سلام
عید سعید غدیر و میلاد ها مبارک
عصر جمعه ی بعد از مسافرت دور و دراز به تهران و دیدن فاملین باز هم برگشتیم
سر خونه ی خودمون که باید مدیریت کرد و برنامه ریخت و شاد بود و مهربان
از همه مهمتر آنچه باقی ماندنی هست و آنچه زیباست و لایق انجام هست باید انجام داد
مادرم ، برادرم و پدر و همسرم و همه ی عزیزانم که بهم ارادت و مهر دارند، بهترین سرمایه
های آرام بخش من در زمین هستند. و خدا و قشنگی های حکمت هایش را عشق هست
گاهی در معادلات و رفتارها و گفتارها همان اصل عدم غلبه که در اعتکاف روش تمرین می کردیم،
کاش بشود همیشه پیاده شود خیلی نسخه ی شفا بخشی هست.
فقط به اندازه ای صحبت کنیم که پاسخ سوال داده شود و همیشه سعی کنیم که ذره ای به دل کسی
و خاطر کسی ازرده نشود.
همیشه به عزیزان نزدیک مون بیشتر از بقیه اهمیت بدهیم که خاطری مکدر نگردد و ضعف خود را
با غلبه بر عزیز خود نپوشانیم.
این را گفتم که بچه ها و مخصوصا نوجوانان در دوران بلوغ به دنبال اثبات خود برای طرف مقابل هست
و سعی می کنن در گفتار و رفتار خودی نشان بدهند به این امید که جایگاهشون را در معادلات بعدی
اثبات کنند.
همیشه که سر نماز می ایستم، گرچه حواسها پرت می شود اما تمام آرزویم هست که این نماز ذخیره ی آخرت
و برای م قبولی بیاورد. و خوشمزه این جاست که این مسئله را تصمیم می گیریم که حتما در وبلاگ بنویسیم
این روزها صحبت بر سر سرمایه گذاری در بورس هست، با تمام ریسک و اما و اگر هایش و مردد مانده ایم
این روزها باز هم قرار هست مسافرتی و دیداری و هوایی تازه تر گردد و البته یک کار اداری پر از دنگ و فنگ هم
داریم که خدا عاقبت مون را بخیر کند با کارمندان زبان نفهمی که پر از تبختر و غرق در میز زدگی و غرور و بیکارگی هستند
خدا عاقبت را با این طور حقیران مثلا مسئول را بخیر کند که مصداق فساد و ظلم در زمین هستند.
در مسافرتی که داشتیم هر کسی دغدغه ای و حکایتی و مسئله ی خاصی برای خودشان و کار و تفکر و تامل شان داشتند
که می بایست با صبر و مدیریت و ... حلشان می کردند . بقیه در حد دلداری و مشاورت و توصیه های خاص می توانستند
کمی التیام و کمک ببخشند. و البته بساط خاطره گویی و از قدیم ها گفتن همیشه باز است
ممنون مهمون نوازی شون و چقدر عمر و دنیا زود می گذرد.
و چقدر بعضی ها رقابت و رفاقت را حفظ می کنند.
ممنون نگاهتون به این رساله برسم که خیلی عقبم
و البته کلی مسئله دارم که باید حلش کنم
ممنون یاعلی
واقعا یکی از معضلات زندگی کردن در شهرستان این هست که هر چند وقت یکبار مجبوری بری تهران با دست ادب خودت اموراتتو انجام بدی اونم با این کارمندان از دماغ فیل افتاده اونم تو شهر تهران که برای تحقیر از کلمه شهرستانی استفاده میکنن
سلام
خب دیگه
آدم ناخوب هر جایی پیدا میشن
میان کارمندان و و غیره و غیره
مهم این است که ما خوب باشیم
و پیش عکس خدا قشنگ بیفتیم
اوکی