این روزها دل یکی از دوستان ظاهرا بدجور گرفته است، به طوریکه حاضر نشده است غمش را با دیگران در عالم مجازی وب شریک شود، و این بیشتر ما رو وا می دارد که بدانیم که چی شده است؟ و چه اتفاقی برای این دوست صبور و فرهیخته مون آمده است.
من فقط می خواهم اینجا یک قصه از پروانه برای این دوست عزیزم نقل کنم که یک الگوی از طبیعت و برای هدایت ماست.
اول از همه بعد از بحث خدا و خلقت و هدف آفرینش و ... فلسفه زندگی به این فراز می رسیم که اصل دنیا بر قرار نیست، بلکه بر بی قراری است، برای سرزمینی که برای جاودانگی و قرار ما آفریده شده است. و تاریخ بشریت با تمام ادعاهایش این را ثابت کرده است.
دوم: مقایسه زندگی ما و تلاش ما با زندگی کرم و پیله و تلاش و پروانه شدن، حداقل برای خودم خیلی جالب و عبرت و پند آمیز است،
مثل کرمی که در پیله خود باید تلاش کند، تار بتند و بعد تلاش کند تا با تقلایش خون به بالاهایش برسد، و وقتی از پیله به بیرون آمد ، بتواند پرواز کند.تا باشد که عبرت و پند بگیریم.
سوم اینکه: فقط می خواهم بگویم که در زندگی پیچ و خم بسیار است، و باید با مشکلاتش ساخت و تلاش کرد،تا پروانه شویم، و توانا و رزیده شویم.
دوستتان دارم، شادی و موفقیت همه آرزویم هست.
سلام خیلی خیلی ممنون بخاطر این پست زیباتون، سه بار خوندمش و درک کردم، ولی بعضی وقتها آدم واقعا خسته میشه دیګه هیچ تلاشی نمیکنه و خودشو به سرنوشت میسپاره، و این یعنی آخر خط و شاید باز دوباره روزی بشه که بلند شیم و از نو شروع کنیم. ممنونم
سلام و ممنون که مورد توجه بوده . به نظر من در زندگی تلاش و توکل را همیشه باید داشته باشیم.