سلام
در نیمه روزی تنها و مشوش از کارهای انجان نشده و انجام شده
و کمی دلهره برای آینده ای نامحتوم
و هلنی که در بیمارستان و درگیر مراقبت و تحت نظر پزشکان محترم
و کسی می گفت که هلن اصلا نباید میرفت بیمارستان و اورژانس ، پیش یک متخصص می رفت
و برای این مشکل که احتمال زایمان زود رس در هفته 38 ام را بر طرف می کرد.
رنگ و رخش بهتر شده بود از روزی اولی که بیمارستان رفتیم و خدا روشکر که خودش و بچه سالمن
و خدا روشکر که دارو و درمان هست و مراقبت و پرستاری
و خدا روشکر که به بدتر از اینها امتحان نشده ایم
و چقدر خانه و تنهایی و چقدر داشتن هم خوب است
و پدر و مادری که مدام تماس می گرفتند و می گیرند و لطف دارند
و مادری که دنیایی از صفا و اخلاص و لطافت است
و خدا روشکر که در کنارشان هستیم و داریم شان و چقدر خوب است اول سلامتی
و بعد داشتن عزیزان عزیزی که پاک و با اخلاص و با صفا و مهربان و خدایی هستند
و خدا روشکر که همیشه مهربانی هست و خدا هست و محبت هست و عشق هست و دوستی و مرام و زیبایی هست
این روزها بازم دلم به کار نمی رود ولی خب دیروز پریروز کمی نوشتم و یکی مقاله تحویل دادم و پی ریزی دو تای دیگر را گذاشتم
از رساله و خبر جلسه دفاع خبری ندارم
راستش می ترسم زنگ بزنم چون این روزها حسابی درگیر رفت امد بیمارستان و فکر و حواسم سرجاش نیست
و زیارت خوبان حضرات معصومه و امام رضا علیه السلام عشق من است. سلام الله علیهما
خانه آرام است و هلو و زردآلو و آلوچه و هندوانه و آشپزی های حدیث آرامم بر پاست
و چقدر با مهربانی و هوای هم را داشتن و مهر ورزیدن آدم آرام می شود
چون این مصداق ذکر خداست و ذکر خدا همیشه آرام بخش است
و چقدر خوبانی که به دنبال آرامش بخشی و محبت و مهربانی و عشق و محبت ناز و ناب همسرانه و مادرانه و پدرانه و هر چی
که در آن عطری بهشتی ساطع می شود، قشنگ و زیباست
چند روز پیش مروری بر آثار حضرت امام داشتم چی زیبا و با لطافت بود مرام و گفته هایش و عملش و کردارش
و چقدر خوب است که به هم مهر بورزیم و آرامش بخش باشیم
و چقدر روابط مبتنی بر بدگمانی و قضاوت و هر چی که زمینه ی تشنج و توقع و غیر آرام بخشی هست، نازیباست و ...
و چقدر مهر ورزیدن ها در هر قالبی آرامش بخش هست
نا آرامی در آمریکا به خاطر قتل یک سیاهپوست و نبود عدالت و وجدانهای بیدار این روزها تیتر خبرهاست
و خدا روشکر وجدانها ی بیدار در جهان هست که عدالت و صلح و عدم تبعیض نژادی را فریاد می کنند و برایش
تظاهرات و تلاش می کنند.
و متاسفانه در فضای مجازی ایران هم یک ماشین حامل مهاجرین غیر قانونی افغانستانی با هشت سرنشین ، توسط شلیک پلیس
ماشین به گارد ریل برخورد کرده و آتش گرفته و فک کنم سه نفر در آتش سوخته و جان باخته و پنج نفر زخمی شده و
در کلیپی از این حادثه ماشین همچنان می سوزد و جنازه و سری در صندوق عقب همراه ماشین می سوزد و دو نفری سوخته و زخمی
از فیلم بردار آب می خواهد که کمی آب بیاور که سوختم
خیلی وحشتناک و غیر انسانی
و متاسفانه هیچ کسی هم نیست که کمک کند به زخمی ها و حتی یک کپسول اتفای حریق هم دیده نمی شود و ماشین های عبوری هم
عبور می کنند و چند نفری آن پایین زده اند بغل و فقط از دور نگاه می کنند.
و این کلیپ از دو زاویه و گویا توسط دو نفر گرفته شده و پخش شده است و هر کسی حرفی و شعرهای جانسوز ی در این رابطه سروده شده است
و هشتگ کمی آب بیاور که سوختم هم حسابی داغ شده است.
یا یک قورت آب بیاور که سوختم در تویتر و فیس بوک حسابی داغ هست
نمی دانم
هم ایران حق دارد که نظم و مرز خودش را کنترل کند و ماشین قاچاق بران انسان چرا به دستور ایست پلیس چرا نگه نداشته است و حق تعقیب دارد.
و هم مهاجرین که برای یک لقمه نان و برای کار و برای لقمه ی حلال دست به مهاجرت می زنند اما حقشان نیست که این طور در آتش بسوزند
انسانیت هست مسلمانی هست و رحم و عاطفه هست
پلیس باید مدیریت کند نه اینکه باعث سوختن و این طور حوادث جانکاه و وحشتناک شود که هم افکار عمومی را جریحه دار کند و هم
جان انسانهایی را بگیرند که از بد حادثه به دنبال آخرین گزینه ی مهاجرت هستند.
نمی دانم کاملا از این اوضاع متاثر شدم و هنوز صدای سوختم سوختم آن نوجوان شاید 16 ، 17 ساله و دست و بدن سوخته اش جلوی چشمم هست
و خدا خودش به داد این مظلومان بی پناه برسد
اری چنین بود برادر ( به قول دکتر شریعتی )
ممنون نگاهتون