سلام
عصر نورانی جمعه و دعای سمات
تازه از خواب عصرگاهی و البته روزه ی قضایی دارم....
حال عرفانی و مسحور از کلمات استاد عرفان و سجاد.....
وصال دوست را می طلبم با تمام نالایقی و خوب آلودگی و سوزش گلویم.....
و مادری که بینهایت مهربان و این روزها کمی درمانده از بعضی ناخوشی ها
و پدری که خدا حفظش کند. در هوا و بنای خودش هست.
امروز هم کسی گفت که انسان زنده ی خدا پرست هست و بقیه که این طور نیستند
بلکه نه زنده اند و نه خدا پرست ( منظورش کافرا بود)
و البته مرگ را وعده ی شیرین دیدار حق با ائمه توصیف کرد که اگر میزبان خوبی براش
باشیم می تونیم لیاقت حضور خوبان و ائمه را داشته باشیم
مثل شهدای کربلا که لحظات آخر سرشان را به دامن می گرفتند.
این قانون خوب بودن و لایق بودن و بعد سر بر زانوی امامان باشد همیشه بر قرار هست.
یکی تو تلگرام اسمشو گذاشته بود: اگر شهید نشی می میری
با مسمی بود... واقعا ها ..... اگر شهید نشیم می میریم.
و اما در مورد عشق که قرار شد یه پست در موردش بگم اینکه:
عشق وقتی عشق واقعی باشد و خواستن و کشش حقیقی و واقعی باشد
دیگر توش هیچ بدی و ناخالصی از جمله نفرت و خیانت نیست... چون هم عاشق
آگاه به احوال و قوانین واقعی عشق است و هم معشوق هر چه را جانان پسندد آن پسندد.
این خیلی قشنگه: کارهای عاشقانه با قوانین واقعی و حقیقی که اسمش خدا و حق مطلق هست ، موافق است
و هم معشوق وقتی بداند و خواست خدا و جانان را حق بداند ، دیگر از رفتارهای عاشق رنجیده نمی شود
که بعدش اسمشو حالا نفرت یا خیانت بگذاریم....
همه چیز دو طرفه جفت و جور می شود و همه چیز رفتار بهشتی و عاشقانه ای هست که بر مدار حق استوار است.
و باز هم استاد گفت که خمیر مایه این دنیا بر اساس حق هست. وقتی حق بود و به حق رضایت داشتیم
دیگه گلایه و شکایتی نیست هر چه هست تسلیم بودن و رضایت هست.
و هر چه هست آرامش و تواضع و اقایی کردن و خانمی کردن هاست....
خب اذان شد و بشارت برای افطار
ممنون نگاهتون.....
اگر سوز دلم با کلام بهتون منتقل نشد.... معذور دارید
یاعلی