشون بده .

و این هدیه ی ناب و ناز نعمت از طرف خدا در قشنگترین جایی هست به نام خانواده و بین زن و شوهر و همسران و دلبران. و خدا با پیوند نیک و جاودانه و آرام بخش ازدواج ، آرام بخشی می کند و زن و همسر تنهای دوای درد آرامش هست. خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیهَا. زن و مرد و دختر و پسر برای هم خلق شده است که از نفس و جان یکدیگر هستند تا ازدواج کنند و بعد از آن آرامش بگیرند.

و این واقعا رخداد عاشقانه و عاقلانه ای هست که برای تعالی و تکامل و کامل شدن و خدایی شدن لازم هست. و بعد از آن با حکمت و قدرت خودش بین شان مودت و رحمت قرار داد، به شرطی ما آن را با ندانم کاری و غفلت و ظلم کم رنگ نکنیم: وَجَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً . و البته این چیزا برای کسان و تیزهوشانی هست که اهل تفکر و درک و معرفت و معنویت است که این نشانه های معرفت و هدایت را درک می کنند. إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ اگر دیگران و غافلان متوجه این حرفا نیست، بهشون سلام بگید و برسونید بگید تو مشغول باش این حرفا مال بزرگای اهل تفکر و تدبرست، شما به اسباب بازی ها و لهو و لعبت و ذوق کردنای کاذبت برس. قربون اون گوشای بل بلی ات. اگر بزرگ شدی می فهمی ما چی می گیم. فعلا مشغول باش.


مورد دوم که مجال دیگری برای توضیحش می طلبد در مودت و محبت زیباترین و بهترین خوبان عالم ، وجود نازنین اهلبیت علیه السلام هست

که از قول پیامبر رحمت و مهربانی می فرماید:

   ذَلِکَ الَّذِی یبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ(شوری/23)

این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند به آن نوید می‌دهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست‌داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم‌]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد ، بر نیکی‌اش می‌افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

همیشه عاقل و عاشق باشیم و مودت به خانواده و اهلبیت علیه السلام داشته باشیم.


یا حق ویاعلی.

زیباترین خجستگی و انتخاب

 


 

سلام

سالروز بعثت زیباترین و مهربانترین و با مرام و خُلق عظیم را به همه خوبان، پاکان و عزیزترینهای زندگیم تبریک و تهنیت و خجسته باد عرض می کنم.

با یاد عزیزان و شادی بخشان زندگیم که این روزها کمی ملول اند از بعضی چیزهایی که نمی دانم چی هستند، و تقدیم شما خوبانی که به کلبه ی عشق، ترنم و آرامشم تشریف می آورید و بی نهایت سپاس از قدوم ناز و ناب نتی تان و کاش فرصت و حوصله باشد که همکلامی مان بیشتر و بیشتر گردد.

این روزها سرمست از بوی ریاحین گلهای زیبای معنوی و بهاری ام، سرمست و دلخوش به حضور حوریانی در بهشت زندگیم که این دو روز دنیا چه زیبا و پر طروات  و ناب با عشق و طپش و ترنم به این نالایق و شلوغ کار و کمی شیطون هدیه می کنند.

آمدم که هم عید رو تبریک بگم اونم از صمیم جان و دلم و هم آرزوی بهترین ها رو برای گلرخانی داشته باشم که حضور و یاد و خاطر و کلام و مرام آسمانی شان، شالوده ی جان را طراوت و عطر ناب عشق و شور و شرار و خاطره می دهد.

آمدم که بگویم گل رخان شیرین رفتار زندگیم از صمیم جان و تا ابد دنیا و آخرت دوستتان دارم، آنقدر که به این عشق و یاد و خاطره و کلام  و گل واژگان زنده و سرزنده و مسرورم.

آنهایی که قبولم دارند و وجود و کلام و مرام و احساسهایم رو که خدایم بهش رضایت دارند قبول دارند و در این دو روزه ی دنیا با هم در کنار هم با حضور و حس و حال یکدیگر عجین و همنفس و همدم و محرمیم.

این روزها را می خواهم ثبت این جا بکنم که بگویم: جان هر زنده دلی زنده به جان دگر است. و جان همه زنده دلان به جان جانان و خداوند نازان هست.

می خواهم ورزش  و نرمش و سرزندگی را با تمرینات بیشتری پیگیری و انجام دهم و از فوتسال به تنیس و بدنسازی و نرمش هم اضافه کنم، که عقل سالم در بدن سالم است.

از دوستان خبر خاصی ندارم جزء اینکه مشکلات زناشویی و ناسازگاری در بعضی زندگی ها وجود دارد که آنچه دختر و پسر نخواهند یا بخواهند همدیگر رو از دیگران کار چندانی ساخته نیست. این حکایت امروز بعضی از زوجک های زیر یک سقف رفته هستند که الفبای عشق و محبت و احساس و همکلامی و همدلی و زبان احساس همدیگر را متوجه نشده و نمی شوند، و اینها و صدها درس احساس و زندگی و ارضاء نیازهای جسمی و روحی و احساسی در یک زندگی ابتدا دو نفره ی محرمانه و ناب و ناز و مورد نیاز، درسهای مهمی هستند که خیلی ها در آن بی سوادند، ولو اینکه ادعای دوستی و دیونه بازی های الکی هم بکنند.

 بازم نمی دانم خلایق را هر چه لایق که هر چه هست از نادانی و از بعضی ندانم کاری و تسلیم حرف حق نبودن و ملاحظه ی حقوق یکدیگر و گفتارهای خدایی را نکردن است که در زندگی ها مشکلات ریز و درشتی را به بار می آورند.

وقتی صمیمت و معنویت و ملاحظه ی خدا و فرامین انسان ساز و زندگی سازش در کارهایمان و زندگی ها نباشد ، می شود آنکه نباید بشود و این می شود که زندگی که باید شیرین ترین لحظات و با صفا ترین حرکات و صمیمانه ترین ثانیه ها رو داشته باشند و دلها در هر لحظه و هر مکان برای یکدیگر بتپد، دنبال گرو کشی و گیر و واگیر و منت و هزار ناجوری و کوفته فرنگی هست که شایسته ی صحبتش نیست.

خواستم این حس قشنگ این روزها رو در این نوشته ولو اندک و بی مقدار به شما هدیه کنم و بگویم که خدایی باشیم و دلمان وقتی به اون جا و زرادخانه ی هستی ای خدای بی منتها وصل باشد، چه بمانیم و چه نمانیم ملالی نیست همه اش آرامش و سعادتمندی و شادکامی هست، فقط یک قول کوچولو و قرار ارزنده و پاینده بین خودمان باشد که هوای رضایش را داشته باشیم.

این رو خودم بارها و بارها در زندگی اندکی ام تجربه کرده ام که اگر غفلت  و غرورم زمینم زده است ولی توسل و اشتیاق و تپیدن برای داشتن و رضایتش آرامشم بخشیده است ، آنهم آرامشی که آرامش ادعایی  و کاذب دنیا پرستان و فریبکاران پر غل و غش و بیچاره های بی خدا را به تمسخر و اندک گرفته است، و دلم به حال نداشته شان سوخته است.

و می دانم  و می دانید که آدمای خنگول و غافل همان طوریکه آدمای خوب و ناز و مهربون و باخدا زیاد هست، آنها هم مختلط و زیاد است باید قدرت جذب و همراهی و دوستی بهتر گزینی تان را تقویت کنید، که سراغ هر کسی برای دوستی و حتی سلام علیکی نرویم، البته نامهربانی هم در حقشان نکنیم، فقط نگاهشان کنیم و بگذریم البته اگر حوصله و توفیق دو طرفه ی هدایت گری و هدایت پذیری بود کمی هم تلاش کنیم.

تا پستم بیشتر از این نشده، رفع زحمت کنم که بگویم سالم و ارزنده و خدایی و شادکام و مسرّت آفرین باشید.

یا حق و یا علی دوستدار خوبان و خوبیهاتون هستم