سلام
شهادتین پیامبر و امام حسن علیه السلام تسلیت و تعزیت بر همه ی خوبان
دارم آماده میشیم که بریم مراسم
ضمن اینکه همسایه محترم دوباره بازسازی البته امروز خراب سازی اش را از هشت شروع کرده
لیدوا للموت و ابنوا للخراب از نهج البلاغه ی مولا یادم آمد که پدرم برام خواند.
یعنی بزایید برای مردن و بنا کنید برای خراب کردن. چقدر عبث و پایان خنگولانه ای اگر این طور باشه که هست
ولی عمقشو که نگاه می کنی یعنی به فاصله میدان سعیدی تا مطهری رو که پیاده همراه پدر طی کنی و به این جمله
فکر کنی، قشنگ یک نیم بند انگشت به عمقش پی می بری ، اونم با این ذهن پر از تشویش ما در این روزگار
باران پاییزی و سرازیری آبها و قیرگونی وصله کاری پدر و انگشتش اوف شدن ، خاطرات دیشب و اخبار شبانگاهی بود
عمو چقدر نورانی و کمی مسن شده از کربلا با دخترش بالاخره رسید.
در آغوشش گرفتیم و باز هم صحبت های صمیمانه و نگاه کمی و گاهی وقتا ریز شده و قیج شده است که بامزه می شه . نگاهش
امان از رساله که هیچ کششی ندارد منو به سویش . چرا نمی کشی مرا به آغوشت که بنویسم بر تارک و ادامه ات؟
دیروز سالن با این کفش آبی پوما از هرات خریده چی گلهای نابی وارد دروازه حریف کردیم ها
دیروز هم گذشت با تمام ریز و درشتش
تحولاتی در کشورهای همسایه مثل عراق و سوریه و آمریکای پدرسوخته و نیروهایش ، در جریان هست
نتایج انتخابات افغانستان پر از کشمکش هم که هنوز اعلام نشده است
و این نیز می گذرد
همان طوریکه 40 سال در ایران و گام دوم ش هم گذشته و آغاز گشته است
ممنون نگاهتون
برم به مراسمی که معرفت و تعزیت و توسل و سرسلامتی به امام زمانم هست
یاعلی