باز هم یکی مرحوم شد

سلام 

کلوچه های خوشمزه ی برشته و گرم هلن 

در روزی که شبش دعای کمیل و مجلس کوچیک خانوادگی با حضور بی بی و آقا بزرگ و خانواده کوچولوی داداش هست

چقدر همه چیز عالی هست وقتی خدا هست عشق هست و آرامش هست و مهربانی و محبت هست 

رساله را بالاخره به نتیجه گیری و پایانش رساندم حالا این چقدر طول بکشه و دغدغه ی اضافه کردن و بهتر شدن بقیه جاهاشو 

نداشته باشم خدا داند

رساله برگزیده را مرور می کنم چقدر روان و قشنگ نوشته البته با استاد راهنمایی که می شناسمش 

استادی آرام و متفکر که همین کوچه ی خودمان هست و شرف الدین و تفکر است

راستی استاد راهنمای یک پایان نامه شده ام و تصویب شده است که باشم و ببینم این نویسنده ی باهوش 

چی می کند با طرح و روند کار 

و هلن هم قرار هست که پایان نامه اش را کم کم شروع کند و راهنمایی های او همه جانبه سرجایش هست برایم 

غرق در تامل و مطالعه می شوم وقتی که رفت آمد و مهمان داری نیست و کرونا هست 

و چقدر از مصاحبت بعضی عزیزان لذت می بریم و چقدر بعضی خنگولان دنیای عجیب و غریبی دارند

و البته بنده ی خداست و رفتارها ، افکارها و محیط و شخصیت ها و اخلاق ها متفاوت است 

شاید دنیا و افکار ما برای اون عزیزان خنگول عجیب و غریب باشد که قطعا چنین هست

در بهشت منزل هم محصوریم با توصیه های وزیر بهداشت و هم مشغولیم با عزیزانی که خنده ها و مرام و سادگی و صفایشان

آرامش بخش و مانوس کننده است

با اینکه به قول حقوق بگیران آخر ماه هست ولی دورهمی دعایی و آبگوشت تریدی و گوشت رشته ای رو خدا روشکر داریم 

که البته این عزیزان همیشه توصیه و تاکید بر حداقل به قولشان زحمت و هزینه دارند

ولی خب کنار هم بودن و غذای لذیذ با دستپخت بانوی پر تکاپوی خانه صفا و شکوه به یادماندنی خودشو داره 

اقای یزدی هم مرحوم شد، روحانی عزیز و قاطعی که خدایش رحمت کند،

 زحمتش را کشید و امتحانش را با مرام و افکارش 

و دغدغه هایش داد و رفت . 

تا ببینیم عاقبت ما چی می شود 

که اگر شهید نشویم می میریم 

و حدیث صدایمان می کند 

ممنون نگاهتان 

یاعلی