خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

اصل خدا و باقی همه فرع

سلام 

در جواب فرمایش یکی از دوستان که فرمودن::: نگاه ابزاری داشتن افراد برای رسیدن به ارامش, به نظر من نوعی خودخواهیست....  

عرض می شود که: 

نکته دقیقی هست فرمایشتون 

اما عرض کنم 

اولا: در مقابل نگاه ابزاری یا قسیم آن نگاه استقلالی و اصلی هست، 

در حالیکه در مقابل خدا همه چیز میشه فرعی و غیر استقلالی ، 

و مجبوریم که اسمش را نگاه ابزاری ( اگر چه در عرف و اصطلاح ما، اصطلاح قشنگی نیست) داشته باشیم.... 

ثانیا: 

از آن طرف در قرآن هم داریم  وابتغوا الیه الوسیله، که در رسیدن به خدا دنبال وسیله باشید و 

 با ابزار و وسیله که ما آن را اسمش شفاعت، یا استمداد از ائمه و خوبان می ذاریم، ابزاراً کمک می گیریم. 

درسته ائمه خودشان اصل هست، ولی وقتی پای خدا بیاد وسط، همه چیز ماسوی الله می شوند ؛ کمک گار و فرع و ابزار . 

این اصطلاح را از این جهت عرض کردم. 

چون اگر بقیه خوبان و ... همه و همه غیر خدا را ما ابزارا و وسیله و راه و طریق و کمک گار و عون و ... در نظر نگیریم ، 

میشن اصل . که در مقایسه با خدا درست نیست. 

من منظورم در راه رسیدن به خدا ، بقیه ی وسیله و ابزار و کمک گار باشن. 

ثالثا: 

پشتوانه این نگاه را از کلام مولا وام بگیرم که 

همان طوریکه در فرمایش حضرت مولا هم هست: که حضرت فاطمه سلام الله علیها را ، 

نعم العون علی طاعت الله خطاب کرده و ایشان کمک گار مولا در اطاعت خدا که 

وجه دیگر اطاعت خدا رسیدن به آرامش هست، دانسته شده است و حقیقتا این طور بوده است.

 این یعنی کمک گار و یا به تعبیری وسیله که اسم ناجالبش میشه ابزار. 

رابعا: 

در سایر روایات داریم که با کسانی مجالست و دوستی کنید که شما را به خدا نزدیک کند، 

همسری برگزین که مومن و با خدا باشه که برای سعادتمندی و خدایی شدنت کمکت کنه، 

همه این دلایل باعث شد که این نگاه را داشته باشم که نگاه به غیر خدا برای رسیدن به خدا 

ابزاری و وسیله ای و مقدمه ای و غیر استقلالی هست.

 لذا این را از این جهت عرض کردم ، والا به زن و خوبانی که کمک گار زندگی ام هستن، جسارت نمی کنم. 

بله نگاه ابزاری آنجایی مذموم یا خودخواهانه است که: آدم به یک نفری یا یک دختری با نگاه ابزاری بهش بگه: 

دوستت دارم اما چشم به ثروت پدرش داشته باشه، وقتی به ثروت پدر رسید این رو دور بندازه و دیگه 

دوستش نداشته باشه، این میشه سوء استفاده ابزاری که قطعا قشنگ نیست. 

اما در مورد خدا قضیه فرق می کنه چون اصل همه چیز خداست، حتی هر کس را هم به خاطر 

خدا دوست داشته باشیم، به نفع هر دو شون هست که این دوست داشتن وجود داشته باشه. 

به تعبیر دیگه وقتی کسی را به خاطر خدا دوست داشته باشیم ،نگاه ابزاری دیگه نیست، چون 

هر دو سود و نفع و ارزشمند حقیقی می شوند، هم دوست دارنده، هم دوست داشته شده. 

توضیحش اگر رسا نیست، بماند ... خود حدیث مفصل دان از این مجمل. 

اما 

جان مطلب و عرضم این هست که نگاه ابزاری ( یا تعبیر لطیف ترش : کمک گار، عون و یاور و شفیع و ... ) 

همه در مقابل خدا میشوند وسیله و ابزاری و غیر استقلالی ..... 

وقتی این چنین شد، می شود نگاه وسیله ای و ابزاری و غیر استقلالی ... غیر خدا یی 

خب این نگاه در غیر خدا، و برای همه و در همه جا با شدت و ضعفش و در تطبیق مساوی، جاری و ساری هست: 

گل سرسبدشان از غیر خدایی ها، ائمه و بعد سایر عزیزانی که رنگ بوی خدایی و اهلبیتی دارند، می تونه 

تطبیق سازی و مثال زد: 

ببیند الان دقیقا چرا ائمه رو دوست داریم و بهشون ارادت داریم 

یک: چون توقع داریم پیش خدا از  مون حمایت و شفاعت کنه ( نگاه تاجر مئابانه ) 

دو: مگر اینکه بگیم چون واقعا خوبن و عادلن و قشنگ رفتارن ، 

خب این هم  دوست داشتن عدالت و خوبی هاست ( نگاه ارزش مدارانه) 

سه: مگر اینکه بگویم، چون آنها را خدا فرمودن و  ... گفتن که دوست بداریم ( نگاه متعبدانه ) 

چهار: مگر اینکه بگویم : چون آنها بدون هیچ چشم داشتی یا ارزش مداری چون عشقم می کشه دوستشون داشته باشم ( نگاه دوست دارانه) 

همه و همه ی این  نگاه ها برای دوست داشتنشون را اگر داشته باشیم 

بالاخره غیر از نگاه اخیر دوست دارانه که اونم پشت پرده اش دلایل خاص خودش را دارد، 

نگاه وسیله ای و نمادی هست، استقلال در دوستی کمتر دیده میشود..... همه ش به خاطر فلان دلیل هست. 

حالا در مورد سایر خوبان هم به نظر من چنین هست، اونها را بنا به دلایلی دوستشون داریم

و مرام این هست که هر کسی را به خاطر نزدیکی اش و رنگ و بوی خدایی داشتنشون 

باید یا عاقلانه و قشنگ و منطقی هست که دوستشون داشته باشیم و حقیقتا هم چنین هست. 

اگر خدا را سر منشاء همه ارزشها در نظر بگیریم، که هست، هر کس از ارزشها بیشتر بهره مند بود: 

بر اساس این نگاه، لایق دوست داشته شدن و عشق بیشتری هست. 

البته این دوست داشته شدن به دو دلیل می تونه باشه: 

یک: به خاطر خدا که ثابت و اصیل و پایدار هست ، که دوستش دارم ، و هم خودش فرموده که 

این چنین افراد را دوستش بداریم ، تعبدا 

دو: و هم اینکه رنگ و بوی خدایی و دوست داشتنی دارن و از عمق جانمان وقتی دوستشون داریم آرامش داریم(  فطرتا )  

خلاصه اینا توضیحات من 

در این مورد بر این مرام و اعتقادم و فعلا همین قدر بلدم 

ممنون تذکر و نظرتان که این پست را شکل دادید. 

یاعلی مدد ی 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.