سلام
روز جمعه ی قشنگی را شروع کردم
با دعای ندبه و البته یک کم دیر رسیدم چون کوچه های پیچ در پیچ و اشتباه موقعیتی شد
اما به هر حال به فیضش رسیدم
بعد خانه مادر رفتم و چای و توت خوشمزه و صحبت و بعد هم دعوتی آنها خانه ی ما
و الان خانه ی ماست، اما پدر یک مراسم ترحیم رفته است و هنوز برنگشته است
رساله هم که در این بلبشو پیش نمیره
خلاصه افکار پریشانه کمی ، اما همه چی آرومه
گاهی حوصله ها سر می رود از خیلی چیزا
گاهی گرما و شلوغ بازیها و شیطونی ها
و البته می گذرد و گاهی صبر و تامل و انتظار و زمان بعضی چیزها را حل می کند.
بعدا نوشت:
و به مادر قشنگم میگم: به آنچه ماندنی است باید عمل کرد و از آن چه فانی است
باید دل کند یا همچین تعبیری
خلاصه کاش به آموزه های قرآن و خدا و ماندنی ها بیشتر و بیشتر توفیق داشته باشیم
چرا نماز شب زیاد نمی تونیم بخونیم چون روز دلمون زنگار میگیره و شب نمی تونه
نور و شفافیت خداوند و جلا و صلای خدا را منعکس کنه
کاش ظرفیت و شفافیت و نورانیت جان و وجودمان بیشتر بشه
کاش بتونیم قشنگترین رفتار را در لحظات عاشقی با خدا داشته باشیم
و این چنین است که دل آرام می گیرد
و ارامش ابدی می آید که دیگه از بالا پایین رفتن قیمت ها نگران و اضطراب نداریم
کاری نداریم که این اعتباریات هی بالا و پایین بروند مهم این است که خدا می بینید
و هست و روزی رسان و مهم این است که ما قبولش داشته باشیم و صداش بزنیم
و او خود خدایی قشنگ بلد است به شرطی ما بندگی کنیم.
آره بندگی شرط است که قشنگ ترین باشه
ممنون نگاه و توجه تون ممنون نظرات تون که خواهی گذاشت
یاعلی