سلام
شب است و زیباترین احساس در من رویدن گرفته است، و چه زیباست زیبا دیدن
این قضیه یی که می خوام بگم، فقط برای این میگم که قدر سلامتی و عافیت مون رو بیشتر بدونیم
امروز بیمارستان کاش می گفتیم شفاخانه البته به شرطی که شفایی باشد، بودیم. جایی بس پر از اضطراب و تپش و درد و گچ و ...... البته بخش اورژانس و هستند دکترهای زحمت کش، ولی خدا قسمتتون نکنه
و برای مریض ما هم دعا کنید
ببخشید کامتون رو تلخ کردم، ولی نکته اش این بود که گاهی بد نیست یادآوری بدترین ها برای قدرشناسی لحظه ها
خدا شکرت
دلم امشب گرفته است، از غوغا و .........
دعایم کنید آرام بگیرم
یک مرد هم اگر چه تکیه گاه و آرام کننده عزیزانش هست، ولی به لمس و ناز و نوازش نیازمند است
از خیلی چیزها نمی گویم ولی آرامش را برا تک تک تون می خوام
کاش بیشتر به خدا و صبر بندگانش اقتدا می کردیم
کاش به فکر دل تنهایان و بی کسان باشیم، شور و غرور مان باعث نشود که خودخواهی کنیم و دلهایی رو از خودمون برنجونیم
شبتان طلایی
در پناه مهر خدا، چشمانتان پر از امید و دستهایتان پر از روزی و قلبهایتان پر از آرامش
چی شد دوباره
گذارتون افتاد بیمارستان
خدا شفا بده ان شا الله
سلام متاسفانه به فرمایش دکتر، بخیه های عمل ظاهرا با بدن عزیزم سازگار نبوده، و محل عمل ببخشید خونابه می زنه بیرون، و دو سه باری برای ویزیت بردیم، ولی اون روز خیلی بیشتر شده بود، نگران شدیم که مبادا خون ریزی داخل کرده باشه، بردیم اورژآنس و خیلی خاطره بدی بود. دکتر میگه از صد نفر یکی این طوری میشه. باید باهاش کنار اومد.
دعا کنید همه ی مریضا شفا پیدا کنه مخصوصا این گل قشنگ ما
ممنون بابت همدردی و پرسشت