خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

مرا عهدیست با جانان که هر جان جان جانانست

سلام 

حس و حال قشنگ این شعر قیصر رو دوست دارم: 

به طوریکه بعدش خودمان هم شعری به رسم ادب 

و تقدیم احساس و نگاه و دیدگاه 

بر صفحه ی سپید وبلاگ آمد . 


مشهورترین اشعار قیصر امین پور

حرفهــــا دارم اما … بزنم یا نزنم؟

با توام، با تو ،خدا را! بزنم یا نزنم؟

همه ی حرف دلم با تو همین است که دوست

چــــه کنــم؟ حـرف دلــــــم را بزنــــم یا نزنــم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم

زیــــر قول دلــــــم آیا بزنــم یا نزنــم؟

گفته بودم کـه به دریا نزنم دل اما

کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:

دست بر میــــوه‌ی حوا بزنم یا نزنم ؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود

خار در چشـــم تمنا بزنــــم یا نزنــــم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم:

بزنـــم یا نزنـــم؟ هـــا؟! بزنـــم یا نزنـــم؟



و من میگم: 

بگذر از تردید ای دل 

پیش چشم عشق و جانان 

تو نشان صد غنچه ی گپ 

آنچه می خواهی بزن 

چی شک و تردیدی؟ چرا؟

حرف گل پروردن عشق

وصف آن دلبر شکوه 

عکس آن لبخند ناز 

نزنی پس چی کنی؟ 

حرف در دل مانده را 

سان خر گِل مانده است

منکه اهل گفتنم 

گفتن و لبخندها 

بوسیدن و دیدنها


تو بمان در تردید 

اگرش می خواهی 


منکه می گویم فاش 

عشق و مستی ها را 

خوشی و شادی ها را 

میشنوم از جانان 

جان و جانان ها را 

زندگی جز لبخند 

گفتن و شنفتن ها 

نیست در دل ما

جز ، الف قامت یار 

وصف این عیش و طرب را 

 به جهانی ندهیم 

حسن ختام شعر من 

هر لحظه می گویم 

بدان  :

مرا وصلی است با جانان 

که هر جان جان جانان را 

که از جان دوست دارم 

وصال روی جانان را 


ممممممممممممممممممنونم 

ببخشید تند تند شد و بی وقفه 

مهم محتواشه آره؟ 

و بعضی بی وقفه دوست دارن 

تازه و تنوری 


اما این شعر قیصر قشنگ بود تقدیم نگاهتون: 

لبخند تو خلاصه خوبی‌هاست

لختی بخند، خنده گل زیباست

پیشانی‌ات تنفس یک صبح است

صبحی که انتهای شب یلداست

در چشمت از حضور کبوترها

هر لحظه مثل صحن حرم غوغاست

رنگین کمان عشق اهورایی

از پشت شیشه دل تو پیداست

فریاد تو تلاطم یک طوفان

آرامشت تلاوت یک دریاست

با ما بدون فاصله صحبت کن

ای آنکه ارتفاع تو دور از ماست


و اینم شعر دیگر: 

برای دخترش

ای بوی هر چه گل
بوی بهار می شنوم از صدای تو
نازکتر از گل است گل ِ گونه های تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هر چه گل نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینه خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر
آورده ام که فرش کنم زیر پای تو
رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام
تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پاره ی دلم، که بریزم به پای تو
امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو
در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
همبازیان خواب تو خیل فرشتگان
آواز آسمانیشان لای لای تو
بگذار با تو عالم خود را عوض کنم:
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو
این حال و عالمی که تو داری، برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو


مستدام باشید 

یاعلی 





نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 1 تیر 1398 ساعت 01:14

سلام
ممنون از احترام ب حس وپسندم .
نیازی ب تاسف بحال شهریار وشهریاران نیست بلاخره شکست وآه اوه هم روی دیگه سکه زندگیه ...
زندگی که همیشه سرشارو سرمست از وصال وخوشحالی و شادمانی نیست متاسفانه، ولو مثبت اندیش و خوش بین باشیم
آه واوه دل هم اختیاری وازروی دلخوشی نیست شاید ک معشوق ومعشوقه ای بی وفا شهریار وشهریاران را آه ناک واندوهناک کرده...

سلام
ممنونم از نظر و گلواژه ی محبتتون
جسارتا عرض کنم چون روی دیگر زندگی هست، شاید دلیل نباشه که تاسف نخوریم. چون اگر می رسیدند عالی تر می شد . حالا که نرسیدن خب قابل تاسفه
دیگه
این نظر خوش بینانه ی من است.

نگاه پنج‌شنبه 30 خرداد 1398 ساعت 00:11 http://negahekohestan.blogsky.com

اگه اولین باره که شعر میگید
میتونید امیدوار باشید که دفعات بعد بهبود داشته باشه سروده هاتون

اولین بار نبود
فقط خیلی جدی نگفتم بدون روتوش و یهویی گفتم
هر چی می آمد می نوشتمش
ممنون تشویق قشنگ شما

نگار چهارشنبه 29 خرداد 1398 ساعت 15:01

سلام
اشعار قشنگی بود برای نگاه وابرازاحساس ودیدگاه... باعنوانی جالبتر ...مراعهدیست با جانان ک هرجان جان جانانست
البته منم همیشه از خواندن اشعارناب شهریار ک حکایت از فراقی جانسوز و عشقی بی سرانجام داره لذت میبرم واینجا قطعه ای تقدیم شما و مخاطبین جان جان جانانتون
باشد ک ب مذاق ادبی و طرات احساس و نازکی خیال وتازگی نگاهتون خوش آید...

در دیاری که در او نیست کسی یار کسی

کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی

هر کس آزار من زار پسندید ولی

نپسندید دل زار من آزار کسی

آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد

هر که چون ماه برافروخت شب تار کسی

سودش این بس که بهیچش بفروشند چو من

هر که با قیمت جان بود خریدار کسی

سود بازار محبت همه آه سرد است

تا نکوشید پی گرمی بازار کسی

من به بیداری از این خواب چه سنجم که بود

بخت خوابیدهٔ کس دولت بیدار کسی

غیر آزار ندیدم چو گرفتارم دید

کس مبادا چو من زار گرفتار کسی

تا شدم خوار تو رشگم به عزیزان آید

بارالها که عزیزی نشود خوار کسی

آن که خاطر, هوس عشق و وفا دارد از او

به هوس هر دو سه روزیست هوادار کسی!!!

لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما

نشود یار کسی تا نشود بار کسی

گر کسی را نفکندیم به سر سایه چو گل

شکر ایزد که نبودیم به پا خار کسی

شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم

به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی


موفق و پایدارباشید.
بدرووووووود.

عالی بود
من برا شهریار و شهریاران متاسفم
ضمن احترام به حس و پسند شما
از اشعاری که بیشتر به وصال و رسیدن و امید برای رسیدن هست
بیشتر خوشم می آید.
اونا که دم از نرسیدن و ببخشید شکست و آه و اوه دارن رو
برای حال خوبشون آرزوی بهتر شدن دارم.
به امید و رسیدن و شوق و وصال و سمند عشق را هی زدن بیشتر
عشق می روزم و می پسندمش
ممنون شعر و احساستون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.