خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها
خدا   عشق    آرامش

خدا عشق آرامش

تک نگاشته ها و احساس های یک مرد از : زندگی و بندگی : خانواده سیاست آینده و خدا و زیبایی ها و دوستی ها

در غم محبوب کودکی هایم، دایی مهربونم

سلام

دوستان

ببخشید این پستم کمی غمگین است

با تاسف و تاثر با خبر شدیم که تنها دایی مهربونم که خیلی خیلی دوستش داشتم، دار فانی را وداع گفته است

و وای از دل مادرم که تنها برادرش هست

همین تازگی پیشش بودیم و میهمانش بودیم چقدر سرحال و خوش خنده و مهمان نواز کلی فیلم و عکس و خاطره گذاشتیم

اما    امروز اطلاعیه ترحیم

و هنوز مادرم را خبر نکرده ایم

وای وای از دل این خواهر در فراق برادر جوانش

وای از دل دختران جوان و نوجوانش

.....

بی نهایت غمگنیم

التماس تسلی و عبرت و بهوش ما که مرگ هیچ کس را تا هنوز آنطور خبر نکرده است.

سرسلامتی دوستان 

یاعلی به فریاد مان برس که چقدر غافل و اندر خم یک کوچه ایم

از این قافله در عجبم به آنکه زودتر به مقصد رسیده است می گرید.

کی باشد که اطلاعیه ترحیم ما هم بر سینه ی دیوارها و کانال و گروههای مجازی نشر گردد.

نمی دانم

التماس تفکر و تامل و تاثر بر حال غافل خودمان

صبح پنج شنبه دورهمی



سلام

امروز از وبلاگ بروز شده های عزیزی ، دو تا مطلب خیلی قشنگ که با مرام و منطق و عشق و محبت مان کاملا هماهنگ هست رو تقدیم می کنم:

یک:

از این قسمت نوشته ات خیلی خیلی باهاش موافقم که فرمودید:

هر وقت کسی رو رنجاندم یا به کسی نیازمند شدم یا محدودش کردم  . خدای عاشق از کنارم رفت هر وقت عشق ورزیدم و محبت کردم او دوباره برگشت.
من اورا در همه آدمهای زندگیم میبینم فقط باید عشقم را بروز دهم و هیچ طلب نکنم .

من به پرنده ای که کنارمه عشق میورزم بهش رسیدگی و توجه میکنم ولی اورا آزاد میگذا رم تا پرواز کند . البته شاید برگردد به لانه شاید هم برنگردد ولی الان فهمیدم زیباترین روزهای زندگی ما روزهاییست که عشق ورزیدیم.  انسان برای عشق ورزیدن قدم به روی زمین گذاشته.

عشق را نمی توان محدود کرد باید به همه تقدیمش کرد به همسر به یک شکل به دوست به شکلی دیگر به خواهر و برادر و پدر و مادر  و فرزند هم به شکلی  و …
این زیباترین متنی بود که در مرام عاشقانه تان تایپیدید.
آفرین 


دوم:

هر کسی که قدم به زندگی شما میگذارد، یک معلم است.

حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است زیرا محدودیتهای شما را نشان‌تان داده است.


پس آگاهانه و با آرامش با اطرافیان رفتار کنید و از تنش و درگیرى و بحث بپرهیزید.


هرگز فکر نکنید که اگر فلان مرحله زندگی بگذرد، همه‌چیز درست می‌شود...

از همه‌ چالش‌ها لذت ببرید؛

هنر زندگی، دوست داشتن مسیر زندگی است...

#خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد!


خدای شکرت به خاطر دورهمی امروز که برنامه های جالبی داریم

عصری استخر با باباجونم

و مجلس ترحیم چلمین روز درگذشت پدر یکی از دوستان

و البته ظهری میهمان مامان

یا حق یاعلی


دوست داشتن زیباست

سلام بر دوستان و سلام بر خوبان و سلام بر مهربانان

سلام بر عشق و محبت

 و سلام بر سلامتی و دوست داشتن

صبح را در حالی آغاز می کنم که سرشار از عشق و محبت و معنویت می شویم.

سلام بر شما که خواننده اید.

میگم ما که جانشین خداییم و خدا با اون همه جلال و جمال هستی بخش، باید اون طور باشیم که حق جانشینی

پا بر جا باشد.

و فطرت و سرشت و وظیفه ی ما بر محبت و مودت و مهربانی و عشق و رزیدن و دوستی هست

این روزها به خاطر کمی سرمای زمستانه، کمی بی تحرک شده ام، اگر چه ..... گاهی جست و خیز کمی داریم.

ادامه اش طلبتون

وقتی دو نفر به هم برسند ، پیش خدا، کسی محبوب تر و باحالتر و عالی تر است که دیگری را بیشتر دوست داشته باشه

این حدیث خیلی قشنگ رو بیشتر وقتا زمزمه ی کلام و مرامم هست.

برا همین همیشه می گوییم: از محبت خارها گل می شود.

و دوست داشتن زیباست

ممنون دوست داشتن عزیزانم و خوبان زندگی ام

ممنون و سپاس از محبت عزیزان بهتر از جان زندگیم که هر چی دارم و هر گرمی و موفقیتی

که در دلم هست، همه از مهر و محبت و دوست داشتن آنهاست

گرچه کمتر بهشون سر می زنم

گرچه من نالایق خوبی و مرام و کار و ......  آنچنانی در توانم نیست که تقدیمشان کنم

گفتم که برای همیشه گفته باشم

خدا و عشق و آرامش ، با شیرازه ی مهر و محبت و مهربانی پیوند همیشگی دارد.

پ: ن: با دوستی گرم می شویم و با مهربانی جاودانی می شویم

سپاس از خالق دوستی ها

و ممنون از خدای مهربانی ها

یاحق و یاعلی

سبدی پر از امید

سلام بر نوبهاران

سلام بر شقایق های وحشی دشت

سلام بر خوبانی که کلام و نگاه و حضورشان آرامش هست

سلام بر نگاهها و نگین ها

و سلام بر اقتصاد و ثروت که مایه ی قوام آدمی ست

امروز مقاله ای از یک آدم معتبر رو می خوندم که رزق آن است که استفاده شود و باهاش زندگی کرد و امکانات زندگی را به خدمت دنیا و آخرت  بگیرد

و قبلنا خوانده بودم که رزق مقدر است و البته به سعی و تلاش هم بستگی دارد

ولی خب گاهی تلاش هست ولی نتیجه اش شاید بعدا و شاید هم نیاید

هنوز موبایلم را فلش نکرده ام چون سیم کارتم جاش خوبه و دوتایی با هلن استفاده می کنیم، اگر زنگی بیاید جواب می دهیم.

همش با لبتابم و امروز سالن چسپید اگر چه زانوم آخراش کمی ..... بماند

اخبار و هیاهو زیاد است

فک می کنم نه من حوصله گفتنش را دارم و نه شما حوصله ی شنیدنش

فقط خدا عاقبت همه مون رو ختم بخیر کند که گذشته ها گذشته و آینده را خبر نداریم

و حال را به نیکوترین و خدایی ترین و با آرامشی ناب و عمل به وظایفی که خدایمان و ایمان و جامعه مان و البته مسئولیت عزیزانمان بر عهده مان گذاشته است، به بهترین وجه عمل کنیم.

خیلی خیلی دلم می خواد که مقالاتم تمام شود، ولی هی بازی گوشی و ...... البته کمی سختی کار هم از کار فراری ام می دهد

و چقدر زیباست که نوشتن و شاید روزی رمانی بنویسم

از ماجراها و زندگیم البته با نگاه خوب و قشنگ و کمی وسواس در ماجراها

باز هم غبطه می خورم به حال دوستانی که خوش می درخشند و نسبت به قبل موفقند.


ممنون از خدا و عزیزانی که به هر طریقی مایه ی آرامش و موفقیت های کوچک و بزرگم هستند.

و سپاس از آرامش و امنیتی که هست.

یاعلی


خدا و یاری هایش

سلام

وقتی در کنارت یاری داشته باشی که خدایی باشد و یاری خدایی بکند

آینده هر چند مبهم و پر از مشکل و دست انداز و سرگردانی های احتمالی هم داشته باشد،

دلت با آلرام و آرامش نگاه و کلامش آرام می گیرد.

به همه چیز و همه کس و همه کارها و مقدرات و آرزوها  سیستمی نگاه کنیم و رابطه ها را با رنگ خدایی ببینیم

و به امدادهای غیبی اش ایمان داشته باشیم

و ایمان به غیب را مصدر کارمان قرار دهیم  که مجبوریم چنین باشیم ......

چون که  خودش فرموده:  من اعرض عن ذکری فان له معیشتا ضنکا .....


و البته خوش کردار و خوش نیت و خوش گفتار باشیم در همه حال.

و قوام بخش رابطه ها را ارزشها و رعایت اولویت ها در نظر بگیریم ، و الحق و الیقین که آرامش به سراغمان می آید



و باز هم در پناه شب و سکوت و ستاره ها و چشمک های آسمانی خوبان از عشق به آرامش می رسی.

آرامشی که با نرنجاندن و سلام و دوستی و محبت و مهر و مهربانی به دستش آورده ای

شب نوشتم طولانی نشود

با اینکه فکرم درگیر خیلی کارها و کردارها و کلامهاست ، اما به خدای خوبترین م همیشه امیدوارم که خودش به بهترین وجه

و زیبا ترین وجه برایم رقم خواهد زد.

و البته صد یا سیصد بار العفو گفتنش در آخرین دقایق سحر و شروع سپیده دمانش در این شب های پر از فرصت زمستانی اش، البته به شرط توفیق

لذتی ناب و پر از امید و آرزوی وصال به قائم درگاهش دست می دهد.

کاش هر شب و هر لحظه بتوانیم عاشقی کنیم

کاش عشق و مودت و لحظه لحظه مان با یاد و نام و کردار و رفتار برای دوست بگذرد و کاشته شود.

دوستتون دارم

ممنون نگاهتون

یا حق و یاعلی

پ، ن: کمی از قانونهای من درآوردی ضعیفان بشری ملول بودم که یاد خود و داشتن  خدایم  کمی آرامم کرد......  البته اگر وسوسه های سگ درگاهش بگذارد.



روز نوشت دل برانه

سلام

یادمه از نوجوانی دفترهای خاطراتی داشتم که وقایع روزانه را می نوشتم و چون معمولا در خانه تنها بودم و با برادرم فاصله هفت ساله داشتم و خواهری هم نداشتم، برا همین با نوشتن های جوار واجور میانه ی خوبی داشتم

اول از همه فکر نمی کردم که چه موضوعی را بنویسم، همین که از اول چیزی به ذهنم نمی آمد که چی بنویسم را می نوشتم که خودش موضوع نوشتن میشد.

الانم برای طرح بحث خاصی نیامدم فقط داشتم رد می شدم و منتظر پیامی از  دوستان  بودم که خوشبختانه کسی پیام نداده بود، آخه چون خودم هم کمتر به دیگران سر می زنم و مثل بومرنگ چیزی را پرتاب نمی کنم که برگشتی داشته باشم. خخخ

خلاصه طرح اجمالی را به ایمیل اساتید پرتاب کردم تا باشد که چه بگویند

یکی دو مقاله نصف و نیمه را می خوام دستی توش ببرم که شاید جانی و نشانی و اثری برای خودشون گردند ولی خب ترجیحات اولیه من دمی با غصه سر کردن جهان یک سر نمی ارزد شده است، برا همین آرام و با حوصله و صبر همراه با عزیزانی که برای خودشان دنیایی دارند، گام بر می دارم.

از مهربانی و دوست داشتن و دوست داشته شدن لذت می برم و صد البته عزیزان دلبرم و مهربانان و خوبان زندگی یم ، جای خودشان و درک و فهم و صبر و عشق و لطف و محبتشان پابرجا و مستدام و عالی و ناب ترین هست ،از این جهت خدای را شاکرم، اما گله از دست خودم هست که در کمال ناقابلی و نالایقی آن طور که باید احسان و زیاده و لطف و صفایی به تکاپو و پرتاب و ارسال بر نمی خیزد. از بس ...... هستم.

عزیزی حرف قشنگی گفت که عمر که می گذرد اصل این است که در پناه و رضای حق بگذرد و وقتی محاسن سپیدان و بزرگتران از خودم را می بینم ، هم افسوس می خورم که طفلکی ها پیر شده است و مویی سپید کرده است ،و هم برایشان پرونده ای سپید  و پر از خیر و حسنه را آرزو می کنم که به سوی عاقبت بخیر و دست پر رفتن از این دنیا پیش می روند.

و البته از عشق و وصال جوانان و عاشقان بینهایت مشعوف و مسرور می شویم که بیشتر به عشق و لذت  و محبت شان برسند، و وصال و وصل جانان تنها متاع با ارزش این دنیای کوچک ماست که برای همه عاشقان و جوانان و عزیزانم آرزومندم .

اشاره به نامزدی پسر عمویم که تا همین چند روز دانشجویی بیش نبود و نوجوانی آرام و کمی خجول و با حیا.

این روزها در تب و تاب دلبری و دل به دست آوردن و تپیدنهای دل در جوار دیوار خانه ی دلبر و پیام و آهنگ کلام دلبر و دلبری کردنهای ناب.

یاد این شعر می افتم که گاهی در جمع عزیزانم زمزمه یا بهتر بگویم هم همه می کنم که :

ای دل بر ما مباش بی دل بر ما

یا دل بر ما فرست یا دل بر اندر بر ما

نه دل بر ما نه دل بر اندر بر ما

هم دل بر ما فرست هم دل بر اندر بر ما


و چه زود می گذرد که کودک دیروزها ، نوجوان امروز شده است و کتاب شعر فروغ فرخ زاد می آورد و می خواند.

کتابی که از آن دسته ها کتاب هایی بود که در کتاب خانه ی آستان قدس رضوی ، در نوجوانی ام با شور و شوق و ولع می خواندمش و چه داستان ها و  رمانهایی که ازامثال  صادق هدایت و ... که نمی خواندم .

و البته الان آنها برای کمی آبکی و ......... شده است، که  برای احترام به خوانندگان آنها از اوصاف دیگر پرهیزمی شود.

امروز به دلیل کمی سردی هوا سالن نرفتم و دارم برای شما و خودم می نویسم که از تنهایی هم بازی حسنا شده ام....

شکوهمند باشید و پایدار

و آرزوی پایانی:

ای دل بر ما باش

تو با دل بر ما

ای دل بر ما باش

تو با دل بر ما

هم دل بر ما هم دل بر اندر بر ما

آن روز شود دل بر ما همره صد دل بر ما


چی دل و دل بری راه افتاد

شعری پر از دل بر تقدیم همه ی دل بران دل بر.



نوشین ترین عنوان

سلام و شب و شرارتان نورانی

سلام بر خوبان و بر عاشقان و بر گمنام ها و بی عنوان های زندگی

سلام بر حسنای شیرین زبونم که آخ این دختر چقدر شیرین و ناز است

سلام بر خودم که در کشاکش طرح و زندگی و طراوت بخشی و عشق و محبت و عاطفه اندر خم یک کوچه ام

سلام بر هلن نازنینم که چشمان ناز و مهربونش و محبت پایدار و پر از طپشش آرامش بخش و هدیه ی آسمانی هست و این روزها کمی از استرس های جوار و واجور امتحانی و ...  دور شده است. اما خدا یار و یاورش باشد که همه چیز به دست خدای مهربانی هست که صبر و صلات و آرامش را آفرید.

و سلام بر آینده ای که دست خدا ست و خدایی که به ابراهیم صبر در قربانی کردن اسماعلیش داد.

و یعقوب هم  در سپردن هر دو اسماعیلش به خدای خوبیها رنج فراق فراوان برد و در نهایت به این نتیجه رسید که آنها را در راه دوست باید،  قربانی کرد تا دوباره به آغوشش بازگردد.  ( اشاره به سریال یوسف پیامبر که این روزها گاهی نگاه می کنیم ( البته همیشه نگاه می کنیم)

این روزها و شبها

در جستجوی موضوع جدیدی برای رساله ام هستم ، و به جد در تلاش و تکاپو و جستجوی و بناگذاری یک ساختمانی که آینده ی کوچک علمی خواهد بود.

موضوعی بزرگ و کاربردی و ...... با اساتیدی  متعهد و متخصص .

از دوستان و عزیزان زندگی و بندگی ام  در این هفته خبری ندارم و البته از نزدیک چشمان نازشان را زیارت نکرده ام.

خدا یاور جانشان ....


از صمیم دل در لحظه لحظه ی زندگی تون آرامش و آسایش و قلبی پر از امید و توکل و نورانیت آرزومندم.

کاش همیشه و همیشه ذره ای از خدا و خوبیها و مهر ورزی ها و عاطفه ها غافل نباشیم.

الهی که دعای خوب خوبان زندگی مون رو به بهترین وجه مستجاب گرداند.

پ. ن:

موبایل گلکسی نوت محبوبم  رو ، چند روز پیش خواستم که رمزش را عوض کنم و هشدار داد که در حین عملیات خاموش روشن می شود، و نیم ساعتی هم طول می کشد، چون بهش مطمئن بودم که بالا می آید و درست می شود، پشتیبان نگرفتم و خالیش نکردم، و حالا بالا نمی آید و البته به نظرم که نیاز به فلش دارد اما اصلا دلم نمی آید که فلشش کنم چون کلی محتویات و خاطرات ثبت شدنی از لحظات ناب زندگیم دارم. تا باشد که راه چاره ای بیندیشم و مهیا گردد. اینو گفتم که شما قبل از همه چیز از اندوخته هایتان پشتیبان بگیرید... هیچ چیز دنیای دیجیتال را نمی شود تضمین و پیش بینی کرد.

نتیجه اخلاقی:

اصلا هیچ چیز این زندگی رو نمی توان تضمین و پیش بینی کرد.

هر لحظه ای که می گذرد اگر به فکر و یاد خدا نبوده باشیم ، ضرر کرده ایم... می دونم که می دونستید.

ممنون سپاس از حضورتون

یاعلی


ناگهان یکی پرسید

 
سلام

صبح پاییز تون سرشار از مهر بانی و طراوت و محبت و عطر خوب خدا و یاد قشنگ ارام بخشش

من بودم و روحم که در کوچه های پر از لطافت و لطیفه و لطف قدم می زدیم با آقاقی های معنویت و غنچه های علم و چمن زار شادمانی هم آغوش و پر از عطر آرامش.

و ناگهان عزیزی پرسید ، دیدگاه شما درباره ی زن چیست؟

بدون فکر و اندیشه و البته با توجه به مکنونات ذهنی و باورهای ناب و ناز خودم این گونه جواب  دادم  و تحریر کردم که تقدیم می شود.

چی ؟؟ زن؟؟

 آها

خب از سویدای جان بگویم که

موجودی به نام زن، کل لطافت و محبت و مهربانی و عطوفت است.

فرشته ای است که برای آرامش ما از بهشت به اینجا آمده است.


زن زینت آفرینش و پر از احساس و طراوت و ظرافت است.
 
زن هم مادر و هم خواهر و هم همسری است که همه شون اوج مرام و معرفت و محبت و نوازش و نازنینی هست.

 زن آیینه جمال خدا در زمین و نماد محبت و بخشش هست.

 وجودم احساسم و تمام هستی و آرامشم به زن محتاج است و من قدر دان زنان زندگی از مادر و خواهر نداشته و همسر و دخترم هستم. و فدای یک لحظه ی احساس قشنگشون نسبت به خودم که گاهی سربه سرشان می گذارم و کمی نگرانشان می کنم.
 
فدای مادرم بشوم که شکوه کرامت و معرفت و محبت و اسوه و اسطوره ی آفرینشم و زندگی یم هست.

 
فدای همسرم که کل احساس و دغدغه و ایمان و اشتیاقش برای آرامش من و آسایشم موج می زند و در تکاپو و تلاش است.
 
و فدای احساس تعلق و تکیه گاه خواهی دخترم که چشمانش و دل کوچکش به دنبال حرف و حرکت و کار و نوازش من است
 
و فدای خواهر نداشته ام که از نعمت داشتنش محرومم و عوضش به همه دخترانی که برادر ندارند و کمک انسانی و برادرانه در زندگی می خواهند ( البته  اگر بعضی از این مردم خنگول برایم حرف در نیاورند ) عشق و محبت و نگاه انسانی و برادرانه دارم .
 
و  بالاخره حدیث شریف از پیامبر رحمت و مهربانی پایان صحبتم باشد که : هر چه بر ایمان افزوده می شود بر زن دوستی او افزوده می شود. و خود وجود مبارک به نماز و زن و عطر علاقه مند بود .... و چه عزیز هست این رحمت للعالمین و چه زیباست اسلام که برای زن و احساس و عاطفه اش ، ارزش و ارج و قرب فراوان قائل است. و خوشحالم که از نعمت اسلام و زن دوستی بهره مندم یا سعی می کنم که این گونه باشم و تا خدای زیبایم چه بخواهد.
 
سپاس از نگاهتون
 
امید که جواب در شأن شما و سوال شما داده باشم.
 
یاعلی و علی نگهدارت

علی نوشت: همین جا بابت شلوغ کاریها و شیطونی های از همه فرشته های زندگیم ، مخصوصا مادر و همسر و دخترم .... غدر می طلبم که سربه سرشون گذاشتم و ....

خدای مرا ببخشد و به راه راست هدایت کند.

آمین .

صبح قشنگ پر از خوشبختی

الهی

امروزمان آغازی باشد برای شکر بیکران از نعمت های بی پایانت

 

قلبمان فقط جایگاه مهربانی

 

زندگیمان سر شار از آرامش و روحمان غرق در محبت و عشق

سلام و سلامتی و شور و نشاط

دختر آی دختر که چقدر شیرین است این فرشته های پر حرفی که خدا با رحمت و لطافت و جمالش به زندگی ها ارزانی داشته است

دخترانی از جنس عاطفه و چقدر اینها به زندگی گرمی و حلاوت و مسرت می بخشد.

حسنای شیرین زبون و باهوش و منطقی و با مرام  رو می گم که الان پیشم هست و مامانش رفته امتحان و بیشتر وقتا چی حرفای شیرینی که نمی زنه .

وای خدا چقدر دختر در زندگی شیرینه . و البته پسر تکیه گاه و با غرور و با ابهتن.

و دختر شیرین و عاطفی و پر از محبت و نکته های ریز خوشی و مرام و عاطفه هست

اومدم که بگم

غرق خوشبختی و نعمت های خدایم هستم

از زلزله های کوچک و بزرگ و عزیزان زندگی ام که بگویم

هر یک برای خودش تلنگر و زنگ بیدار باش هست

که حسابت رو با خدایت و قیامتت صاف کن که به این عمر اعتمادی نیست....

اگر ریشتر همان زلزله چند شب پیش بیشتر بود الان اینجا نبودیم که بنویسیم و بخوانید

و چه جانهای شیرینی که در تصادفات و حادثه ها یهویی که مرگ مفاجات هست، گرفته نمی شود.

و یاد مرگ داشتن ها را هم تلخ و هم شیرین می کند و من شیرینی اش را بیشتر دوست دارم که قدر داشته هایم رو بدانم

هلن بی نظیرم خدا حافظ جانش ، حوری دنیا و آخرتم هست ممنون نگاه قشنگش و ممنون قلب مهربون و سپاس گذار طراوت و عشق و شور و دوست داشتنش که دوست داشتنش قابل وصف نیست.... و من چقدر خوشبختم و خدا یا شکرت .......

همیشه بهش میگم : بهت شکر می کنم از صمیم دل و جان . چون خدای مهربونمون فرمود: لئن شکرتم لازیدنکم ..... شکرت می کنم از دل و جان به امید زیاد شدنت.....

و این زیاد شدن مطلق هست ، زیاد شدن کمی و کیفی رو هر دوشو  شامل می شود.... و البته هر مردی از جمله و مخصوصا ..... من ناقلا    هر دوشو می خواهم . چون عاشق حوری بودن و خدایی و مهربون بودنش هستم.

خب آخرش شلوغ کاری شد ببخشید .

برم سراغ عالم مطالعه و یاد گرفتن و رزق معنوی ناب که باز هم شکر بر همه نعمت های مادی و معنوی و ....... ات.

قربون حکمت و رحمت و بخشندگیت ای خدای نازم

که رزق بی گمان را همیشه و در همه حال نصیبم کرده ای و مطمئنم که اگر من آدم خوبی باشم ،که البته هستم ، خزائن رزق و لذت و آرامش  قطعا نصیبم خواهی کرد

آره اینه و قطعا تا اطلاع ثانوی و آخری همین هست .... و شما هم چنین باشید که با خدا باش پادشاهی کن و تلاش و توکل و صبر و صلات رو در لحظه لحظه ی زندگی و عمر پر از فرصتمون فراموش نکنیم.

ممنون نگاه قشنگتون

سپاس و ستایش از حضورتون

یاعلی

من و پاییز و برگهای معرفتش

سلام

صبحی به طراوت باران م آرزوست

خوبید؟

این روزها هوای شهر و خیابانمان کمی پاییزیست

و از زیر شاخسار درختان که می گذری،برگ های زرد شون  رو بهمون هدیه می دهد

تا تداعی این شعر باشه که:

برگ درختان زرد  در نظر هوشیار

هر ورقش دفتریست  معرفت کردگار


این روزها احساس می کنم که باید کاری کرد

کارهای نیمه تمام تحقیقی و پژوهشی کم و بیش هست

و غبطه بر دوستان که از کله سحر تا نیمه شب اینجا و آنجا و همه جا اثر و طرح و ..... دارند

چی قدر این ها خوبند و چقدر فعالند

خوش به حالشون

شاید ذهنم ویروسی شده است که همش که نه، بیشتر وقتم را به طمأنینه و آرامش و بودن با گلهای شیرین زندگی ام می گذرانم 

غروب ها بعد از نماز مغرب و عشاءچی بازیهایی با این دختران ناز و زرنگ که انجام نمی دهیم

دیروز هم رفتیم پارک و کلی تاپ و سرسره و .......و خوش باشی و البته من کتابی هم زاپاس برده بودم

که نگاهی در لابه لای بودنهایم  و عکس و فیلم گرفتن هایم می انداختم

ببخشید بحث مفیدی رو مطرح نمی کنم که حداقل یه ایپسیولون خیری داشته باشه.

ولی خب چی کنیم که روز نوشت شده است

امروز هم یک قرار رو کنسل کردم و با اینکه می گویند کارامروز به فردا وامگذار به فردا واگذاشتم

البته تقصیر خودشون هست یک ساعت قبل زنگ می زنند که وقت داری یانه؟

خب پدرت خوب مادرت خوب، حداقل یکم فرصت بدهید که اگر جلسه و مشورتی می خواهید با هم داشته باشیم ، یه تفکر و تاملی بکنیم که شرمنده خود و شما نباشیم.

از بس این مردم اهل طرح و برنامه ریزی هستند.

خلاصه

نمی دانم تو این هوای پاییزی برم سالن فوتسال یا نه؟

خب کمی ورزش ذهنی بنمایم و بعد ورزش بدنی.  انشاء الله

تا معبود و محبوب و قشنگ روزگار چی بخواهد

هلن نازنینم هم سرگرم امتحاناتش هست ، فداش بشم خیلی خانم هست

این رو نوشتم چون داشتم رد می شدم......

تا درودی دیگر بدرود

من ملک بودم و هستم و فردوس برین جایم هست

سلام و صبح بهشتی تان بخیر


امروز رو با تنی سالم و روح و فرصتی برای خوب بودن آغاز می کنیم

و این فراز برایم عالی بود تقدیم نگاهتان می کنم که :

ﺷﻤﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﻣﺎﺩﯼ ﻧﯿﺴﺘﯿﺪ ﻛﻪ ﻣﻌﻨﻮﯾﺎﺕ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﯽ ﻛﻨﯿﺪ. ﺷﻤﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﯼ
ﺍﻟﻬﯽ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﺎﺩﯼ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﯽ ﻛﻨﯿﺪ.
ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻌﻤﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﯿﺎﺯ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ. ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﻨﯿﺪ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﯾﺪ.
ﺳﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﺎﻧﻊ ﺣﺮﻛﺖ ﺭﻭﺡ ﺍﻟﻬﯽ ﺷﻤﺎ ﺍﺳﺖ:
1.ﻣﻨﻔﯽ ﮔﺮﺍﯾﯽ
2.ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
3.ﺑﯽ ﻋﺪﺍﻟﺘﯽ
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﺭ ﺧﻠﻘﺖ ﺟﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﭼﻨﮓ ﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﺁﺏ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﺣﺮﻛﺖ ﺁﻥ ﺷﻮﯾﺪ. ﺩﺳﺘﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﻨﯿﺪ ﺗﺎ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ کنید.

فطرت؟ وجدان؟ یا ....

سلام

روز دوشنبه و بازم تازه از سالن آمده ام

فوتسال با دوستان شلوغ و پر از احساسات و هیجان کمی چسپید

اگر چه زانوی راستم هنوز کمی کار دارد و باید استراحت داده شود.


به وبلاگ امده ام، دوستی که ای کاش آدرس وبلاگش رو هم می زد، نظریه ی جالبی رو مطرح کرده است که برایم تازه گی دارد

اگر شما دوستان خواننده قسمت کامنت ها رو نمی خونید، خلاصه ی نظریه اش را که برام جالب هست اینجا می آورم . ایشون می فرمایند:

اما قلب دیگری هم هست.قلبی که از بودنش بی خبریم.
این قلب اما در سینه جا نمی شود
و به جای اینکه بتپد…..می وزد و می بارد و می گردد و می تابد
این قلب نه می شکند نه میسوزد و نه می گیرد
سیاه و سنگ هم نمی شود
از دست هم نمی رود

زلال است و جاری
مثل رود و نسیم
و آنقدر سبک است که هیچ وقت هیچ جا نمی ماند
بالا می رود و بالا می رود و بین زمین و ملکوت می رقصد

این همان قلب است که وقتی تو نفرین می کنی او دعا می کند
وقتی تو بد می گویی و بیزاری او عشق می ورزد
وقتی تو می رنجی او می بخشد…

این قلب کار خودش را می کند
نه به احساست کاری دارد نه به تعلقت
نه به آنچه می گویی نه به آنچه می خواهی
.
.
.
.
.
و آدمها به خاطر همین دوست داشتنی اند
به خاطر قلب دیگرشان
به خاطر قلبی که از بودنش بی خبرند .
ما را دوست دارند بی هیچ علتی!
.
.
.

پایان کلام ایشون.

خب این تعبیر قلب برایم جالب است. از باب اینکه زحمت زیادی در تایپ کامنت کشیده اند، منم خواستم بر اساس آیه شریفه ی:
وَإِذَا حُییتُمْ بِتَحِیةٍ فَحَیوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ حَسِیبًا(النساء/86)

هرگاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید؛ یا (لااقل) به همان گونه پاسخ گویید! خداوند حساب همه چیز را دارد.

توضیحاتی و سوالاتی برای دانستن بیشتر داشته باشم.

باز هم جسارت می کنم و عرض می کنم فک کنم این اوصافی که فرمودید بیشتر برای فطرت پاک ما باشد که همیشه به سمت خوبیها میل دارد و می بخشد و دعا می کند و خیر خواهی دارد.

و بعضی از اوصافی که فرمودید، به وجدان هم بر می گردد که هر دو مقوله فطرت و وجدان را قبول داریم و  دیگران هم گفته اند.

اما تعبیر قلب رو به فاعل آن اوصاف نشنیده ام.

اگر مستند خاصی دارید که بفرمایید

و اگر خود وجود شریفتان اسم آن را قلب می گذارید، کاملا قابل احترام است

برای اینکه نوشته طولانی نشود

درود تا بدرودی دیگر.

یاعلی

یک قلب یا دو قلب؟

سلام

 

دوست کامنت گذاری فرموده اند که: « سلام ممنون از توجهتون اما فکر میکنم برای زیستن واقعا دو قلب لازم است. دو روح و دو جسم .... البته که می توان به تنهایی و با یک قلب عشق و محبت را تجربه کرد و ان هم از نوع خدایی اش. اما قلب تنها ان هم در جسم ما انسانهای لغزشگر گاهی به بن بست می رسد و توانایی پیمودن راه عشق خدایی را ندارد.
سبز باشید. »

منم بر اساس احترام به نظرات دوستان، مطالبی را عرض کرده ام که در پی می آید. امید که آنچه خیر است برایمان رقم بخورد.

عرض من در پاسخ این است که:
اینکه خودمون ببخشید بر اساس سلیقه مون چیزهایی را اعتبار کنیم که مثلا دو تا قلب داریم  و یا ... کاملا اختیار داریم و گاهی خیلی چیزای قشنگ و تعبیرات قشنگی می توان کرد.

اما ؛

با توجه به اینکه ما معلومات و اطلاعات و قضایایی حقیقی و واقعی مون را یا از نقل یا از عقل می گیریم، یک کار عرفی و روال متداول و عقلانی است.

 نقل؛ این است که کسی یا کسانی باشد که به حقانیت و استادی اش اطمینان و باور داشته باشیم و مطمئن باشیم که سخن بی راه نمی گوید که در این صورت بر اساس حرف او می توان عمل کرد و حرف و ادعای او را درست و مطابق واقع قلمداد کرد.  و تا اطلاع ثانوی سرسلسله ی نقل های برتر و قابل پیروی و عمل،  قرآن و کلام معصومین هست.  که بیشترین اعتبار را نزد ما و عقلاء دارد.

یعنی کلام و نقل فوق بشری که برای اثبات آن باز هم عقل ما دخالت دارد و باید از عقلی که نشانه های حقانیت را می بیند کمک گرفت.

همین کلام فوق بشری قرآن در این زمینه ی موضوع بحث ما که وجود یک قلب یا دو قلب در بدن انسان هست، خیلی عالی و دقیق می فرماید:  مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَینِ فِی جَوْفِهِ ......... (الأحزاب/4)

خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده است؛  

 

و اگر از راه عقل که علم تجربی و آزمایشگاهی آن را ثابت می کند، به موضوع نگاه کنیم، باز هم معتقدند که  انسان تنها یک قلب و مغز دارد که شخصیت حقیقی او را می سازد.

 

و اگر از راه علوم عقلی مثل فلسفه هم به موضوع نگاه کنیم، فلاسفه معتقدند که شخصیت آدمی که همان روح مجرد او را تشکیل می دهد، تنها یکی است. و در اثبات وجود خود گوینده می گوید اینکه من شک می کنم که هستم یا نیستم، دلیل بر این است که من وجود دارم. عبارت مشهوری در فلسفه ( البته فلاسفه غربی ) به آن معتقد است که : من هستم چون شک می کنم. یا من شک می کنم پس هستم.

پس از این سه طریق که قابل اعتنا و استناد گزاره های واقعی هست، به موضوع نگاه کنیم، هر سه می گویند که ما تنها یک قلب و یک شخصیت و یک روح و یک وجود داریم. البته این وجود دارای گرایشها و کشش ها و میلهای متفاوت و متضاد هست که دوستی و دشمنی و ..... را می تواند انتخاب کند و با اختیار خودش آنها را انتخاب کند.

 

دیگه اینکه امروز یکی از دوستان  آمده و  همچنین تعبیری می کند که آدم دو تا قلب داره، مبنای استدلالش چیه؟ و بر چی اساسی همچنین چیزی را ادعا می کند، برای خودش محترم و برای ما فقط در حد شنیدن هست، اما باور و پذیرش آن فعلا مشکل است.

سپاس خداوندی را که به ما نعمت سلامتی و وجود بخشید که بدانیم و بشناسیمش و به سمت بندگی و اطاعتش فراخوانده و لیاقت بشخیده است که این بندگی و خواستن و حرکت کردن، عین قدرت و وجود و عشق و آرامش هست.

این روزها باز هم روزها همچنان خیلی زود می گذرد یا اینکه ما مدیریت زمان بلد نیستم و عمرهایمان کم برکت شده است.

سلامت و سعادت را برایتان آرزومندم. یاعلی

تراز پیراهن

سلام و هزاران درود

در شامگاه یکشنبه و سکوت و اندیشه و تفکر و مطالعه

یاد شعر مولانا می افتم که چه زیبا سروده است:

تراز پیرهن زرکشم مبین  چون شمع                      که سوزهاست نهانی درون پیرهنم


البته ببخشید هر چی فکر کردم که این تراز با تآء دو نقطه است یا دسته دار ، به جایی نرسیدم ، و فارسی رو پاس داشتم و با دو نقطه نوشتم


امروز رفتم حرم و نماز جماعت و بعدش موسسه و صحبت و درد دلی و تصمیماتی با دوستانی که ماشاء الله برای خودشان ریاست و برو بیایی دارند و البته کمی شکسته و هی روزگار که چی زود می گذری و

عمر برف است و آفتاب تموز ...... و خواجه غره هنوز


از احوال و روزگار که بگویم همه گی خوبیم و البته در تفکر و تامل و تصمیم های آنچنانی

بچه ها بزرگ شده اند و دیگه کم کم از بچه گی در آمده اند و در می آیند و حنجره ها و پشت لب ها و قدها و افکار و نگاهها و نوع نگاهها و همه و همه با گذر عمر و جوی روان ، به جاهای خوب خوبش رسیده اند.


و باز هم صورت مهربان مادر و نگاههای پر مهر پدر که چه با مهر و محبت به تنها فرزندشان نگاه می کنند و دوستان و عزیزانی که مشکلات خاص خودشان را دارند.


و این چنین بود که آمدم و نوشتم که عهدی با شما خوبان و مامن و پناهگاهی برای نوشتنم باشد

چند تا کار و طرح قرآنی و بینشی و اخلاقی و ارزشی تصمیم دارم که قلم زنی و ....... کنم ، تا باشد که توفیق رهین راهمان باشد

و از خدای خواهیم توفیق عمل

و ممنون محبت های همه ی عزیزانم هستم

همه چیزم را بعد از تلاشم در راه خیر و سعادت و رضایت ، به خدای خوبم سپرده ام که خودش و نگاهش و عنایتش همه و همه تنها چراغ راه و معین و یاورم می دانم

خدای را به خاطر همه ی محبت هایش شاکرم

و خدای را به خاطر همه نعمت هایش

مخصوصا به خاطر قلبی که بهم سپرده ای که ناراحتی هیچ موجودی را دلم نمی آید و خدای را شاکرم که چقدر دوستش دارم و حاضرم جانم و آبرو و هستی ام را برای رضایتش فدا کنم .

دوستان یاریم کنید که بتوانم خوب و خوبترین باشم و با توشه ای و روی سفیدی خدای خوبم را ملاقات کنم

خدایا این اندیشه و دل نازک رو ازم نگیر، نگذار به کسی سخت بگیرم و نگذار که بتوانم کسی را نبخشم..... بگذار همه را ببخشم ودوست داشته باشم و ذره ای غبار کینه و ....... چیزای بدی که نمی خواهم اسمشون را بیارم، در دلم نگه دارم

و امام زمانم را ازم راضی کن که لایق دیدارش باشم

یه روزی یا شبی به خوابم بیاد و لبخند قنشگش را نظاره گر باشم که بر جان و دلم و بر دیدگان منتظرم ، نگاهی کند و آرزوی دیرینه ام که رضایت و هدایت و قوت قلبم در طی طریق هدایت و سعادت هست، نصیبم شود.

نسل و ناموسم را اهلبیتی و امام زمانی و پاینده در مسیرش قرار دهد.

کاش کاش در دامن پر مهر مهدی فاطمه جان بدهم و

واجعلنا من خیر اعوانه و انصاره

و المستشهدین بین یدیه..

شهادت بین دستان بهترین و آقاترین انسان کامل

امروز سعادتی داشتم که پای تفسیر آقای جوادی آملی بنشیم و از صفات بهشتیان گفت که اصلا آنجا نگاه به نامحرم نمی تواند باشد و به گناهان این چنینی عصمت دارند. و مثالی زد که همان طوریکه ما در این دنیا نسبت به بعضی گناهان معصومیم مثل ارتباط نا مشروع با محارم و اصلا به فکرمان خطور نمی کند، آنجا بهشتیان هم نسبت به گناهان و همه گناهان و این دنیا اهلبیت نسبت به همه گناهان معصومند. و چه زیبا مثال عصمت را بیان کرد.


خدا عصمت در راهت را به همه ی ما از همه گناهان ارزانی دار

قلب و معرفتمون رو با نور هدایت و عصمت بیشتر منور بگردان


یا حق و یا علی



سلام بر عشق

سلام بر آنانکه عاشق شدند

و عشق ورزیدن را با زندگی خود عجین کردند،

بر آنانکه برای روشنایی میسوزند تا بسازند.....

برآنانکه با مهربانی و سکوت به عشق پرپرواز دادند و بذر انسانیت را سخاوتمندانه میکارند و چون چشمه زلال کوهساران بیدریغ جاری میشوند، تا همه جا پر از شعور و معرفت گردد.

بر آنانکه چون درختان تواضع و فروتنی را آموختند و زمان را برای معنا بخشیدن به زندگی ارزشمند کردند.

و سلام بر عاشقی و محبت و دوست داشتن که این روزها در زندگی شیرینم موج می زند

و خدای را بی نهایت شاکر و سپاسگذارم

مممممنون نگاه قشنگتون یاعلی

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست


به نام هستی بخش عالم

 

سلام و صبحی پر از نشاط و تکاپو و پر از مهر خدا

سلامی به قشنگی لبخندهای عاشقانی در طلوع آشنایی ها و عشق ها و داشتن هایی ناب و شیرین

صبح 5 شنبه ای را آغاز می کنیم که سرشار از عشق و شور و طراوتم، اگر چه گاهی گاهی سوز سرمایی مثل برف پاییز در شمال ، دست اندازها و سوزهایی می وزاند، اما آنچه از همه چیز گرما بخش است، داشتن گرمترین و پناه بخش ترین و ناز ترین و لذت بخش ترین زیبای عالم و مهربان ترین گل واژه ی عالم، همیشه همیشه آرامش بخش دلهایمان می گردد و چی شیرین است داشتنش و خواستنش و پرستیدنش و پناه بردن به آغوش رضایتش

در این صبحگاه قشنگم از صمیم دل می گویم شکرت و شکرت و عاشقتم خدای خوبم که این همه به من مسکین مهر و مسکن و سکون و آرامش بخشیده ای و می بخشی و خواهی بخشید، اگر چه نالایق و گاهی وقتها غافل و جاهل به حضورش و یادش و کردگاری و بی همتایی و بخشش می گردم.

امروز را با قشنگترین سلامها به خوبترینی سلام می کنم که مهر تمام عالم است ، کسی که شکوهمند و آقا ترین عالم است. کسی که خیلی دوستمون دارد و ما باز هم باز هم غافل و جاهل به اوج عظمت و گفتار و رفتار و کرامت و بزرگواری و آقایی اش نیستیم.

وای اگر قصه ی ما عبرت تاریخ شود

وای اگر در پس امروز بود فردایی

وای اگر دست بود خالی از این لطف و صفایش

وای اگر شور زند این دل ما در محشر

وای اگر رسوای عالم بشویم در محشر

وای اگر وای بگوییم در محضر

وای و صد وای ولی صد شوق وشعف بر همه نیت و امیدم به صفا و قدمش

و این چنین است که قول مولانا به فریادمان می رسد:

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چی بود

به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

کاش که پرواز کنیم تا بر دوست

بر سر کویش پر و بالی بزنیم



و حسن ختام


عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست


مست می عشق

 

من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد

زین خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

 

سلام صبح جمعی زیبا و با نشاط در جمع با صفای خوبترین های زندگی ام، با بوسه های ناب و طراوت بارانی و صداها و چهره های به نورانیت ماه و به صفای شبنمی که بر چهره ی گلهای آلاله ها غنوده اند.

چند روزی هست که عجیب هوای لطف خدایی در چمنزار مهربانی های زندگی ام وزیدن گرفته است و چه دلبری می کند هلن رویاها و زندگی قشنگ و بی همتایم. ممنون خدا و فرشته ها و داده ها  و نداده هایش هستم از سویدای دل و عمق جان و جانانم

گلبرگ پر طراوت معرفت و اندیشه و دانش و دانستن را هر روز ورقی و توفیقی بس مزید که از خوان معرفت و رزق های بی گمانش برخوردارم. در کنج فقر ( نیازمندی به معرفت خدا منظورم هست) دولت صد پادشاه دارم.

گنج قناعتی دارم که از همه چیز بی نیازم و استرس داشتن زرق و برقهای دست و پاگیر کمال و تعالی و خوب بودن و بی ریا و ساده و صادقانه بودن را ندارم.

امروزم را با سوره ی حجرات شروع کردم که چه زیبا به آموزه هایی اشاره دارد که هر کدام یک اصل از قانون اساسی اساسی اساسی زندگی هایمان هست، اما از کم توفیقی غافل از عمل و .. ..  و بازهم عمل هستیم.

از دوستان نازنینم و عزیزان بهتر از جانم  فوق العاده سپاس و امتنان که هر روز و هر لحظه شور و نشاط و مهر به وجود و جان و دلم می بخشند و مشعوف داشتن هایی هستم که یک گوشه اش آرزوی هر مرد و .... هست. برای صرف صبحانه خوانده می شوم با آوازی ملیح و گرمی و نشاط و خاطری که خیلی می خواهمش به مهر

فعلا بدرود تا درودی دیگر          یا مهر جانان علی مهر یزدان

 

مست می عشق

 

من مست می عشقم هوشیار نخواهم شد

زین خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

 

سلام صبح جمعی زیبا و با نشاط در جمع با صفای خوبترین های زندگی ام، با بوسه های ناب و طراوت بارانی و صداها و چهره های به نورانیت ماه و به صفای شبنمی که بر چهره ی گلهای آلاله ها غنوده اند.

چند روزی هست که عجیب هوای لطف خدایی در چمنزار مهربانی های زندگی ام وزیدن گرفته است و چه دلبری می کند هلن رویاها و زندگی قشنگ و بی همتایم. ممنون خدا و فرشته ها و داده ها  و نداده هایش هستم از سویدای دل و عمق جان و جانانم

گلبرگ پر طراوت معرفت و اندیشه و دانش و دانستن را هر روز ورقی و توفیقی بس مزید که از خوان معرفت و رزق های بی گمانش برخوردارم. در کنج فقر ( نیازمندی به معرفت خدا منظورم هست) دولت صد پادشاه دارم.

گنج قناعتی دارم که از همه چیز بی نیازم و استرس داشتن زرق و برقهای دست و پاگیر کمال و تعالی و خوب بودن و بی ریا و ساده و صادقانه بودن را ندارم.

امروزم را با سوره ی حجرات شروع کردم که چه زیبا به آموزه هایی اشاره دارد که هر کدام یک اصل از قانون اساسی اساسی اساسی زندگی هایمان هست، اما از کم توفیقی غافل از عمل و .. ..  و بازهم عمل هستیم.

از دوستان نازنینم و عزیزان بهتر از جانم  فوق العاده سپاس و امتنان که هر روز و هر لحظه شور و نشاط و مهر به وجود و جان و دلم می بخشند و مشعوف داشتن هایی هستم که یک گوشه اش آرزوی هر مرد و .... هست. برای صرف صبحانه خوانده می شوم با آوازی ملیح و گرمی و نشاط و خاطری که خیلی می خواهمش به مهر

فعلا بدرود تا درودی دیگر          یا مهر جانان علی مهر یزدان

 

شب شام غدیر

سلام  

شب شام غدیر ولایت است

شبی که فردایش پیامبر ( ص) دست خوبترین عالم و آقا ترین مهربون عالم را بر دستانش بلند کرد و مولایش قرار داد

شبی که اتمام نعمت و اکمال بهترین دین جهان بشریت رقم خورد

شبی زیبا و پر از راز و رمز و راز و معنویت

شبی پر از هیجان برای فردایی که قشنگترین امر جهان رقم خورد.

مولای خوبم می دانم این جهان با همه ی سختیهایش برای شما عزیز دل پیامبر ( ص) وفا نکرد و قدر تو خوبترین را ندانستند و چه قدر مظلومیت و رنج بی وفایی و بی مرامی کشیدی.

مولای خوبم امشب را با یاد و لحظه های شما و فاطمه (س) ات آغاز می کنم و می خواهم بگویم که مولای خوبم دلم به عنایت و شفاعت شما خوش است

مولای آقایم می دانم در همه حال عنایت شما اهلبیت (ع) و امام زمانم نصیبم بوده است اما سر بزنگاه گناه و سر بزنگاه حساب و سر بزنگاه سرازیری قبر و سر بزنگاه سوال نکیر و منکر به فریاد خودم و دلم و جان و جهانم برس مولا.

مولای خوبم آرامش و سکینه ی قلبی ام را از تو می خواهم

بزرگ بینی و بزرگ اندیشی و شادمان و مثبت اندیشی را از تو می خواهم که شما چه زیبا خداوند متعال را در همه حال دیده ای و خواسته ای و حتی حاضر شده ای جانت را برای آن و برای مرام پیامبر ( ص) ش فدا کنی.

حتی اون زمانی که نیرومندترین دشمن ت که پهلوان نامی عرب بود، چون خدو به صورت انداخته بود، صبر کردی تا خشمت فرونشیند و بعد به خاطر خدا و رضایت نابش به قتل رساندی، درس بزرگی برای همه آدمای مخلص شد که هرگز هرگز گامی در راه غیر خداوند متعال بر نداریم.

مولای من شب ولایتت را به وجود نازنینت و مقام امام زمانمان (ع) تبریک و تهنیت و شاد و خجسته باد عرض می کنم.

تا باشد که بهترین در رکاب و عالی ترین در پیروی ات باشیم.

یا حق و یا علی

صبح قشنگ جمعه


 

سلام

صبحی به طراوت نم نم باران و به گرمی آرام یک طلوع از بلندای افق ستیغ کوههای بلند و سرفراز

سلام و سلامتی و تقدیر و مشیت کردگار بی همتا بر همه عزیزانی که دوستشان دارم و دوستم دارند

آرام و مهربان با دلی پر از امید به خدا و ان شاء الله  آخرتی و عاقبتی به خیر و سعادت، در فراخنای اتاقم نشسته ام، آنقدر غرق نعمت و لذت و شوکت و پادشاهی ام که خلیفه اللهی اش را چه زیبا به تصویر کشیده ام. نوش جانم و گوارای وجود دوستانم که مثل من می اندیشند و هم فکر و هم اندیشه ی منند.

به دوستان و خوبان می اندیشم و به مهربانی و طراوت ها و شیرین زبونی های دخترانه ی حسنا و به شکوهمندی های پر غرور جوانان  نوجوانان که سرشار از امید و یادگیری و پیشرفت هستند.

به سفیدی صورت ماه دخترکانی که تازه به بلوغ جسمی و جانی رسیده است و صبح گاهان با صدای موذن خودکار و آهسته و بی صدا از جای بر می خیزند و به نماز می ایستند، آخه این دخترکان نه و ده ساله چی از نماز و عمق و فلسفه و سرانجام نماز خواندن می دانند؟ که این چنین از خواب ناز غنوده در بستر گرم و رویایی شان به سجده گاه عشق و زمزمه پای می گذارند؟ شاید و البته بیشتر از مایی می دانند که کلی ادعایمان در دانستن و فلسفه فهمیدن و تصویر دو نظام دنیا و آخرتی داریم که این همه هفت میلیارد انسان بر سرش بگو مگو دارند. آیا جمعیت دنیا هفت میلیارد است یا هشت میلیارد؟ یکی از دوستان اشاره می کنند که قبلا شنیده بودم هفت میلیارد بود.

وای خدای من هفت میلیارد نفر انسان بر روی کره ی خاکی در پهن دشتها و جلگه ها و آبرفتها و جنگلها و بیشه زارهایش زندگی می کنند. چی عشق ها و دوستی ها و رقابت ها  و رفاقت ها و وصالها و گفتگوی های پر طپش و گاهی متاسفانه چی دشمنی هایی که با هم ندارند.

آرام می نگارم و آرام به فکر فرو می روم مثل آنزمانی که به استخر ولرم در گرمای تابستان می لغزم و تن را به آب می سپارم و شادمانی را در خنکایش شروع  می کنم و آرام نتیجه می گیرم که باید رفت و به خیلی چیزها دل نبست و خیلی چیزها ارزش فکر کردن هم ندارند و خیلی چیزها را تقدیس و احترام و سپاس گفت. و خیلی از حرفها را نباید جواب داد و خیلی از چشم ها را نباید دید و خیلی از صورتها مهتاب های زمینی اند و باید تقدیس شوند و با مردم چشمانمان طواف گردند.

در پایان بگویم که عشق را دوست دارم، خدا که همه چیز منست و محبت مرام و بخشیدن بخشنامه ی زندگی ام و دوست داشتن آرامش بخش ترین عامل لحظه هایم هست.

به احترام محبت ها و اشکها و طپیدن ها و رسیدن ها و وصالها و لولیدن ها و درهم آمیختن ها و شکفتن ها و خلق شاهکارها در محضر خالق همه ی خوبیها و محبت ها و وصالها و شکفتن ها به سجده می رویم و شکری از جان و دل و سویدای وجودم به جای می آورم .

ممنون نگاه مهربان شما یا علی

انتظار و این روزها

سلام

این روزها غرق کار و پروژه و انتظارم

این روزها کمی از غلطیدنهای چرخکهای عمرم متوقف شده است

این روزها با شبهایش به هم می دوزم صبر و انتظار را

این روزها حسنای شیرینم رو بیشتر می بوسم و بیشتر باهاش بازی می کنم.

چی شیرین است دختر و چی مهربون است چشمان زلال دخترانه و احساسهای دخترانه تر شان

این روزهاا به مریضهای فامیل فک می کنم که کی نوبت ما می رسد که روی تخت بیمارستان دراز به دراز بیفتیم و چشممان به سقف باشد و وای خدایا همه مریضا رو شفا بده و عاقبت ما رو هم ختم به خیر کن.

این روزها سعی می کنم بنده ی خوبتری باشم و به چشمان مادرم و صورت ماه و نگاه های مهربان و تنهای پدرم بیشتر زل بزنم و بیشتر و بیشتر قدرشان را بدانم و دستانشان را بتوانم ببوسم. اگر این غرور لعنتی بگذارد

این روزها درگیر خودم و لحظاتم هستم و البته دیدن رفتن ها و افتادن های رفتگان.

حججی چی چهره ی آرامی دارد وقتی به دیدار معشوق می رود.

به دنبال آرامش بیشترم از خدا و خوبیها و مهر ورزیدنها

مهرورزی زیباست

حق کسی را نخوردن و بخشیدن زیباست

دوستتون دارم همه تون رو

حتی اونهایی که ناخواسته تنهایمان می گذارند، شاید عذر موجهی داشته باشند که دارند.

دوستت دارم را دوست دارم به همه ی عزیزانم بگویم. کاش


سلام

به اندازه تک تک گلبرگ های دنیا
شادمانی برایت آرزو میکنم
میدانم که این شادی
قرینِ سلامتی ست...
پس میگویم : حالِ خوب
نصیبِ دل مهربان شما

واقعا چی دین قشنگی داریم.

از معصوم علیه السلام فک کنم از امام صادق علیه السلام هست که می فرماید: وقتی دو نفر همدیگر رو ملاقات می کند و دست می دهد و احوال پرسی می کند ، کسی نزد خدا محبوبتر است و بیشتر ثواب می برد که دیگری را بیشتر دوست داشته باشه.

واقعا واقعا زیباست

که قلب ما نسبت به همجنسان و انسانهای دیگر مالامال از دوستی و محبت باشه

قلبتون آسمانی و پر از مهر و محبت و صفا و صمیمت

منکه از هیچ کسی کینه ندارم

همه رو دوست دارم ، ممکنه ازش انتقاد داشته باشم و برای اصلاح و نفعش چیزایی که به نظرم درست هست بگویم یا ازش گله بکنم ، ولی هیچ وقت تا حالا از کسی متنفر نبوده ام.

شکر خدا و دوستی دوستانش و مخلوقاتش واقعا زیباست

پ . ن:

عشق ورزی و دوستی به انسانهای خوب و حتی ناخوب ، باعث تکثیر عشق و محبت در دل و در جامعه می شود.


به امید فردایی زیباتر و عاقبتی بخیر

یاعلی

میلاد نور هدایت مبارک

سلام و صبح است با طراوت تابستانی اش

امروز روز میلاد آقاترین آقای مهربانی هست که ضامن آهو و آدم است.

روز شادی و شادمانی در دلهای شیعیان و محبان اهلبیت خوبیها

و دیگر اینکه روز جمعه و روز ندبه و انتظارش

آقای روحانی برای دوره دوم هم تحلیف کرد که بماند و انشاء الله بسازد.

وارد سیاست نشیم که تحلیل واقعیت ها گواه برحقی هر جناحی هست

هلن خدا حفظش کنه چی کلوچه های خوشمزه ای پخته. فدای خانمی و دست پختش

در زندگی های دور و بری ها و آدمای جامعه و تو زندگی هر کسی که نگاه می کنیم با اینکه ظاهر خوبی ممکنه جور کنند ولی باطن پر طنشی دارند.که شعر در این عالم کسی بی غم نباشه ، اگر باشه بنی ادم نباشه را تداعی می کنه

درگیر یک پروژه ی نسبتا کلان و باحال شده ام

به شدت مشغولم ، خدا نتایج تلاشم را به بهترین وجه رقم زن.

البته هنوز قرارداد نهایی نشده.

دارم گذشته و گانت طرح رو مرور می کنم.

فعلا با اینکه دنیا رو محل گذر و قیمتی شدن می دانم. ا

ما همچنان در تلاشم که خوشبختی عزیزانم را بیشتر شاهد باشم

شکوهمند باشید و پایدار

اللهم عجل لولیک الفرج . کاش همیشه به یادش باشیم. و غیبتش را با هیچ چیزی پر نکنیم.

کتاب است آرامش من

سلام

صبحی پر از نشاط و پر از کتاب که دیشب هم آغوشی و هم نوایی و همکلامی و اصلن یک وضعی بود دیشب.

حتی تو خواب هم کتابای جور واجور البته نه اونجور ، صد درصد بالاتر از فرهنگ و ارشادی ، که حتی فرهنگ و ارشاد هم ارشادش را از اونا می گیرند، می خوانم آنهم با ولع ، آنهم متن اصلی تو ورد که قابل ویرایش هم هست و جون میده واسه ی کوپی پیست در فایلی جداگانه ، که می شه ازش یک کتاب خیلی شیک و تمیز و امروزی در آورد.

خلاصه

از دیروز عصر این گنج را یافته ام

و البته کمی هم صبح شاعر شدم

و چه هوایی می کند هوای دوست اونم در هوای صبح


پ.ن: می خوام خلاصه بنویسم ، که نوشتن همیشه برایم زیبا بوده است.  و دانستن زیباست


سلام

در زمانه هستیم که حتی به نوزاد 8 ماهه هم رحم نمی شود.

ماشین والدینش را دزدی ، خب جون این فرشته معصوم را چرا می گیری.

آنهم با دردناکترین

 واقعا که سخن قرانه اینجا که:
اولئک کالانعام بل هم اضل

از حیوان هم پست تر می شوند


قلب و روح و روانم از شنیدن این اخبار متلاطم می شود.

نمی دانم چه بگویم.


اللهم عجل لولیک الفرج

همه چی آرومه

سلام

همه چی آرومه و ولی کمی دلهره و استرس کارهای ناتمام و جالب رو دارم . مثل اینکه در صدد کتاب کردن پایان نامه هام هستم اونم با آخرین آپدیت کردنهای و یافته های علمی در اون زمینه

اگر موفق بشم و حوصله و بعضی کارهای غیر مترقبه بگذاره ، خیلی عالی میشه.

هر دو روز یک بار به وبلاگ سر می زنم ولی چون نظری و خواننده ای آنچنانی ندارم، انگیزه ام نمی کشد که بنویسم

اما امروز دو خط می نویسم که نوشتن رو خودم آغاز کرده باشم

و سعی کنم بعد از این طولانی ننویسم و فقط چند خط و خبر و گزارش و احساس

به هر حال دنیا رو قشنگ و سرگرم کننده می دانم ، مشکلاتش هم قشنگ و عبرت آمیز و انسان ساز است به شرطی که بتونیم از عهده اش برآییم و زود از کوره در نرویم. در این صورت است که پخته می شویم.

دوستیها و عشق و محبت ها و همه چیز زیباست به شرطی ما چشم زیبا بین داشته باشیم.


شکوهمند باشید.

د

خبر آمد خبری در راه است

 

سلام این روزها خبر خاصی نیست

جز اینکه شوال است، و حسابی شل ولیم.

واقعا عربا الکی این ماه را شوّآل نگذاشته.

به هر حال وقتی می خواهیم قرآن بخوانیم یادمان می آید که ای دل غافل همین چند روز قبل هر آیه اش ثواب ختم قرآن را داشت، ولی الان همان یک آیه حساب می شود، دلمان می گیرد.

امروز حسنا سر ظهری مامانش خوابیده بود، آمد اتاق. به محضی که چشما و صورت ناز و گردالوشو دیدم، آرووم گفتم هیسسسس. و به مامانش اشاره کردم که مامان خوابیده.

شما رو به خدا می دونید چی میگه؟

میگه : ساکتم. فقط با مامان کار داروم. آرووووووم در گوشش میگم.

یک لحظه ماندم که چی بگم به این دختر شیرین زبون.

خلاصه حرفهای دیگری هم برا گفتن دارم. ولی همون شلی و بی حالی و این پست به احترام دوستا که یک لبخند کوچولو بر لبانشان بیان.

یا علی مستدام باشید.

خداحافظ ای ماه صبر و انتظار

سلام

صبح دل انگیز آخرین روز ماه میهمانی و صبر وای چه لذت دارد انتظار قبولی و انتظار یک لبخند خدا بر دلت و روح و روانت. که الا بذکر الله تطمئن القلوب.

آنقدر مطالب و جریانات جور واجور از خانوادگی و اجتماعی و سیاسی و ... می گذرد و وجود دارد که نمی دونیم کدامش رو انتخاب کنیم. و یاد فرمایش مولا علی (ع) می افتیم که علیکم بالعلم النافع. یعنی علم نافع بیاموزید. علمی که دردی از دین یا دنیایاتان را دوا کند و فردای قیامت مدیون خودت و عمرت و سرمایه ها و خدایت نباشی.

سعی می کنم نکته ای رو تذکر بدم که اولا خودم عامل به آن باشم و بعد یک فایده ای برای عزیزان خواننده داشته باشد. و البته اینطوریش کمی سخت است. چون کُمیت عَملمان لَنگ و خواننده ها با افکار و دیدگاهها و سطوح فکری متفاوت است. اگر خیلی ریز بگویم خیلی ها اصلا متوجه نمی شوند. اگر کمی بدیهی تر بگویم خب تحصیل حاصل است و فایده چندانی ندارد.

اما از هر چی می رود سخن دوست خوشتر است.

اونم کتاب هدایت و کتاب و مرامی هست که حسابی با آیاتش آدم حال می کند و بر سُویدای وجود می نشیند و آرامش خاصی دارد.

همراه خانواده سعی کردیم حداکثر ترتیل خوانی و دوره خوانی قرآن منیر را داشته باشیم و کمی هم بحث های قرآنی داشته باشیم که آخرین کتاب آسمانی چی برای آخرین انسانها دارد؟

این ماه هم ماه خواندن و تدبر در آیاتش بود. ولی انصافا دارد دلم برای رفتنش تنگ می شود. دیشب آخرین سحر بود که از آخرین بودنش دلم گرفت. و باید غریبانه گفت: خداحافظ ای ماه خوب خدا . و دعایمان این است که خداوندا این ماه را آخرین ماه مبارک عمرمان قرار نده.

دلم برای شهدای روزه دار رمضان در مساجد و تکایا واقعا می گیرد. که به دست ابله ترین انسان نماها و فرزندان ابلیس یهودی و سعودی و ... به درجه رفیع شهادت نائل شده است. دارم احساس نفرتم از اعمال آنها و نابودی این موجودات کثیف در قالب رفتن مسلحانه به جنگشان شکوفا می شود و میل رفتن و جنگیدن با این موجودات در وجودم زبانه می کشد. وای چقدر وحشتناک و ملعون است اینها. خوشمزه اینجاست که بر خلاف ادعایشان همیشه سراغ بیگناه و مسجد و مسلمانان واقعی که شیعیان مولا علی (ع) هستند می روند. دیشب در پاراچنار و در این اواخر در  کربلا و کابل و اونم در مساجد و خانه ی امن خداوند متعال ... که محل تجمع شیعیان هست، اغلب انفجار صورت می گیرد. این می رساند که اینها با خدا و مسجد و عبادت که بینی شیطان را به خاک می مالد ، مخالف است. و البته جنود و سپاهیان شیطانی است که دشمن ترین موجودات به انسان و انسانیت است.

وای وای اللهم عجل لولیک الفرج

به صرف سفره ی رنگین و صمیمی


سلام

این روزها و ساعتها خیر سرمان می خواهیم یک مقاله علمی پژوهشی بنویسیم ، موضوع را انتخاب می کنیم، وارد فضای علمی و مقالات و نظریات متخصصان فن می شویم، ولی متاسفانه از بس دریاها و بحث ها و موضوعات عمیق و زیاد و متفاوت است، سر رشته ی بحث و موضوعمان از دستمان در می رود. با نظریات و مقالات همراه می شویم و یادمان می رود که برای چی آمده بودیم.

نمی دانم شما هم این طور هستید؟ یک موضوع چقدر فروع و مسئله و موضوعات و رویکردهای مختلف پیدا می کند که ضمن اینکه کاملا از خواندن  و فهمیدن آنها لذت ناب می بری، ولی کارت پیش نمی رود.

یک مقاله و یک موضوع  و این همه درد سر و این همه گیج شدن و در آخر یک اپسیلون تغییر در پیشرفت مقاله .

آمدم که بگویم کار علمی و پژوهشی و تحقیقی شاید یکی از سخت ترین کارها باشد ، چون کار فکری و فسفر سوزوندن لازم دارد. و فهمیدن و درک و تفکر و ... اگر چه بینهایت لذت بخش است، اما سخترین کارهاست چون با ظریف ترین عضو بدن که همان قوه ی عاقله و تفکر و ادراکمان سر و کار دارد و این است روز و روزگارمان . و البته روزی اهل علم و تحقیق و درک و تفکر را خداوند متعال سر بزنگاه می رساند.

به شرطی که توکل و توسل و تعبد داشته باشیم.

خلاصه نبودید که امروز چه نکات و نظریات ناب و لذت بخشی رو خوندم و فهمیدم و الان با یک روحیه ی شاد و با یک حس خیلی قشنگ بروم که هلن نازنینم چی دست پخت های عالی برای سفره قشنگ و لذیذ افطار تهیه دیده است، که البته مواد اولیه و ... رو با کلی رفتن و آوردن و .... تقدیمش کرده ام.

زندگی شیرین است و خدای و آفریده هایش زیباست و اهل معرفت و ذکر و دانشمندان و علماء عامل و متقی ، مجلس و کلام و اندیشه ی شان واقعا سبز و شنیدنی است.

یک جایی برای درک مجلس یکی از سخنرانان معروف و درجه یک دعوت بودم، ولی به خاطر مبانی خاص فکری اش ترجیح دادم در جمع خانواده و به صرف خواندن و فهمیدن و میل کردن از سفره ی رنگین و سنگین و لذیذ عزیز دلم تشریف داشته باشم.

یا حق و یاعلی پایدار و در امنیت و عدالت و با سعادت باشید

التماس تفکر و مطالعه

 


 

سلام

این روزها که گاهی در محضر قرآن هستیم، « قرآن حکیم» رو در آغوش محبت مان می کشیم که این نسخه ی زیبا  و قشنگ و با عظمت از قرآن هدایت، با کمی تفسیر و توضیح برخی آیات در صفحه ی مجزایش از برکت عنایت و زحمت آقای مکارم حفظه الله ، به چاپ رسیده است، جای دوستان خالی واقعا نکات و توضیحات نابی رو اغلب برای اولین بار فیض می بریم.  

اما یک نکته رو اگر در چاپ این نسخه رعایت می کردند عالی تر می شد ، اونم اینکه وقتی به حدیث و آیه ای در توضیح و تفسیرش استناد می کند، ترجمه فارسی اش را می آورد که البته این روش برای مردم عادی خوب است، ولی از فیض درک اصل عربی و قشنگش محروم می شویم، به قول دوستان اقتصادی یک واسطه می خورد . هر چی هست آدم باید سراغ اصل رفت و آب را از سرمنشاء باید نیوش کرد.

یا کاش مستندات به اصل عربی اش در پاورقی یا داخل متن می آوردند که ضمن انس بیشتر با آیات و روایات، تکرار و تذکرش به مناسبت تفسیر و توضیح خالی از فایده نخواهد بود و عالی و مفید خواهد بود.

دوستان را به داشتن این جلد و نسخه از قرآن به نام قرآن حکیم از آقای مکارم و مطالعه مفاتیح الحیات از حضرت علامه جوادی آملی دعوت می کنم که واقعا عالی و کاربردی و ناب نوشته شده است.

دیروز در فروشگاه کتابی نسخه ی رقعی و بسیار زیبای مفاتیح الحیات رو هم دیدم که هم جمع و جور تر و هم ارزانتر عرضه شده بود. شکوهمند باشید و اهل معرفت و مطالعه

برای جنگ با بدیها و زشتی ها و محرومیت ها، و تاریکی ها باید به دنبال چراغ و نور و قدرت از قادر متعال رفت و این همه با مطالعه و کسب معرفت و وصل به منبع فیض و نور و درک معنویت و قدرتش میسر هست. اگر غیر از این هست بفرمایید ما هم خبر دار شیم.

 

یا حق و یاعلی

 

دختر و سن تکلیف

 


 

سلام و درود بر همه ی خوبان و دخترکانی که تازه به سن تکلیف می رسند و با چشمان ناز و شفاف و دل مهربونشون سر سفره ی سحر و افطار و سجاده ی نماز با عصمت و شکوه و عظمت و عمل بی ریا و پاکشان ، همه را به تأمل و تفکر و معرفت وا می دارد.

حدیث نازنینم چه زیبا سحر و سحرهای نورانی با یکی دوبار گفتن بیدار می شود که در کنار سفره ی سحری با چهره ی نورانی و پاکش حاضر می شود، نمی دانم بعضی از دوستان می گفتند که من دخترم رو بردم محضر فلان مرجع تقلید و ایشون بر اساس مبنای فتوایش گفت: که دختر تا عادت ماهانه نشود، مکلف نیست و روزه نمی خواهد بگیرد. یا بعضی از حضرات علاوه بر سن نه سال این گونه شرایط را هم اضافه کرده است، اما ما به خاطر احتیاط و عمل به قول مشهور سراغ آن احکام و فتاوا و آن مرجع نرفته ایم. و البته مراجع اعلم رسیدن به سن نه سال را شرط دانسته اند.

به هر حال دلم واقعا می سوزد و برای این فرشته ی نازنینم بهترین ها رو می خواهم تا باشد که با عنایت خودش روزه ی این ماه رو هم مثل سال قبل به بهترین و زیباترین صبر به پایان برساند.

 فدای چشمان نازنین و نماز خواندنش که بلافاصله بعد از افطار کردن، سجاده اش را پهن می کند و با چادر جشن تکلیفش به نماز می ایستد. و می دانم که از برکت بندگی و اطاعت آنان است که به دل ما هم ارامش و کمی هم تواضع به درگاهش به وجود می آید.

و خدای خوبان چه ناز و عاطفه مند این فرشته ها رو خلق کرده است که این گونه پاک و ناز و ناب و بهترین و عاشقانه ترین مطیع امر پروردگار جهانیان باشند و از داشتن و همنشینی  با همچنین فرشته های مهربون خوشبخترین هستم.

هلن نازنینم و حسنای قشنگم همچنان قربون صدقه ی هم می روند و چه زیباست رفتار عاشقانه و مادرانه و بوسیدن ها و نوازشهای ناب بین مادر و دختر شیرین زبون و باهوشش. و جلوه ای از محبت و رفتار عاشقانه با حکمت خداوند متعال هست، و البته فدای همه شون بشم.

خدایا در این ماه قشنگت توفیق بندگی و خوب بودن و صبر بر مشکلات و معصیت و نافرمانی ات به ما عطا کن.

 با دلهای بی قرارمان کاری کن که فقط تو قرارش باشی و کاری کن که همه جا رخ زیبا و بوی معطر یاد تو بر دل و مشاممان گل فشان باشد.

خدایا لیاقت درک محضر و اطاعت و پیروی خوبترین آقای کامل این دوران ، امام منتظران رو به ما عنایت کن. کاری کن که مهدی صحرانشین فاطمه (س) از دست و گفتار و اعمال مون راضی باشد، و خودش به دلهایمان رنگ توجه و عمل به ارزشها رو عنایت کند.

خدایا هر چه بر عمرمان می افزایی بر علم و معرفت و معنویت مان بیفزای که سخت به آن در همه حال محتاجیم و هر چی خطا و غفلت و محرومیت هست، از نداشتن معرفت به خوبی ها و خوبترین ها  و ذات پاک توست.

اللهم ارزقنی رزقا حلالا طبیا واسعا . اللهم ارزقنی عِلما نافعا . اللهم ارزقنی توفیق الطاعه و بُعد المعصیه و صدق النیه و عِرفان الحُرمه. ( این عرفان الحرمه اش خیلی باحال است، که بدی و زشتی حرامهای الهی رو با جان و دل درک کنیم و مطمئن شیم که بدی   و ظلم و دل شکستن و ...... چقدر بد و زشت و ناپسند است و انجامش ندیم. )

خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار

شور شیرین شهد و شهادت رمضان


 

سلام و هزاران سپاس از خداوند خوبیها و شهادت پذیرفتن ها و شهادت نصیب کردنها

سلام و هزارن درود بر کریمان اهلبیت و شهدای روزه دار این روزها

از صنعا و کربلا و کابل و هرات و تهران که با زبان روزه و بی گناه خونشان بر زمین ریخته می شوند و با انتحار و انفجار کثیف ترین و از حیوان درنده تر موجودات جهنمی خوارج این زمان، به فیض شهادت نائل می شوند.

دلم این روزها برای خانواده های آنان و غم فراق و فقدان این شهیدان خون است. برایشان صبر و اجر جزیل از خداوند متعال خواهانم.  و برای این شهدا هم غفران و همنشینی با شهید ماه رمضان مولا علی (ع) مسئلت دارم.

به شبهای قدر و شبهای استغاثه و تقدیر سرنوشت هایمان نزدیکتر می شویم، به الغوث الغوث گفتنش دلم خوش می داریم که فرصت بندگی و تضرع به درگاه خوبترین و رحیم و غفور و ودود و کریم و بخشنده ترین واجب الوجود را خواهیم داشت. و این دعوت و فرصت چه ناب است برای کسانی که شوق دیدار و کسب رضایت و هدایت حضرتش را دارد.

و الان این نکته به ذهنم رسید که داعشِ آن زمان می خواستند که حضرت (ع) را در یکی از پرفیض ترین لحظه ها به شهادت برسانند که به گمانِ ابلیسی شان فیض ببرند، و این دسیسه چه زیبا برای حضرت (ع) توفیق شهادت را در بهترین لحظات آنهم در ماه رمضان و زبان روزه و آنهم نزدیک به شبهای قدر و آنهم در محراب عبادت نصیبش کرد. همان طوریکه ولادت در کعبه و خانه خودش بود، شهادتش هم در خانه خودش و در محراب بندگی اش بود.

وای فدای این همه عظمت و فضیلت و عدالت و شهامت و اوج صفا و بندگی و معرفتش.

خدایا   لیاقت شهادت و در خون غلطیدن در راه ارزشهایت رو به ما هم عنایت فرما ،

خدایا  کاری کن که در بهترین حالت و عاشقانه ترین حالت ملاقاتت کنیم و مثل مولایمان فزت برب الکعبه را فریاد زنیم و البته حق است و مطمئنیم که روزی از این دنیا باید رفت، و لحظه ی وصال با فرشتگان قابض الارواحت بسیار نزدیک تر از تصور غافلانه ی ماست.

اللهم عجل لولیک الفرج و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه

 

 17 رمضان سال 96   

پنجم ماه صبر و انتظار


سلام

نزدیک لحظات قشنگ افطار

وای امروز هم تقدیم حضرت دوست

امروز هم تقدیم یاد و ذکر و خاطر و رضایتش

امروز رو به پایان رساندیم که هم عمر مصرف شد و هم اندیشه در لحظات قشنگ بندگی

سلام می کنم بر محضر خوبان و نیکان و خوشکلان و نازگلان و مهربانان که با لبخند شان و صورت ماهشان و قلب مهربونشان

این روزه ها به برکت روزه داری همش قشنگ و ناب و ناز می بینیم.

این روزها اگر چه حال مطالعه و تحقیق و یافتن و بافتن و وصله کردن کلمات و جملات نیست، جز اینکه اینجا عرض حال کنیم.

گرامی داریم یاد کسانی که پارسال توفیق روزه داری داشتند ولی امسال و در این روزها در عالم برزخ و انتظار مشغول زندگی برزخی و کار و بار و اعمال خودشان هستند. از استاد کارته، سید خوش اخلاق و خوشکل و باحال که سکته کرد. یادش بخیر و از باجناقان طفلکی که هر دو شان رفتند و در این روزها در دل خاک خفته اند، که بگویند این دنیا مجال ماندن نیست و بگویند که شما هم آمدنی خواهی بود همان طوریکه خیلی ها قبل از ما آمده اند. و ای دنیا چقدر فریبنده و وسوسه انگیزی

ای دنیا و نقطه ضعف هایش که هر کسی را در نقطه ضعفش گیر می اندازد و هلاکش می کند.

فقط آمدم که احساس درونی ام را در این لحظات و این روزها نسبت به مرگ و دنیا و احساس های مشنگ آن بیان کنم. بگویم که ای خدای خوبان و پاکان نظر لطف تو بر نگردد.

خدایا کمکم کن خوب باشیم و دست خالی و بی نشانی از این دنیا نرویم.

نشانی از بندگی و تواضع و آنچه لایق خوبان و قابل بردن است، به حد کافی داشته باشیم.

حدی که بتوانیم همنشین آقای خوبان و معصومان باشیم. همنشینی با رسول خدا (ص) و امیرالمومنین علی (ع) و اهلبیت (ع) و اصلا همنشین با خود خداییت .

این ها دور از دسترس نیست چون، اگر خداوند متعال با فضلش با ما رفتار کند، این ها دست یافتنی هست.

شکوهمند باشید و سعادتمند دنیا و آخرت

یا حق و یاعلی

صبر و رازها

سلام

به نامی حق و هر چه هست از اوست و هر چه هست اوست

بی همتا و مسلط و تقدیر کننده ی همه چیز است

سلام بر خوبترین زندگیم

سلام بر حوری فرشته ی نازم

ماه صبر و بندگی ، ماه قشنگ عاشقی و ماه خوب بودن و خوب شدن را تبریک می گویم

ماه قشنگ سحرها و افطارها و لحظات زیبای نیایش و ستایش را دوست دارم و دوست دارم که در این ماه ذره ای از سیاهی کردارمان را جبران کنیم و خوب و خوب و به سوی خوب قدم برداریم

این روزهای قشنگ را دوست دارم چون خیلی از آدما این شرایط و این همه نعمت و رحمت و محبت و مودت را در زندگی هایشان ندارند. یا کمتر دارند . و کاش داشته باشند در حد تمام و کمال.

اگر کمی ناآرامی و دلگیری از روزگار و کارهای بی مروتهای روزگار از ظلم و بدی و بی معرفتی هایشان می بینم، حوری آرام بخشی در کنارم دارم که با نگاه به چشمانش و فشردن گرمی دستانش و بوییدن آغوش آرامش بخشش و بوسیدن پیشانی بلند بندگی و سجده گاهش ، آرامشی ناب و آسایشی طراوت بخشی را هدیه ی دل بی قرارم می کند . این جملات را در این جا به ولای علی (ع) برای خودستایی نیست، بلکه از باب تشکر و قدردانی از خداوند متعال و بر اساس آیه فامّا بنعمت ربک فحدّث : نعمت پروردگارت را بازگو کن ، هست.

و هم ثبت و ضبط این لحظات قشنگی که داشته و دارم و ممنون و مدیون طراوت بخشی و مهر و محبت خوبانی هستم که خدایم با فضل و عنایتش بهم ارزانی داشته است.

با بندگان و برخی از دوستان خدایی منش و خدایی پسند صحبت هایی می شود ، وقتی پای درد دلهایشان می نشینیم، متاسفانه به جای امید به خدای خوب ، وابسته به بندگان بی خود است. اگر چه فصل مشترک آن مرام و اخلاق و خوبیهایشان هست که از این جهت می شود تا حدودی دوستی و دوست داشتنشان مقبول باشد.

خدایا سپاس از این همه مهربانی و عشق و طراوت که به دلهایمان بخشیدی و چه زیبا در غریبی ها، آرام و قرارمان هستی.

شکوهمند باشید و رستگار که چیزی غیر از این، ارزش و مقامی برایم ندارد و کاش همیشه چنین باشد و عاقبت بخیر و با لبخند از دنیا رفتن و راضیة مرضیه و رضایت از خود و اعمال و خدا و عمری که سپری کرده ایم، ارزوی همیشگی مان هست.

یوم تبلی السرائر ، روزی که اسرار و گناهان و زیر آبی هایمان آشکار می شود، کاش ستّار العیوب ، خطا پوشمان باشد. و تنها امیدمان به بخشش و خطا پوشی اش هست.

ماه قرآن را می خواهم با آیاتش عشق و کام جویی کنم که عطر معرفتش بر مشام و دِماغ و روح  و روانمان ارزنده ترین و ناب ترین ترانه  و ترنم هست.

راستی روحانی با مرام اعتدال تا 1400  فرخنده خدمت مردم خوب و فهیممان باشد .

کاش  تا آن زمان بتوانیم جبران کاستی هایمان کنیم و بر گناهانمان نیفزاییم از این بیشتر.

لبخند و شکر خند و شکوهمندی را همیشه برای همه خوبان زندگی و آشنا و غریبه را آرزومندم

و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

 

یا حق و یاعلی

ماه بندگی


سلام و صد سلام

بر شما خوبان

سلام بر عزیزان و خوبانی که دل و قلبشان با یاد خدا و با مهر و محبت به بندگان خوب خدا عجین و سرشار است

های مردم ماه بندگی در راه است  و چه زود رسید و چه قدر عمرهامان بی برکت یا کم برکت شده است

این روزها در کنار خانواده این بهترین ها و این حوریان و گلهای بهشتی سرشار از خوشبختی و طراوت و تفکریم.

خدا یاور جان و کام و مرام و دل و روانشان باد که در عالم صفا و صمیمت عجب می شود با توکل و تلاش به ارامش و آسایش رسید و چقدر لذت بخش است عشق ورزیدن و آرام و قرار گرفتن و دوست داشتن و محو جمال یار شدن و آرام غنودن در کنارشان و امید به فضل و عنایت حق داشتن.

زینت عبادت و آرامش

سلام در دل شب یک پیامی از سروش سخن به گوش رسید که با ویرایشاتی تقدیمتان می کنم:

التماس لبخند و تفکر و تامل  بیشتر

خداوند  زیبایی ها «اشیاء» را ایجاد کرد، بدون آن که از چیزی آفریده باشد؛ پس هیچ احتیاجی به هیچ یک از مخلوقات خود ندارد؛

بنابراین علت آفرینش «عشقی» است که خدا به خود دارد.

جهان در سیر حبّی شد هویدا                        تو می گو جمله شد از عشق پیدا
روشن هست وقتی سرچشمه¬ی آفرینش، «عشق» باشد؛ «حرکتِ» آفریده ها نیز، بر اساس «عشق» خواهد بود؛ پس بدون عشق، هیچ حرکتی صورت نمیگیرد؛ اما ظهور «عشق» در اشیاء متفاوت است؛ یعنی اگر چه «نورعشق» در هر موجودی تابشی دارد؛ و هیچ موجودی نمی تواند خود را از «تابشِ عشق» پنهان کند؛ اما میزان تابش عشق در هر موجود، به میزان ظرفیت و گستره¬ی وجودی آن شیء است؛ همان طور که آب دریا همه ظرف های جهان را پُر می کند؛ اما هر ظرفی به اندازه ی «گنجایش» خودش میتواند آب را در خود جای دهد.
و چون «عشق» سبب لذت و آرامش؛ و بلکه «عینِ» لذت و آرامش است؛ پس عشقی که انسان انتخاب می کند؛ هر چه «عالی تر» باشد؛ لذت و آرامش او، «عالی تر» خواهد بود.
اما عشق «عالی تر» را چگونه باید شناخت و بدست آورد؟
بدون شک «خالق عشق»، «عشق ها» بهتر می شناسد؛ و چگونه رسیدن به «برترین عشق ها» را بهتر می داند؛ و از این رو، برای رسیدن به «بهترین عشق ها»، «راه» را نمایان کرده است؛ و کسی که آن راه را بپیماید؛ در «بند» خداست.
از این رو «بندگی» در حقیقت همان راه «عشق» است که در ابتدای مسیر، جلوه ها و تابش های «عشق» کمتر حس می شود؛ و در «میان» راه ، عشق «نمایان» می شود؛ و هر چه بیشتر مسیر طی می شود؛ «نمایان تر» می شود؛ و هرگاه به انتهای مسیر رسید؛ چیزی غیر از «عشق» دیده نمیشود!

و البته رسیدن به انتهای مسیر، در زندگی دنیا ممکن نیست؛ زیرا دنیا منتهی نیست؛ اما می تواند به نزدیک ترین مرحله به انتهای مسیر برسد؛ که فرمود « ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى‏» «سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد، تا [فاصله‏اش‏] به قدرِ [طول‏] دو [انتهاى‏] کمان یا نزدیکتر شد» آن جایگاه، جایگاهی است که حتی جبرئیل امین هم نمی تواند به آن راه یابد؛ پس کسی نمی تواند آن «درجه از بندگی» یعنی آن «درجه از عشق» را درک کند؛ از این رو، برای اینکه «سالکان» مراحل ابتدایی و میانی، راهی به سوی آن جایگاه داشته باشند؛ باید «مَظهَری» از آن مقام « قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى » در میان خلائق، ظهور پیدا کند؛ و زینت آن «عبد و عاشقِ مطلق» باشد؛

و آنها کسانی نیستند جز اهلبیت و رسول گرامی و خلق عظیم و در این زمانه ی ما هم کسی نیست جزء آن دلدار پرده نشین و منتظر،  که کی 313 یار و یاور برایش پیدا شود.

السلام علیک یا بقیه الله

السلام علیک یا اباصالح المهدی ( عج الله فرجه الشریف)

آقا جان ما رو برای فدایی ات بپذیر

کاش صبح ظهورش سربند سربازی اش بر پیشانی مان باشد

آمین یا رب العالمین

عقل ، عشق و زیبایی

 یک زمانی بعضی رمانها رو می خوندم و کلی ماجرا جویی و بالا و پایین و کلی این وسط دقیق و سرگرم شدن، اما یک چیزهایی از تفکرات نویسنده اش تو ذهنم موقتا ته نشین می شد. یکی از اون چیزا این بود که ته ذهنم کمی حک شده بود که هر کی کار عاقلانه می کند خیلی خشک و سرد و کم عاطفه است و از عشق و دنیای حس و احساس و عاطفه خبری ندارد یا کمتر خبر دارد.

در حالیکه الان به این نتیجه رسیده ام که ( البته با ترسیم و تنظیم یک ساختار فکری که در طی سالها شکل گرفته است، مثل هر ساختمان و ساختاری که برای ساختنش زمان و زحمت زیاد کشیده می شود)

هر کی عاقل تر باشد عاشق تر می شود:

و عشق مثل دیدن راه درست تو دو راهی


عشق مثل مهر محبوب  که یدفعه و با هماهنگی و حکمت خدا

به دلمان می  افتد

عشق مثل لمس یک صورت خیس و گریستن با گریه ها

 

عشق مثل بغضهای بی سر و ته تو غروب

عشق مثل گریه بی خودی و لی خوب

عشق دلیل سر به راه شدن

عشق مثل راه نجات من است.

به نظرم ما تنازع بین عقل و عشق تو اسلام نداریم

هر چی عقل بگه همونو عشق هم تائید می کنه. مثلا کار سرور و سالار عشق زینب، هم عاقلانه کار کرد و هم عاشقانه و این دلیل جاودانگی اش در عقل و هوش و قلب هاست.

خب ببینید اگر تعریف عقل: ما عُبِدَ به الرحمن باشه، یعنی هر چی ما رو برسونه به بندگی بخشنده ترین و تنها بخشنده ی به همه ی همه عالم ، این وقتی با عقل با این تعریف در دلمون نقش بست، و همین عقل با درک زیبایی شناسی اش با سیستمی نگریستنش به کل منظومه ی هستی، از کل و جزء عالم همزمان و کلی و جزئی ، اینها عشق و حب و معرفت و عرفان و حرکت و تپطش می آورد به سوی آنکه و آنچه هر چی هست اوست.

این میشه همراهی و همدلی عقل و عشق.

پس اینکه تو بعضی رمانهای آنچنانی، قهرمان داستان میگه؛ عقلم میگه این طوری و این کار رو بکنم و عشق و دلم میگه این کار رو بکنه، ناشی از مشکل تعریف و ترسیم دقیق عقل و عشق و کارکردهای واقعی آن است. و دوستی که شاید از آن به مودّت تعبیر کنیم، که شاید مترادف با حُب و دوست داشتن و داشتن یک محبوب و معشوق هست، میشه اینکه هر چه معشوق و محبوب بخواد ، خواستنی عاشق و مُحب هم می شود.

همیشه نگاهش به لبان معشوق و محبوب است که چی می خواهد که بر اساس آن رفتار کنه. هم خواست روحی و هم انجام عملی میشه مودت. حُب شاید به معنی دوستی قلبی و خواستنی قلبی و میل و قبول قلبی تعبیر بشه، اما موّدت یعنی بخواهیش و بدوی دنبالش و به دستور و خواسته اش با تمام وجود و هستی فیزیکی ات بدوی و برآورده کنی. پس اینکه در دو جای قرآن روی مودت و رحمت تاکید می کند بین همسران و همدلان و محرمان در زندگی پاک و ایمانی هست

می فرماید: وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ(الروم/21) و از نشانه‌های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند! این مودت و رحمت یعنی هم دوستش داشته باش و هم اینکه برایش عملا نشون بده .

و این هدیه ی ناب و ناز نعمت از طرف خدا در قشنگترین جایی هست به نام خانواده و بین زن و شوهر و همسران و دلبران. و خدا با پیوند نیک و جاودانه و آرام بخش ازدواج ، آرام بخشی می کند و زن و همسر تنهای دوای درد آرامش هست. خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیهَا. زن و مرد و دختر و پسر برای هم خلق شده است که از نفس و جان یکدیگر هستند تا ازدواج کنند و بعد از آن آرامش بگیرند.

و این واقعا رخداد عاشقانه و عاقلانه ای هست که برای تعالی و تکامل و کامل شدن و خدایی شدن لازم هست. و بعد از آن با حکمت و قدرت خودش بین شان مودت و رحمت قرار داد، به شرطی ما آن را با ندانم کاری و غفلت و ظلم کم رنگ نکنیم: وَجَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً . و البته این چیزا برای کسان و تیزهوشانی هست که اهل تفکر و درک و معرفت و معنویت است که این نشانه های معرفت و هدایت را درک می کنند. إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ اگر دیگران و غافلان متوجه این حرفا نیست، بهشون سلام بگید و برسونید بگید تو مشغول باش این حرفا مال بزرگای اهل تفکر و تدبرست، شما به اسباب بازی ها و لهو و لعبت و ذوق کردنای کاذبت برس. قربون اون گوشای بل بلی ات. اگر بزرگ شدی می فهمی ما چی می گیم. فعلا مشغول باش.


مورد دوم که مجال دیگری برای توضیحش می طلبد در مودت و محبت زیباترین و بهترین خوبان عالم ، وجود نازنین اهلبیت علیه السلام هست

که از قول پیامبر رحمت و مهربانی می فرماید:

   ذَلِکَ الَّذِی یبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ(شوری/23)

این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده‌اند به آن نوید می‌دهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی‌کنم جز دوست‌داشتن نزدیکانم [= اهل بیتم‌]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد ، بر نیکی‌اش می‌افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

همیشه عاقل و عاشق باشیم و مودت به خانواده و اهلبیت علیه السلام داشته باشیم.


یا حق ویاعلی.

زیباترین خجستگی و انتخاب

 


 

سلام

سالروز بعثت زیباترین و مهربانترین و با مرام و خُلق عظیم را به همه خوبان، پاکان و عزیزترینهای زندگیم تبریک و تهنیت و خجسته باد عرض می کنم.

با یاد عزیزان و شادی بخشان زندگیم که این روزها کمی ملول اند از بعضی چیزهایی که نمی دانم چی هستند، و تقدیم شما خوبانی که به کلبه ی عشق، ترنم و آرامشم تشریف می آورید و بی نهایت سپاس از قدوم ناز و ناب نتی تان و کاش فرصت و حوصله باشد که همکلامی مان بیشتر و بیشتر گردد.

این روزها سرمست از بوی ریاحین گلهای زیبای معنوی و بهاری ام، سرمست و دلخوش به حضور حوریانی در بهشت زندگیم که این دو روز دنیا چه زیبا و پر طروات  و ناب با عشق و طپش و ترنم به این نالایق و شلوغ کار و کمی شیطون هدیه می کنند.

آمدم که هم عید رو تبریک بگم اونم از صمیم جان و دلم و هم آرزوی بهترین ها رو برای گلرخانی داشته باشم که حضور و یاد و خاطر و کلام و مرام آسمانی شان، شالوده ی جان را طراوت و عطر ناب عشق و شور و شرار و خاطره می دهد.

آمدم که بگویم گل رخان شیرین رفتار زندگیم از صمیم جان و تا ابد دنیا و آخرت دوستتان دارم، آنقدر که به این عشق و یاد و خاطره و کلام  و گل واژگان زنده و سرزنده و مسرورم.

آنهایی که قبولم دارند و وجود و کلام و مرام و احساسهایم رو که خدایم بهش رضایت دارند قبول دارند و در این دو روزه ی دنیا با هم در کنار هم با حضور و حس و حال یکدیگر عجین و همنفس و همدم و محرمیم.

این روزها را می خواهم ثبت این جا بکنم که بگویم: جان هر زنده دلی زنده به جان دگر است. و جان همه زنده دلان به جان جانان و خداوند نازان هست.

می خواهم ورزش  و نرمش و سرزندگی را با تمرینات بیشتری پیگیری و انجام دهم و از فوتسال به تنیس و بدنسازی و نرمش هم اضافه کنم، که عقل سالم در بدن سالم است.

از دوستان خبر خاصی ندارم جزء اینکه مشکلات زناشویی و ناسازگاری در بعضی زندگی ها وجود دارد که آنچه دختر و پسر نخواهند یا بخواهند همدیگر رو از دیگران کار چندانی ساخته نیست. این حکایت امروز بعضی از زوجک های زیر یک سقف رفته هستند که الفبای عشق و محبت و احساس و همکلامی و همدلی و زبان احساس همدیگر را متوجه نشده و نمی شوند، و اینها و صدها درس احساس و زندگی و ارضاء نیازهای جسمی و روحی و احساسی در یک زندگی ابتدا دو نفره ی محرمانه و ناب و ناز و مورد نیاز، درسهای مهمی هستند که خیلی ها در آن بی سوادند، ولو اینکه ادعای دوستی و دیونه بازی های الکی هم بکنند.

 بازم نمی دانم خلایق را هر چه لایق که هر چه هست از نادانی و از بعضی ندانم کاری و تسلیم حرف حق نبودن و ملاحظه ی حقوق یکدیگر و گفتارهای خدایی را نکردن است که در زندگی ها مشکلات ریز و درشتی را به بار می آورند.

وقتی صمیمت و معنویت و ملاحظه ی خدا و فرامین انسان ساز و زندگی سازش در کارهایمان و زندگی ها نباشد ، می شود آنکه نباید بشود و این می شود که زندگی که باید شیرین ترین لحظات و با صفا ترین حرکات و صمیمانه ترین ثانیه ها رو داشته باشند و دلها در هر لحظه و هر مکان برای یکدیگر بتپد، دنبال گرو کشی و گیر و واگیر و منت و هزار ناجوری و کوفته فرنگی هست که شایسته ی صحبتش نیست.

خواستم این حس قشنگ این روزها رو در این نوشته ولو اندک و بی مقدار به شما هدیه کنم و بگویم که خدایی باشیم و دلمان وقتی به اون جا و زرادخانه ی هستی ای خدای بی منتها وصل باشد، چه بمانیم و چه نمانیم ملالی نیست همه اش آرامش و سعادتمندی و شادکامی هست، فقط یک قول کوچولو و قرار ارزنده و پاینده بین خودمان باشد که هوای رضایش را داشته باشیم.

این رو خودم بارها و بارها در زندگی اندکی ام تجربه کرده ام که اگر غفلت  و غرورم زمینم زده است ولی توسل و اشتیاق و تپیدن برای داشتن و رضایتش آرامشم بخشیده است ، آنهم آرامشی که آرامش ادعایی  و کاذب دنیا پرستان و فریبکاران پر غل و غش و بیچاره های بی خدا را به تمسخر و اندک گرفته است، و دلم به حال نداشته شان سوخته است.

و می دانم  و می دانید که آدمای خنگول و غافل همان طوریکه آدمای خوب و ناز و مهربون و باخدا زیاد هست، آنها هم مختلط و زیاد است باید قدرت جذب و همراهی و دوستی بهتر گزینی تان را تقویت کنید، که سراغ هر کسی برای دوستی و حتی سلام علیکی نرویم، البته نامهربانی هم در حقشان نکنیم، فقط نگاهشان کنیم و بگذریم البته اگر حوصله و توفیق دو طرفه ی هدایت گری و هدایت پذیری بود کمی هم تلاش کنیم.

تا پستم بیشتر از این نشده، رفع زحمت کنم که بگویم سالم و ارزنده و خدایی و شادکام و مسرّت آفرین باشید.

یا حق و یا علی دوستدار خوبان و خوبیهاتون هستم

گزارشی از یک اردو


 

سلام

بنا به سنت کهن و هر ساله که بعد از تحویل سال جدید اول به دیدن اقوام و فاملینی اهتمام می شود که در سال گذشته عزیزی را از دست داده است، بعد فاملین و صله ارحام نزدیک و اغلب در کنار هم با دعا  و صلوات و آرزوهای قشنگ تحویل می گیرند و در یک فرصت مقتضی اقدام به رفتن دسته جمعی و خانوادگی به زیارت اهل قبور می کنند که بسیار رسم پسندیده است، که ضمن اینکه ثواب و فاتحه ای بر آن عزیزان درگذشته خوانده می شود، بر ناپایداری دنیا و مافیها تاملی و تذکری داده می شود، تا بلکه وجدانهای کمی خفته و آشفته از هیاهوی روزگار و زندگی روزمره و اغلب یکنواخت  صیقلی و آب حیات و طراوتی دریافت دارند  و واعظ جیب هم البته بیکار نیست موی سپید و راه گذشته را نشانمان می دهد.

اردو تفریحی خانوادگی را با پیر و جوان و کودک و نوجوان آغاز کردیم و بعد از احوالپرسی های صمیمانه و سلام و صلوات لازمه ابتدا به زیارت اهل قبور مشرف شدیم که هر کسی کنار قبر عزیزی در ابتدا و در ادامه همه بر قبور عزیزان یکدیگر حاضر می شدند و خیرات و فاتحه حسابی بساطی داشت. و محفلی از معنویت و عبرت و البته باد نوبهاری و فضای ساکت قبرستان معجون وصف ناپذیری را تهیه کرده بود.

در این فضا نامزد دارها و تازه ازدواج کرده های فامیل هم برنامه های جمعی و خصوصی خودشان را داشتند که حسابی مودت و محبت مهربانانه را با ادب و احترام همراه داشتند.

من اجازه می خواهم در کنار این همه شور و صفا و صمیمت و هر آنچه زیبایی و سادگی و بی آلایشی بود به یک آسیب هم اشاره کنم که البته شاید بر اثر دوران خودآرایی و تجمل گرایی جوان و نوجوان آنهم از جنس مونث بر می گردد که متاسفانه مصرف تقریبا غلیظ مواد آرایشی متناسب با موضوع و افراد

گاهی بدجور مزاحم آرامش جوانان و نوجوانان عزب و مجردی بود که با رسم و رسومات تقریبا سخت گیرانه و افزایش خرج و مخارج این مراسم نیک و سنت حسنه محروم از این موهبت هستند.

دلم برای هر دو طرف سوخت هم جوانک های دختری که از آسیب زمانه ی تجمل گرایانه و بزک انگارانه بی نصیب نیستند و متاسفانه خانواده ها فکر کنم حریفشان نمی شود یا همراهی هایی صورت می گیرد و هم جوانک هایی که سنی ازشان گذشته و محروم از داشتن همسر و همدمی که یار و مرحم و کامل کننده ی دینشان باشد.

دیروز از زیارت و نماز جمعه و تفریح   مسابقه ای فامیلی و شوخی ها جالب و سادگی و بی آلایشی در رفتار و قلب پاک و مهربان این مردم واقعا برایم شیرین و به یادماندنی بود.

بساط دعوت کردنها همچنان فعال است، خدا خیرشان دهد و سالی پر از خیر و برکت برای همه را آرزومندم.

هفتم اسفند ما بلیط برگشت داریم چون کارهای عقب افتاده ی بسیاری وجود دارد که البته هیچ جایی خانه ی خودمان نمی شود.

مستدام باشید و پایدار

نوروز در شهرستان


به نام خدا

دو روز قبل از آغاز سال جدید همراه با کاروان عروسی  به شهرستان آمدیم البته خیلی یهویی و با تصمیمی که دوستان و فامیل اصرار کردند که در این جشن و خوشحالی سهیم باشیم

به هر حال با تمام انتظارها و خریدها  و آمادگی ها آمدیم چون دلم برای دیدن خیلی از مردمان اینجا تنگ شده بود.

آمدیم  و سال را هم نو کردیم و در جمع فامیل با صحبت ها و گفتگوها و درد دلهای آنان شاد و گاهی غمگین شدیم

از مشکلات و کدورت ها و کارهای برخی از آنها به تامل نشستیم و به فکر فرو رفتیم و به حال آینده این روابط در نسل های بعدی آنها افسوس خوردیم که صد البته یکی از خصوصیات جامعه صنعتی شده دور از هم و ماشینیزه و ...   چیزی از ته آن در نمی آید.


با بعضی جوانان و نوجوانان دیروز صحبت هایی شد، ولی اغلب با موضوعات قدیمی و البته سعی شد با جوابهای امروزی و تطبیقی که چه در نظر افتد.

شهرستان و مردم و فامیل آن را در حالی ملاقات کردیم که تغییرات اندکی در تفکرات و البته تغییراتی شگرف در رشد و جوان تر شدن نوجوانان و جوان شدن نونهالان و ....

 

کارهای تحقیقاتی عقب افتاده است و ورزش و نرمش کم شده است، اما چهره های آشنای خیلی از فامیل و  عمه زاده و عمو زاده ها و در کل فامیل اسفندیاری تجدید خاطرات و تامل بر آینده ای است که همه تا حدودی نگران آن و شاید اکثر آنها آرزوی سرنوشتی شفاف و عالی و متعالی هست.

از حق که نگذریم روحیه مذهبی و خدا طلبی و تعبد ناب آنها مثال زدنی هست، در اکثر کلامشان معنویتی ساده و بی پیرایه موج می زند و تا حدودی این روحیه به نوگلان شان منتقل شده است، اما هستند برخی وروجکهایی که از فضای مجازی و مد و جو مدرنیته ی تا حدودی لجام گسیخته   تاثیراتی پذیرفته است و می اندیشم که شبهاتی در خیلی از موارد و مقوله ها که شایع این دوران است به طور خفیف یا جلی در اذهان آنان هست اما جو تا حدودی شرم و گوشه گیری و تا حدودی فضای سنتی حاکم اجازه ی بروز آن را خیلی نمی دهد. مگر اینکه خود از رفتار و سبک لباس و بعضی گفتارشان به وجود آنان پی ببریم که گاهی بدجور وصله ی ناجور  و تابلویی خودنمایی می کند.

بگذریم لیس للانسان الا ما سعی .

سعی ما گفتن و گوشزد کردن به کسانی که می شنوند و کسانی که نمی شنوید یا گیج حرفها و فضای شلوغ مجازی و قرن بیست و یکم و سال 2017 هستند، سلامی با اشاره و از دور می رسانیم و هر دو طرف احتیاط می کنند که از فاصله ی مجاز به همدیگر نزدیک نشویم.


این قافله همچنان می رود و کوچکترها بزرگ می شوند و به قول معروف هر عصری و پیامبری و رسمی .


اینها رسم و سبک و آداب اختیاری خودشان را دارند همان طوریکه ما با گذشتگانمان داشتیم و صد البته محکومیت و نقد و سخت گیری هایی را به احترامشان تحمل می کردیم و الان که برخی آن سخت گیری ها را سعی می کنیم اعمال کنیم، یاد آن دوران خودمان می افتیم و خوب دیگه یاد دغدغه های آنها می افتیم که چنین احساسی داشته اند.

خب نمی خواهم نوشته طولانی شود فقط برای خودم و عزیز بغل دستی ام که نوشته را می خواند و گاهی مثل عموی بزرگوارم لبخندی بر لب می نشاند عرض می کنم که روزگار در گذر است چه زیباست که نام نیک و اثر نیکوتری بر جای بگذاریم که

صد البته جلوی دوربین مخفی خدای عزیز و قهاری قرار داریم که خیلی ها کمتر قبولش دارند و فقط نامش را بر زبان می رانند و صد البته غفلت و مشکلات و شیطنت های شیطانی انسی و جنی یاد قشنگش را کمتر مجال بروز می دهد.

پاینده و باشکوه باشید که این جهان کوه است و فعل ما ندا   هر ندایی را از کوه می آید صدا  

این مصرع دوم را مطمئن نیستم نقل به مضمون کردم

بیت دومش فعلا یادم نمیاد و بغل دستی هم می گوید چی می دانم نشنیدم. ....

شاد و سرفراز باشید

سالها دل در این بادیه بسیار شتافت ............. یک موی ندانست ولی موی شکافت.

3  فروردین  96

تامل در یک تصمیم

 


سلام

دیروز بیرون بودم که از گروه علمی مربوطه تماس گرفت که مقاله شما برای ارائه در همایش برگزیده شده است، اما مبنای کار ما این است که فقط مقالاتی که کار خود بچه های دوره هست، و فقط یک اسم را پشت تریبون می خوانیم، شما این مقاله تون مشترک هست یا به تنهایی نوشته اید؟ یک همچنین سوالی بود.

اصلا انتظار آن سوال را نداشتم، چون به مقاله ام و استحکام علمی و نوآوری اش ایمان داشتم، می دانستم که برگزیده می شود، اما نمی دانستم که اینجا چی جوابی بدهم. آخه استاد محترمی که راهنمایم در پایان نامه بود و این مقاله هم مستخرج از آن پایان نامه بود یک بار حقش در چاپ مقاله علمی پژوهشی قبلی اداء شده بود و اسمش آمده بود، اما این مقاله دوم هم راهنمایی داشت ولی بر اساس عرف رایج لازم نبود که اسم ایشون بیاید.

اما به خاطر ملحوظات اخلاقی و ... اسم ایشون رو هم آوردم، وقتی این سوال از طرف دبیر علمی همایش شد، ماندم که چه بگویم برایش توضیح دادم که قضیه این طوری هست، ولی ایشون اصرار داشت که من بگویم که مقاله مال خودم تنها هست و باید یک اسم رو اعلام کنند.

در نهایت با تمام ملاحظات اخلاقی من نتونستم بگم که از نظر استاد و عرف متداول می شود اسم ایشون را نیاورم و بگویم مقاله مال خودم هست و در جواب ایشون که گفت: قضیه منتفی هست . دلیل و تبصره نیاورم که نه منتفی نیست. آخ این غرور برای قبول در ارائه همایش علمی چی کارها که نمی کند.

الان با بعضی دوستا هم مطرح کردم، ولی هنوز برایم حل نشده که کار من می دانم از نظر اخلاقی درست بوده که مهر و محبت استاد را داشته ام، و جرأت نکردم که بگویم اسم استاد را از مقاله حذف کند. مثل آن زمانی که حضرت علی (ع) نتونست اسم پیامبر رو از صلح نامه حدیبیه حذف کند. اما از ارائه در همایش محروم شدم. نمی دانم استادم با این محرومیت و افسوس من چه نظری دارد؟ آیا کار من درست بوده؟

نمی شد که طوری بگویم که نه سیخ بسوزد و نه کباب.

امان از سوالهای پیش بینی نشده. و امان از خاطر نگه داشتنها و مهر و محبت انسانی ما.

هم خوشحالم و هم افسوس خورنده.

خوشحال از پاک نشدن اسم استاد و قضاوت منفی نشدن نزد دبیر علمی که ایشون هم از اساتید هست، که چی بی وفا  و هم افسوس از اینکه کاش در همایش در جمع دوستان و سالن با شکوه و .... ارائه داشتم.

نمی دانم تا نظر شما چی باشد؟

یا حق و یاعلی

عیادت و صله رحم

سلام

امروز روز قشنگی بود، یا بهتر بگویم دیروز و امروز روزهای قشنگی بودند، روزهایی که در آنها هلن نازنینم با همکاری و زحمت ش، آشیانه مان را رنگ و بویی دیگر بخشید. ضمن اینکه خوشحال شدم که خوشحالی های کوچکی نصیبش کردم، البته بیشتر زحمت و درایت خودش بود. خانه آرایی و خود آرایی اش رو برای همسر می گویم و البته بیشتر از اینها برازنده اش هست.

امروز عیادت یکی از همسایه ها رفتیم،حاجی پیرمردی  که زانویش رو عمل کرده بود و حسابی خوشحال شده بود که افتخار داده ای و از این حرفها و همان جا با خودم فکر کردم که چه دین قشنگی داریم و چقدر به عیادت و صله رحم سفارش کرده است، که برد دو طرفه است، مشق و تمرین مهرورزی است، چون برای رضای خدا انجام می شود، یک نوع ذکر الهی است و ذکر الهی رو هم که می دانید، آرامش بخش است.

آلا بذکر الله تطمئن القلوب. کاش همیشه با ذکر قشنگش در لحظه لحظه ی زندگی مان آرامش و سعادت ناب را هدیه ببریم.

پدر و مادر عزیزم هم به رفتن از دید و بازدید ما حسابی خوشحال می شوند، چقدر گاهی وقتا غافلیم که نمی توانیم به وظیفه ی انسانی و اصل سرمایه گذاری ناب دنیوی و اخروی مان عمل کنیم، این می شود غفلت و خسران و از دست دادن اصل سرمایه که می فرماید: انّ الانسان لفی خسر. به درستیکه انسان در خسران و زیان است مگر آنهایی که ایمان و عمل صالح انجام داده باشند. الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات.

کاش با کلام و یاد خداوند متعالی و مهربان همیشه دم خور و انیس و مونس باشیم. سلامتی دین و دنیا و عاقبت بخیری نصیب مان گردد.

یا حق و یا علی                                                   

 

صبحی چنین میانه مفاهیم و هست ها و باید ها

صبحی چنین میانه مفاهیم و هست ها و باید ها

 

سلام

تنها نشسته ام، بچه ها کانون مسجد و هلن برای امتحان و مسابقه  رفته  است، این همه مطالعه و بحث های جوار واجور و فضای مجازی و واقعی و تعاریف علم و عقل و پوزیتویست و پراگماتیسم و رئالیسم و اندیشه و رویکرد های تاریخی و واقع گرایی و مفاهیم اخلاق و سنت و گرایش های مختلف فکری و اندیشه ای، همه و همه صبح پنج شنبه ام را هم جالب و هم زیبا و هم پر ازدحام کرده است.

خوش و سرمستم از این همه گوناگونی و یک عالمه کارهای انجام نشده و البته روتینی که تقریبا روی غلطک افتاده است. و هلن آمد با کلی حرف و حدیث و حکایت و دست و دل و نگاه پر از شادی و سرور.

یک وبلاگ خواندم به نام چند همسری از یک آقای باحال و مذهبی، مطالب جالب و متنوعی نوشته بود، که در نوع خودش برایم جالب بود. متاسفانه یکی از معضلات جامعه ی امروز بالارفتن سن ازدواج، آسیب های مختلف زندگی اعم از طلاق و ناهنجاری های اخلاقی و طلاق های عاطفی و ...... درد دلهای زنان و دختران و سن بالاهای ازدواج که تحصیل کرده هم هستند، و چیزی به نام تشکیل کانون مهر و عاطفه و رسیدگی به نیازهای فطری و جسمی را به فراموش کشانده اند. از جبر روزگار و ضعف ساختارها و ......

این فقط یک اشاره تا مجالی دیگر و اشاره های دیگر

یا حق و علی

خدایی در همین نزدیکی

سلام

عصر روز دیگر از روزهای خوب خدایم

خدایی در همین نزدیکی ، خدایی در در درون و برون و اندیشه و جانمان

خدایی به زیبایی و عظمت، خوشا آنانکه قبولش دارند و حسش می کند و در همه جا حاضر و شاهد می دانند.

خوشا آنانکه یک لحظه از یادشان غافل نیست، و خوشا بر من که عاشقشم یا حداقل از نام قشنگش می نویسم

گلهای زندگیم، عزیزان و دوستان بی نهایت خدایی و مهربونم دوستتون دارم، نگاه قشنگتون را در سراپرده ی خیال و جانم به تصویر می کشم، ممنون و سپاس گذاری خوبی می شوم که لذت دیدن و درک و فهمیدن و دین داشتن را به من داد.

عزیزی تقریبا کهن سالی از فامیل به رحمت حق رفت، روحش شاد و عاقبتش بخیر باشد، سر مزارش رفتیم و شمع و گل روشن و پرپر کردیم، نمی دانم اینها برای جان و روح و آسایشش دردی را دوا می کند یا نه؟

رسم و نماد است، ولی ادبیات روشی و تبدیل ارزی آن دنیا با واسطه ای به نام ثواب و حسنه است، گریه برایش ثواب نمی شود، خیرات و کار نیک و دعا و ادای حقوق واجبش به دردش می خورد، کاش می دانستم که درون قبری که این همه گل و شمع و مردمانی عزادار دورش جمع است، چه خبر است؟

کاش بیشتر مطمئن می شدم که آن دنیا و رفتن ما چطور می شود؟

کاش ایمانم و قلب و جانم با عطر حضور دوست معطر و مزین باشد، کاش کمی لیاقت داشتم که بوی یار سفر کرده را استشمام می کردم، و کاش یک لحظه ی چشمانش رو به تماشا می نشستم.

کاش خوبتر و زیباتر گردیم و کاش همه کاشهای عزیزان و دوستان و مردمان دردمند و نیازمند و خوب و پاک و مهربون را به نیکوترین شیوه پاسخ داده می شد.

چه زود می گذرد و چه بر ما خواهد آمد؟

دوستان فکری باید کرد.

یا حق و یاعلی

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست

 

سلام

صبحی به دل انگیزی خاطرات و شور جوانی و عشق ، در آغوش خانواده تجربه و آغاز می کنیم.

صبحی به طراوت باران دیروز

( باران که در لطافت طبعش خلال نیست ،،،،،، در جان شرر فزاید و در طبع شعر )

 و سرزندگی امروز، شیرین ترین نگاه و مجال و لحظه ها را برای دل و جانم رقم زده است.

گرچه در دنیای وانفسایی هستیم که هر عزیزی به مجالی و هر جانی به ملالی و هر کسی به کاری و هر جَووُنی به جُونی و هر جوجه ای به لانه ای و هر ملکه ای به قصری و هر پادشاهی به اقلیمی و اوووَه که چقدر بی نهایت است صُنع بی نهایت کردار لایزال.

نواها و ترنم ها را باید شنید، و چاله ها را باید پر کرد،  و از دست اندازهای زندگی با ترمزی آرام و تاملی مدید باید آهسته گذشت.

زندگی بی چاله و جاده بی سرعت گیر، فعلا که سراغ نداریم، پس باید گذشت و باید قدم برداشت و باید بر سرانجام رسانید. و با طراوت و مهربانی و سرزندگی باید گذشت!

آمدم که بگویم این شعر مولوی از صبح و سحری پر شور، با دوستان نهایت سرور و عزیزانی سراسر شیرینی و لذت و شور و سرآخر و از مهم‌تر، مهربانی و صفا و صمیمت و آرامش. دوستتان دارم آی آدم های مهربانی که کلام و نگاه و حضور و شور و شرارتان، وادارم می کند که از صمیم جان فریاد بزنم که؛

جانان که سیر می دهدم در فضای دوست

رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست.

الهام بخش ترنم شده شکوه مهر

شادی و شور و شراری، ز عزیزانم آرزوست

با  وصف گل بن اندیشه ها کنون

روح و روان و آرامش دورانم آرزوست

 

و همچنین در وصف چشم و چکاچک خیال این چندگانه تقدیم می گردد:

 

چشمان تو چشمان تو در من هیاهو می کند

یک لحظه ی چشمان تو دل را غزل گو می کند.


ای عشق ای شیرین من، ای دلبر زیبای من

گفتار و صد احساس تو، جان را چه خوش بو می کند 

 

 

یا حق و یاعلی ...... خدایی باشید که خداییش دوستتان دارم به خاطر خدایم

خوبی و سلامتی

سلام، باران و طراوتش در صبح گاه جمعه، غافلگیرمان کرد. چه زیباست بوی باران و هوای ملایم و مرطوب صبح گاهی

برای اون عزیزانی که نگران حال دختری بودند، بشارت بدم که زخمش 98 درصد خوب شده، و دیگه خداروشکر مشکلی ندارد، و حسابی حالمان خوب است.

حسنا و مامانش هم حسابی با کلاساشون خوش هستند.

خدا رو از صمیم جان شاکرم که این همه نعمت و طراوت و    عشق بخشیده .

ممنون از همه ی خوبان

و آتش پلاسکو هم دارد خاموش می شود، اما داغ دل بازماندگاه همچنان تازه است. کاش دیگر حادثه ای و فراق عزیزی در هیچ جای دنیا اتفاق نیفتد.

دنیایی پر از شادی و سلامتی و رضایت زیباترین معبود رو داشته باشیم.


فرشته ها

سلام

یکی از فرشته ها تو دفتر خاطراتش  نوشته : مرد رویاها

قنوت نمازت را به یاد داری ؟ تو از خدا فرشته میخواهی ..روی زمین فرشته پیدا میشود؟


به نظر من روی زمین پر از فرشته است، به شرطی که ما هم فرشته باشیم .

فرشته ها هر جا یاد خدا و عطر خدا باشد، پیدا می شود.

من همیشه با فرشته هایم  گرچه خودم رو فرشته نمی دانم ولی چون دوستشون دارم باهام حرف می زنند.

کمک به دیگران

امروز حسنا دخترک سه و نیم ساله ام تو مهد کودک ناخونای خاله جونشو دیده( با اینکه سر صبح مامانش ناخونای خودشو گرفته) ، امشب به مامانش میگه: بیچاره خاله تو مهد کودک ناخون گیر نداره، که ناخوناشو بگیره.ناخوناش خیلی بلند شده!!

پ. ن: فردا قراره برای خاله تو مهد کودک ناخون گیر ببره که ......

پاسخ به اظهار لطف دوستان

سلام

شب همگی بخیر

امروز بعضی از دوستان از احوال دخترمون و عمل آپاندیست ش ، سوال و اظهار لطف کرده بودند. سپاس و تشکر از قلب مهربانشون. خدمت شون عرض کنم که متاسفانه تا هنوز که 24 روز می گذرد جای زخم عمل خوب نشده است، بارها پیش دکتر جراحش برده ایم که متاسفانه با یک سیستم نوبت گیری و پرداخت ویزیت خاص برای هر نوبت، می گوید: بدن دخترکمون به نخ های بخیه حساسیت داره و جذبش نکرده و این خون آبه و .... که این روزا از دو سر زخم بیرون می زند ، اونم به مقدار تقریبا زیاد که در شبانه روز حداقل دوبار باید پانسمان شو عوض کنیم، طبیعی است و یک روز درمیان حمام زیر آب گرم، ماساژ بدهید که اونها تخلیه بشه. و جای دیگه هم دکترای دیگه هم قبول نمی کنند و به حساب در کار این جراح  دخالت نمی کنند، راستی این که غیبت نیست، دکترش جناب دکتر بی آزار هست، جراح متخصص شیفت بیمارستان نیکویی قم.

دوستان نمی دانم با کار ایشون و سابقه ی تبحرشون چقدر آگاهی دارند، ولی فعلا نگرانیم  صحبت هم کردیم که مگه شما نباید این حساسیت ها رو در نظر بگیرید، که از نخ بخیه سازگار در بدن دختر نه ساله استفاده کنید، می گوید این اتفاق از صد نفر برا یک نفر اتفاق می افتد.


دخترکم خیلی ضعیف شده است، و کمی هم روحیه شو از دست داده ، میگه: چرا از همه جا من باید اینطوری بشم. نمی دانم توکل بر خدا، راستی بعد از عمل هم 7 شب در بیمارستان بستری بود، و شب دوم هم حسابی حالش به هم می خورد و عرق می کرد، و خواب نداشت، که یک دکتر دیگه غیر از دکتر بی آزار آمده و  داروها رو تغییر داده و به گفته ی پرستارا این اثرات دارویی هست.

نمی دانم مگه یک عمل آپاندیسیت چقدر باید طول بکشه که این همه زجر و درد و طول درمان باید داشته باشه. دعا کنید و خدا کنه هیچ وقت پاتون به بیمارستان باز نشه.

یا حق و یاعلی

سرمستی

سلام

در سرانگشت نگاهت امید و دلهره ای موج می زند

در پس تپیدنهای دل، شور و شرار و شیرینی خاصی خود نمایی می کند.

آینده را می بینم و می خواهم که لایق ترین سرمایه ام رو تقدیمش کنم، امید و رسیدنم را

شاهدخت پرنیانی خاطرات و زندگی حال و همه احوالم وجودش گرما بخش و آرامش زاست.

تقدیر می کنم از هر عاشقی که منتظر و در جستجوی عاشقانه ی عشقش هست، و ضمن اینکه خدا و حیا و شرم دخترانه و آقایی را بر تابلوی زیبای دلشان به تصویر می کشند.

احساس قشنگ است، و دنیای انسانی و عاطفه مندی قشنگ و بی همتاست، انسان عجیب ترین و اشرف مخلوقات است و خمیر مایه های خدایی دارد.

شعر و فلسفه و احساس و عرفان و سرمستی و شور را دوست دارم

عاشق نوشتن و تقدیم لذت و خوشبختی یم.

عاشق نگاه قشنگ خدایی که همه چیز و خالق زیبایی هاست.

این روزها رو به بهار است، و بهار سوز و ابری بودن این حال را شیرین می کند.

شاد باشید و شیرین کام

عاشق هر چی عشق  و طراوت و احساس پاکم

سرمست و ارزنده باشید.