خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

مسافرمان به مقصد رسید

سلام و صلوات و درود 

دیشب میهمان در میهمانی  داداش بودیم در خانه ی یک پسر عمو 

شب قشنگی بود و چی بحث های جالبی مطرح شد 

البته میزبان دلش خیلی حرف زدن می خواست و البته خیلی از کلماتش مفید بود 

و ما هم سعی کردیم توضیحاتی در این زمینه هایی که سر رشته داشتیم ارائه کنیم 

که با توجه به موضوعات گفتگو برای خودم هم تازگی داشت

و امروز صبح هم داداش را تا فرودگاه بدرقه کردیم البته از ساعت های سحری بیدار و در فکر گذشته و آینده 

و نماز صبح را در فرودگاه امام خواندیم 

و چی مسافرانی که سر سحری با بارها و سوغاتی های 90 کیلویی عازم اقصی نقاط جهان بودند

ترکیش ایرلاین و بعد برلین و بعد هم لایپزیک و اکنون هم خبر آمده به سلامتی رسیده است

و خداحافظی و اشکها و احساسها و حرفها این وسط خیلی نقش و نگار آفریدند 

و مادرم که خدا حافظ جانشان و مادر است دیگر 

و چنین بود که امروز را به استراحت از بی خوابی دیشب گذراندیم و البته یک کار اداری 

را انجام دادیم که یک فرم برای جایی دوباره گرفته ایم و سر راه میوه آوردیم چی میوه هایی 

من فک می کنم تغذیه با میوه و سبزی جات و حبوبات سالمترین نوع تغذیه هست که البته گوشت ی جات 

جای خوشمزه گی خودشون را دارند مخصوصا آبگوشت کباب کوبیده و انواع اقسام کباب دیگر که 

دهن آب انداز هستن  

تو مسیر خانه پدر تا فرودگاه کلی صحبت با داداش کوچولو که در طی این چهار سال تلنبار شده بود 

و حرفهایی که چی متواضعانه گوش می داد و چقدر روزگار زود می گذرد و تغییر می دهد آدم ها را 

البته نه اینکه قبلا داداش کوچولو متواضع نبود، از بچگی حرف گوش کن و البته گاهی وقتا کار خودش را می کرد

مخصوصا اینکه مادر خیلی لی لی به لالاش می گذاشت و الان هم دوری اش براش سخت هست

آنچه شرط بلاغ بود گفتیم و کمی هم شنیدیم 

و چقدر این پسر ایثار گر و دلپاک هست که در فرودگاه وقتی بار هایش که 98 درصد سفارشات و بارهای دوستان 

و اهل محل و آشنایان آنجا بود، از 90 کیلو بار مجاز اضافه آمد، خوراکی و دو لباس خودش را به پدر سپرد که برگرداند 

و از بارهای دیگران که فامیلهایشان اینجا خریده بودند، پس نگذاشت . این را چی می توان معنا کرد. 

خدا حافظ جانش 

بفرما شیر و خرما 

البته صبحی هم نان و پنیر و سبزی و خرما و کیک تو ماشین در برگشت همراه پدر و راننده چسپید 

مخصوصا اینکه بدن جانانم خیلی بهش احتیاج داشت 

جانان صدایت می کند 

ای عشق که دمی با غصه سر کردن جهان یک سر نمی ارزد 

اهل دلا اینها را درک می کند

ممنون نگاهتون 

با حسنا دوباره تا دقایقی دیگر باز هم پیش مادر و دختران داداش خواهیم رفت که گپی دوباره 

و دور همی کوچکی دیگر و بعضی کارهای دیگر 

یا حق و یاعلی 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.