خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

سلام 

صبح نزدیک به ظهرتون بخیر و متعالی 

من پر از تنهاییم چون فعلا تنهای تنهام آنقدر که صدای تایپ کردن و فن لبتاپم فقط فضا رو نوازش میده 

دست و دلم به کار و نوشتن اصلا نمیره ، این طرف و این طرف فقط سرگرمی و وقت گذرانی و البته تماس باعزیزان عزیزی 

که خدا کمشون نکنن و خدا حفظشون کنن که بهم قوت قلب می دهند در نوع خودشان و اینکه هستن و آنقدر هم تنهای مطلق نیستم 

فقط تو اتاق و تو این خانه ی 120 و خورده ای متری تنهایم 

راستش اینجا هم دستم به نوشتن نمیره فقط این فراز رو از جایی کوپی آوردم که حاوی کلی حرف و انتقاده ، 

اصطلاح تبادل بزاق برام جالب بود. از این نگاه به بوسه  و مغازله زن و مرد نگاه نکرده بودم. 


بنگرید: 

شوهر: [به اشاره ی سر توجه زن را به سمت پیاده روی تاریک و بی عبور جلب می کند که در آن زن و مردی مشغول بوسه و تبادل بزاقند]

زن: چه اشکالی داره؟

شوهر: زمان ما اشکال داشت!

زن: گُه تو زمان ما. 

ببخشید آخرش غیر بهداشت کلامی بود. 

شاید این حکایت حال خیلی از حرفها و رفتارها در زمانی و نسبت به زمان دیگر و حسرت از عدم انجام بعضی کارهایی که ما الان می خواهیم ولی در 

زمان دیگر مجاز می شود. و حسرتش برای آن زمان بر دلمان می نشیند. 


اما یه چیز بگم که تنهایی خیلی چیز بدیه . از درون آدمو بی حال می کنه. 

دیروز از غذای رزرو شده مانده فقط به بهانه ی مزخرف اینکه فقط چند دقیقه دیر کرده ای و سیستم بالا نمی آید  و ما ماموریم و معذور 


گفتم : شما مسئولید نه اینکه مامو رمحروم کردن ما از غذایی که هزینه اش پرداخت کرده ایم 

میگم: نوشته ایم که تا ساعت یک و  نیم بیشتر نیست. میگم 

خب من یک ساله  غذا رزرو نکرده ام چی می دانم هر روز برنامه تون را عوض می کنید. نوشته باشین 

قبلا که تا ساعت دو برقرار بود ، بعدشم ساعت اداری تا دو نیم هست. 

خلاصه بیشتر حجب و حیا کردیم که دهن به دهن یک آدم دون پایه بگذاریم، رفتیم کتابخانه 

حسابی حرصمون در آمده بود که اون آقای دیگر هم که بعد از من آمده بود و از غذا محروم شده بود آمد 

گفتم که این جوری خیلی زوره، بریم یه کاری بکنیم 

خلاصه رفتیم به مسئول بالا دستی نامه اعتراضی و امضاء و تلفن  و نوشتیم که سیستم کوفتی شما برای راه اندازی کار ما باید باشه 

نه اینکه بالا نیاید و خودش یک آمر و مسئول تصمیم گیرنده باشه. 

خلاصه 

دیروزمون این طوری زهر و مایه اعصاب شد، البته بعد از اون آمدیم و از بوفه موسسه آش و ... میل شد و چسپید و بعدش هم تو محیط زیبای موسسه 

و کتابخانه چسپید و کمی کارا جلو رفت و قشنگ بود. 

خب ممنون نگاهتون 

با سازمانی قرار همکاری گذاشته ایم و داریم براشون تولید مقاله های کوتاه داریم ، چهار تاش فک کنم تا حالا تحویل شده 

هر هفته دو عدد ناقابل 

از رساله و جواب استاد راهنما فعلا خبری نیست 

تا خدای خوبم چی بخواهد و چقدر یادش قشنگ و عمل به دستوراتش شیرین است 

خدایا دوستت دارم و خوبانی که گوش به فرمان و مطیع محض اوامرش هستند بهترین های روزگار هستن 

کاش ما هم روز به روز مطیع تر و مانوس تر و مخلص تر و عاقل تر و صبور تر و فرمان بر تر و تلاش گر در راه 

اطاعتش که قرین خوشبختی و سعادت دنیا و آخرت است، گردیم به فضل و توفیق خودش 

الهی آمین 

یاعلی 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.