خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

سوزنی به خودمان

سلام

در دنیای قشنگ باورها و اعتقادات و اخلاق و مرام و بعد عمل های نصف و نیمه مان از جهت کمی و کم کیفیتی آنها،

هستیم و روزی شب می شود و عمری به فنا می رود و خسرانی ( بدون ایمان و عمل صالح اگه باشه) انشاء الله که نصیب نشه

سرما و سوز جالبش به اینجا هم رسیده است

و این باعث میشه که سوراخ سمبه ها رو بیشتر رصد کنیم و ببندیم و بعد همدیگر رو سفارش به مواظبت کنیم و

البته محرمانه بیشتر همدیگر رو در آغوش بگیریم و بفشاریم که ..... آرامش و گرمایش بیشتری نصیب و روزی مون بشه


این روزها کارها را باز هم می خواهیم زودتر تمام شود و چقدر حرص انجام کارهای بزرگتر را داریم و البته نیت ش را داریم

که برای خدا و پیشرفت و معرفت و بندگی بیشتر باشه و این خیلی قشنگه که توانش را از خدا بخواهیم و در حد توان از حداکثر زمان استفاده کنیم

و البته گاهی هم بر اساس تقسیم اوقات که به تفریح و استراحت هم اختصاص داده شود، از آنها هم غافل نمی شویم که هیچ ، شاید نمی گذاریم که قضا شود

و جا بماند

این روزها خبرهای خوبی از اطراف و اکناف و فاملین محترم می شنویم که چقدر قشنگ است و به حالشان غبطه می خوریم و از نیم چه باورمان  و ادعایمان

گاهی خجالت می کشیم ( البته ما نه  که حتی در این زمینه ها ادعایی هم نداریم فعلا )

قضیه این قرار هست که یک دختر دانشجوی هنرمند نقاش و طراح و اهل مطالعه و خوش صحبت و نازنین و کمی روشنفکر و متواضع و تقریبا 25 ساله ی فامیل

همین شب چله عروسی اش بود ، شاید جریانش را گفته باشم که بر اساس باور و اعتقادش به مهریه پایین و اقتداء به حضرت زهرا سلام الله علیها

و قبول داشتن همسرش، بر خلاف عرف موجود که اغلب از 14 سکه شروع می شود، تنها یک سکه مهریه اش را گذاشته است و شب عروسی اش هم دعای کمیل و بعد زیارت قبور شهدا و به دور از گناه که خیلی برام قشنگ بود

در حالیکه کسانی هستند که در این مورد ادعا دارند ولی وقتی بزنگاهش می رسد از بار کردن داماد طفلک و توجیهات فلان و بهمان کم نمی آورند.

این است که البته خیلی از کارها توفیق و سلیقه و باور و اعتماد می خواهد

من نمی گویم که مهریه را کم بگوییم، سوز دلم این است که با توکل بر خدا به مرد باید اعتماد داشت و اعتماد پیدا کند

و این مرد اگر واقعا مرد است، و مرد باشد و اثبات مردانگی کرده باشه، دیگر در فردای زندگی هرگز به خاطر مهریه کم، دختر مردم را تنها نمی گذارد،

بلکه چه بسا به خاطر آن لطف و اعتماد دختر ، بیشتر پای بند و دوستدار و عاشقش می شود. مثل خودم و هلن نازنینم

میگم ، مرد اگر مرد باشه و عزیز و همسرش را دوست داشته باشه، حاضر را مهریه های میلیونی هم بپردازه ،

اما وقتی اعتماد و نظر لطف همسرش را بداند و بفهمد و باور داشته باشه، بیشتر دوستش خواهد داشت. و

البته اگر نامرد باشه چه بسا اگر میلیونها و همه چیز هم به اسم مهریه و شیربها و .... در روی کاغذ و مهر و امضاء هم به مالکیت همسر و دختر درآورده باشه، هیچ ضمانتی ندارد که زندگی را تلخترین کنه براش که خودش بگوید مهرم حلالت و جونم آزاد.

مهم تشخیص مردانگی طرف و توکل و قبول توصیه دین و سفارش پیامبر است که فرموده: بهترین زنان امت من کسانی هست که مهریه ی کمی داشته باشه.

و دیشب منزل حاجی عزیز و مادر مهربون و نازم بودیم که این فرمایش مولا را همچنان ورد کلامش بود: که همسر باید نعم العون علی طاعت الله باشه.

بهترین کمک گار برای زمینه سازی و اصل اطاعت خدا در مسیر زندگی باشه.

و چقدر این کلام قشنگ هست.

نمی دانم وقت امتحان ما به تعیین مهریه و قبول داماد، ما چطور رفتار خواهیم کرد؟

اما فرشته ی زندگی ام بر اساس عرف و قبول خودش و اصرار خودش که مهریه کم را پیشنهاد داده بود، ( بعضی ها آن زمان بهش توصیه کرده که مهریه ات را بالاتر بگو ( به قول خودش مادرش)) اما خودش کمتر را انتخاب کرده است، این خیلی برام قشنگ بوده و هست

دنبال گرو کشی مثل بعضی هایی که مدعی هستند، نبوده .

خب وقتی شما پسر را قبول دارید دیگه چرا گرو  کشی می کنید که فردا اون پسر در اون زندگی خودش را تحت مالکیت و صاحب بیشتر زندگی بودن، بداند و زندگی شان به طلاق و جدایی که این روزها دقیقا شاهدش هستیم، باشیم .

این است روزگار که داریم دیگران را نقد می کنیم و خودمان سر بزنگاه چه کار خواهیم کرد خدا کمکمان کند.


این روزهای خوب خدا را دوست دارم چون فرصت بندگی و پیشرفت را نصیب مان کرده و بتوانیم کوله بار عملمان را خوب ببندیم که هیچ پایداری و تضمین عمر

طولانی برای کسی نیست.

همین چند روز پیش فلان حاجی از فاملین سکته را زد ، در حالیکه همین یک ماه پیش همین جمکران آمده بود و گویاا آخرین جمکران امدنش شد.


و چقدر این دنیا بی وفاست و چقدر به مرگ نزدیکیم

یکی از قاریان قرآن و خوشتیپ و سرحال، قبلنا جمکران رفته بود در عنفوان جوانی گویا در مسیر تعقیب و گریز یک سارق و تیر اندازی، در مسیر گلوله قرار میگیره

و جان به جان آفرین تسلیم می کنه به همین راحتی .


وای وای چکنیم که به فرمایش استاد خودمان صراط مستقیم باشیم و خدای نخواسته قلب و جانمان ، آتش جهنم و هیزم آتش نباشیم...

و باور کنیم به حقایق قرآنی که از زبان بشیر و نذیر عالم به ما رسیده است.

طولانی نشود کلام

که ای برادر تو همه اندیشه ای

ما بقی خود استخوان و ریشه ای


اندیشه و معرفت باشیم و خود حقیقت خیر و صراط مستقیم و هدایت و نیت هایمان را واقعی کنیم


خدای توبه

یاحق و یاعلی

نظرات 3 + ارسال نظر
نگاه سه‌شنبه 23 بهمن 1397 ساعت 22:33 http://negahekohestan.blogsky.com

منم حدیثا رو به دیده ی منت میپذیرم به خاطر خودم
و شاید اصلا دست خودمم نیست چون اونا کلامی درست هستن و درست میشینن سر جای خودشون و چقدر این کار شما و گفتنشون کار مثبتیه
میدونید در مورد این پست در مورد موضوع مهریه در مورد عشق...گفتم که برای خدا سکوت میکنم اینکه خدا میخواهد یا نه... اگه لب وا کنم خیلی باورها میشکنن...
پس سکوت میکنم درد قضاوت شدن کمتر از درد شکستن باورهای قشنگ و دوستداشتنی آدم هاست
در مورد اون یکی نظرمم باور بفرمایید منظور بدی نداشتم پیشنهاد عدم اطاله فقط بخاطر افزایش اثرگذاری حرفای قشنگتون بود وگرنه منم پستای طولانی زیاد مینویسم

اختیار با شماست
ممنونم، بالاخره برای دلمون از دنیای خودمون میگیم و راضییم به رضای خودش
آنچه درست می دونیم و قشنگ ، میگیم تا چقدر قبول افتد
به اندازه ی منقار بلبلی، نغمه در باغ خوبیها
که چهچه بلبل هم از عشق و جمال دلبر و گل هست ، و نفس کارش قشنگ است
اینکه چه گوشهایی پذیرایش باشد ، اونم بستگی به اونا داره
ممنون لطف و نگاهت
یاعلی

نگاه دوشنبه 22 بهمن 1397 ساعت 14:20 http://negahekohestan.blogsky.com

پست هاتون هم خیلی طولانیه هم وضوح بیانتون میتونه بالاتر بره

مهم طولانی بودن نیست. مهم اینه چی گفته میشه.
اگر حرف حقه طولانی بودنش اشکال نداره
اگر چرت و پرته، یک کلمه اش زیادیه
در مورد وضوح چشم سعی می کنم ساده تر بگم.
ممنونم

نگاه دوشنبه 22 بهمن 1397 ساعت 14:19 http://negahekohestan.blogsky.com

برای خدا سکوت میکنم
ولی وجدانا کم سر زن ها را با این احادیث شیره بمالید
پیغمبر حدیث زیاد دارد...ولی بعد از النکاح سنتی این یکی خیلی مشهور شد همه هم میدانیم چرا...

عالیه برای خدا باید جان فدا کرد . و قشنگی اش برای اینه که برای خدا ست.
اما باید مطمئن باشیم که خدا هم همون کارمون را می خواد یا ما الکی از جیبش خرج می کنیم و براش مایه ای می ذاریم که خودش هم به اون راضی نیست.
برای خدا همیشه سخن قشنگ و حق و خوب بگیم.
اگر حدیث است که دیگه شیره نیست.
اگر هم شیره است که ما نمی مالیم... صاحب حدیث می ماله
هر چه حدیث هست من قربونش بذار همه ش مشهور بشه .
چون هر چه آن لیلی کند شیرین بود.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.