غروب روز دوشنبه است، صبح از ساعت یازده تا دوازه و نیم سانس سالن فوتسال حسابی چسپید و حسابی شارژ روحی و جسمی شده ام، و فعلا در خانه و در اتاقم تنها پشت لب تاب نشسته ام، بچه ها رفته اند خانه آقا بزرگ
داشتم مقاله ای می نویسم، مطالبی رو با زحمت و دقت مطالعه و تدوین کرده ام، ولی ترکیب و تالیف نهایی خیلی سخته و حسابی حوصله و تمرکز می خواهد.اهلش می داند که چقدر سخته .
سری به وبلاگ دوستان زدم، چون دوستان نوشته اند، حس نوشتن گرفتم که فقط یک تک پا بیایم و چند جمله ای بنویسم و برگردم .
یا حق مستدام باشید و بهشتی...... در کنار گلهای بهشتی تان. و خانواده طیب و ایمانی تان.